کی روش با تیم ملی چه کرد؟
تیم ملی کارش را در جام جهانی انجام داد و به میهن بازگشت. نتیجه به ظاهر چیز تازه ای نبود، اما همه خوشحالند، همه اظهار رضایت میکنند، همه در پی حفظ شاکله و ساختار فعلی هستند، راستی چرا؟
به دور دوم صعود کردیم؟ بردی در مقابل بزرگانی داشتیم؟ چه کردیم؟ چه شده که این قدر حسها تغییر کرده؟ همه میگویند که بچه ها خوب بودند، همه تشکر میکنند، رئیس جمهور میگوید که من از پایمردی شما، علیرغم باخت، احساس غرور کردم. جالب است. راستش به نظرم این حرفها جدید است، چون عملکرد تیم جدید بوده است. تیم میدوید، میجنگید، تیم ما، این بار تیم بود، راستی نقشی یا اثری از “من” در تیم دیدید؟
روزهایی را باید به یاد آورد که حتی در صعود ما به مرحله نهائی هم تردید بود. باید از سه بازی، که آخری آنها در خانه حریفی قدر بود، نتیجه ای میگرفتیم که راستی برای همه دور از انتظار بود، اما شد. راستی چه شده است؟به نظرم در ساده ترین نگاه که در حد بضاعت چون منی است که از دور نگاهی غیر تخصصی میکنم، اتفاق تازه ای رخ داده است. کی روش آمده، د رمقابل ناملایمات پا محکم کرده، بر حرفش ایستاده، چون باور داشته است، چون کارش را بلد بوده است. کی روش یک فرد عجیب نیست، اما فردی است که میداند که چه میداند.
از دید تیمی، در مرحله شکل گیری، کی روش رفت و آنهایی را که لازم داشت، آورد. تیمی ساختف چقدر اعتراض شد که چرا از خارج میآورد؟ چقدر اعتراض شد که چرا پولادی باید باشد؟ اما او به هدف ایمان داشت. اشتباه نکنید نمیخواهم بگویم که این یک نفر خیلی عجیب و استثنائی است، میخواهم بگویم که این روش درست است که همیشه جواب میدهد.
در مرحله بعدی وارد طوفانها شد. یکی عذر خواست و خداحافظی کرد، یکی شرط گذاشت، یکی مصاحبه کرد، او این طوفانها را مدیریت کرد. میدانست که باید از “من” ها بگذرد، چون گیر کارش در تکنیک نبود، در ما شدن بود. پس از همه گذشت. ریسک کرد و ناآشنا ها را آورد. دروازه بانی که در بزرگترین تیم باشگاهی کشور موفق نبود را آورد و به ساختنش فکر کرد، به گمانم چون دید که او انگیزه دارد و این شوق بر منطق غلبه میکرد.
پیروزی اش در دور مقدماتی و صعود تیم به مرحله بعدی، باعث شد که طوفانها فروکش کنند. آن وقت قانون گذاشت. به همه فهماند که در هر فازی چه باید بکنند. فهماند که وقتی تعویش میشوند، یا وقتی بازیکن ثابت نیستند، مهم نیست، وقتی 90 دقیقه طول میشکد که بازیکنی مثل مسی نبوغش راه بیفتد، این است که سربلندی خواهد آورد.
اینجا بود که تیمش به مرحله بازدهی رسیده بود. یک بار از خود نام نبرد، نگفت من که هستم، گفت تیم من چنین و چنان کرد. نگفت که من چه نداشتم، نگفت که چه موانعی بود، چون خودش باید الگو میبود و بود. با بچه ها خندید، وقتی آنها میدویدند، پشتش خم شده بود، لابد در تصاویر دیدید که در میان بازی چقدر خمیده شده بود. دیدید که لباسش خیس بود زیر باران. به نظرم اینها تظاهر نبود، نماد همدلی بود با یارانش.
