حرفه ای باشیم
بی تردید شما هم مثل من هزاران مطلب در مورد حرفه ای بودن دیده و خوانده اید. اما در اینکه حرفه ای باشیم یا نباشیم، یا به عبارت بهتر حرفه ای رفتار کنیم یا نکنیم، موضوعی است که هر روز با آن مواجه هستیم. در هر روز با چندین موقعیت مواجه میشویم که در تک تک آنها این ما هستیم که تصمیم میگیریم حرفه ای باشیم، حرفه ای رفتار کنیم، یا نه؟
این حرفه ای بودن یا نبودن ذینفعانی دارد که مهم است به آنها هم توجه کنیم. ما برای چه کسانی حرفه ای میشویم یا نمیشویم؟ این حرفه ای شدن یا نشدن برای چه کسانی سود دارد یا ندارد؟ این نکته مهم است که متوجه باشیم….باور من این است که ما حرفه ای شویم یا نشویم، منفعتش اولش برای خودمان است. اگر حرفه ای باشیم و رفتارهای حرفه ای بروز دهیم، در واقع به خودمان احترام میگذاریم، نه به سازمانمان، نه به اطرافیان و نه به سایر شاغلین حرفه مان، اول برای خودمان ارزش قائل میشویم.
من همیشه در هر محیط کاری، مدتی بی کار یا کم کار خواهم بود، حال این من هستم که در این زمانها چه رفتاری نشان دهم. یک رفتار این است که من زمانم را در اختیار سازمان قرار داده ام، آنها وظیفه دارند که از زمان من به نفع خود استفاده کنند، حال اگر سازمان، یا مدیرش آن قدر کم توجه و نالایق هستند که چنین نمیکنند و قدر مرا نمیدانند، من حق دارم که مثلاً کتابهای شخصی بخوانم، سایتهایی با موضوعات روز خودم (مثلاً سفر پیش رویم، یا خریدی که در دست دارم) را مرور کنم و بخوانم و خلاصه برداری کنم. یا اگر قرار است از سازمان جدا شوم، من کارهایم را تحویل داده ام، آنهم به نحو احسن، حالا این سازمان است که باید بتواند از اندک روزهای باقیمانده من استفاده درست بکند.
بگذریم که گاهی این کارها را چنان محکم هم انجام میدهیم که گوئی هیچ تضادی با باورها و ارزشهای من ندارند.
کم کم که به خودم اجازه میدهم خود را با این باورها اخت کنم و تطبیق بدهم، از حرفه ای بودن دور میشوم، کم کم یاد میگیرم که من نقشی در هیچ سازمانی نخواهم داشت، من خیلی خوب هستم و سازمانها نمیتوانند من را کشف کنند!
شاید چند پرسش به من کمک کنند که بدانم واقعاً چه میکنم؟
- آیا در زمانی که دارم، نمیتوانم به مشکلی در سازمان فکر کنم و ایده ای فکر شده ارائه دهم؟ تا نشان دهم که میتوانم موثر باشم؟
- آیا تمام کارهای ارجاع شده به خود را به نحو بایسته و چنان که گوئی کارهای خودم هستند، به سرانجامی رسانده ام؟ واقعاً هیچ کار دیگری در مورد آنها نیست که بتوانم انجام دهم؟
- آیا در موضوعاتی که از من سوالی شده یا نظری خواسته شده، به اندازه کافی فکر و تعمق کرده ام و وقاعاً و قلباً بر این باورم که هیچ کار دیگری نمیتوانم انجام دهم؟
- و نهایتاً جرات دارم که در پایان روز، در آینه در چشمان خود نگاه کنم و از درونم مطمئن باشم که امروز کاری برای سازمان انجام داده ام که متعهد به آن بوده ام؟
من فکر میکنم که وقتی روزی برسد که به پشت سر نگاه کنم و ببینم که در سازمانی که بوده ام، زمان زیادی را متناسب با تعهداتم اختصاص نداده ام، حس خوبی نخواهم داشت. آرامش ظاهری امروز من، در آن روز فراهم نخواهد بود.
من یاد گرفته ام که از خود سلب مسئولیت کنم، بگویم آنها نمیتوانند من را مدیریت کنم، شاید هم درست بگویم، اما من دارم نقش خودم را انکار میکنم، به خودم میگویم که اگر کسی من را هل ندهد یا پایش نکند، یا نظارت یا پیگیری نکند، من موجودی بلا استفاده هستم که کاری را راساً انجام نخواهد داد.