بیائید واقع بین باشیم، رمز موفقیت کی روش در فن و تکنیک نبود، مگر میشد که در این مدت کوتاه فن و تکنیک را آموخت؟ اما او به درون اعضای تیمش رسوخ کرد، به آنها نشان داد که “ما” بودن چه قدرتی دارد و میدانست، خوب میدانست که این حس، چه حس خوبی است.
یوزهای جوان ایرانی دویدند و اشک شوق به دیدگان ما آوردند. دوستشان داشتیم چون غر نمیزدند، چون تنبلی نمیکردند، چون خودِ خودشان بودند. نشان دادند که این بار به معنی واقعی کلمه نه برای تظاهر و فریب، میتوانند.
این همان اتفاقی است که در والیبال هم افتاده است، در بسکتبال هم داستان همین است، همه جا، هر جا که پیروزی هست، هر جا که موفقیت هست، داستان همین است.
امیدوارم قرار نشود که کی روش بماند تا تخریبش کنیم، تا به او بخواهیم بفهمانیم که ما بهتر میدانیم، اگر ماند، کمک کنیم که بتواند این روحیه را به ما منتقل کند و یادمان آورد که لازمه موفق شدن، گذر از من و رسیدن به ماست.
یک بار دیگر دیدیم و در تاریخ این کشور ثبت شد که ما همه چیز داریم، کمی و فقط کمی باید در حوزه رفتارهای مدیریتی کار کنیم، اینها خیلی ساده تر از تکنیکهایی هستند که بچه های ما خیلی خوب بلد هستند، اما ما فقط این مهارتها را دست کم میگیریم.
مهدی رحمتی ها را نیاز داریم. شک نکنید که کی روش برای امثال او هم برنامه دارد، حالا این بازیکن ارزنده هم به نظرم از “من” گذشته است. امیدوارم این مسیر غرور آمیز ادامه یابد و به تمام گوشه و کنار این سرزمین برسد. یادمان باشد که کی روش نقش یک یادآوری کننده را داشت، که نقشش را خیلی هم خوب ایفا کرد. ما به این رفتارها احتیاج داریم، نه به نامهای بزرگ، نه به تکنیکهای خاص، باید الگو ها را دریابیم و از آنها استفاده کنیم.
سربلند باشید
«کی روش یک فرد عجیب نیست، اما فردی است که میداند که چه میداند».
امیدوارم یک روز ما هم به این جایگاه برسیم.
سوای اینکه تیم ملی چه نتیجه ای گرفت یا نگرفت ، خوش به حال اون افرادی که مدتی این شانس رو داشتند که در کنار یک مدیر موفق فعالیت کنند. یکی از آرزوهای من همین است که با یک شخصیت پخته چند وقتی کار کنم . این شخصیت ها هرچقدر کنارشان باشی خوب است. هر حرکتشان یک درس است.
سلام
شناخت کیروش از ما بیشتر از بسیاری از مدیران و مربیان داخلی از ما بود
شناخت به دوستی و دوستی به الگوپذیری منجر می شود
بازیکنان همه از تیم و شخصیت کیروش می گویند
کیروش هر چند نقدهایی بر می تابد، روانشناسانه و اصولی مربی گری کرد
برایش آرزوی توفیق دارم
@مسعود
سلام
با شما موافقم که داشتن یک الگو که بتوان در کنارش یاد گرفت و رشد کرد، خیلی در رشد موثر است. اما حتما مطلع هستید که کارکردن با چنین آدمهایی سختیهای قابل ملاحظه هم دارد.
سربلند باشید
@دانشجوی دکتری رفتارسازمانی
سلام
به نظرم آگاهی کیروش از فوتبال، از کمترین مهارتهای اوست. او خوب و کاملاً حرفه ای تعامل میکند، میداند چطور رابطه بسازد، کجا چه بگوید و چه نگوید. به نظرم در مصاحبه ای که با آقای فردوسی پور داشت، نشان داد که حتی برای این مجری زبردست و با دانش هم راهکارهایی دارد که بر گفتگو مسلط بماند.
اگر کیروش بماند میتواند چیزهای زیادی به فوتبال ما یاد بدهد، به شرط آنکه بخواهیم یاد بگیریم.
سربلند باشید