تردید نکنید که همیشه و در همه سازمانها بهانه های خوبی برای اینکه خودم را راضی کنم که من خوبم و دیگران درک نمیکنند و شایستگی ندارند که از من استفاده کنند، هست. آیا من باید تسلیم اینها بشوم؟ این انتخاب من است، نه انتخاب کسی دیگر.
چند روز قبل مدیری درد دل میکرد که چندین نفر از کارکنانش با چنین وضعی در سازمان مواجه هستند، معترف بود که من نمیتوانم به همه آنها برسم، با هزار دغدغه و مشکل مواجه هستم که حقوق آنها را تامین کنم و آنها همه در پی مسائل شخصی خود هستند. میگفت پس احساس مسئولیت و وجدان کاری کجاست؟ گذشته از من، اینها چطور با خودشان کنار میآیند؟ به خودشان چه جوابی میدهند؟ داستان حلال و حرام را مطرح میکرد و خلاصه دل پرخونی داشت.
من و شما همه در مورد تعلق سازمانی و انگیزش و تئوریهای حاکم بر آنها و نقش رئیس و سازمان و … میدانیم. اما راستی نقش من و شما چیست؟ این انصاف است که با خودمان چنین کنیم؟ تصور میکنم که انسانیت مقدمه حرفه ای بودن است.
من جوابی برای این مدیر هم نداشتم….شما چطور؟
سربلند باشید
درود،
ممنون از مطلب خوبتان،
از نظر من، اینکه کارمندان به یه نقطه ی تعادلی در محیط کار برسند، و بتونند در موارد مختلف عکس العملهای حرفه ای داشته باشند، مستلزم تجربه و خواستن خودشان است.
@مریم
سلام
با شما موافق هستم. اجازه بدهید این را هم اضافه کنم که استفاده مناسب از این تجربه ها، به جای تکرار مداوم آنها هم یکی از رمزهای موفقیت دراین راه است.
از اظهار نظرتان متشکرم
سربلند باشید
پدید آمدن ابزارهای ارتباطی شخصی نظیر موبایلهای هوشمند، اینترنت شخصی و … به این مسأله دامن زده اند و امروزه یکی از سوالهای اخلاق حرفه ای جدی در سطح دنیا هستند.
در کنار استفاده از وقت به صورت جانبی، نحوه تعامل با اسرار حرفه ای سازمان در زمان استفاده از این سیستمها نیز مطرح می شوند.
@مراد
سلام
بزرگی نوشته بود که خوب بودن این روزها خیلی سخت است، چون ابزارهای وسوسه کننده برای خوب ماندن خیلی زیاد شده اند، این تعبیر دیگری از اشاره بسیار درست شماست.
اما این دشوارتر شدن، به نظرم همانطور که شما هم مرقوم داشته اید، توجیه کننده این نیستند که هر کاری دلمان خواست بکنیم، کم کم داریم خودمان، شأن خودمان را از بین میبریم….
حرفه ای باشیم تا همیشه جرأت کنیم در آینه خود را نگاه کنیم…
ممنون از مشارکت شما
سربلند باشید
سلام – خداقوت
این جمله شاید خیلی تکراری بنظرتان بیاید ، ولی باید عرض کنم این عارضه نیز به “فرهنگ سازی ” نیاز دارد ، و چه کسی فرهنگ سازمانها را میسازد ؟
شاید بگوئیم کارکنان ، ولی من اعتقاد دارم فرهنگ جامعه (و سازمان ) گاهی اوقات از رفتارهای بزرگان ( و مدیران ) سر منشاء میگیرد .
مدیرعامل محترم یک شرکت معظم صاحب نام نیمه دولتی تعریف میکرد که روزی یکی از معاونین من که از قضیه ای در سازمان دلخور بود ، بدون مقدمه ( و سراسیمه ) به ملاقات من آمد و بدون هیچ پیش زمینه قبلی ، گوشی مبایل و سوئیچ خودروی سازمانی اش را روی میز من گذاشت و گفت من میخواهم بروم !
من شخصا بعنوان یک مستمع ، اولین برداشتی که از این رفتار غیر حرفه ای دارم ، این است که تنها علقه ای که بین این معاون مدیرعامل و سازمان برقرار بوده ، مبایل و خودرو بوده ، در این شرایط چه انتظاری از کارکنان آن سازمان داریم ؟
فرهنگ حرفه ای در این سازمان چه معنایی پیدا میکند ؟
من و دیگر مدیران ، وقتی تصمیم به خروج از یک سازمان میگیریم ، چگونه عمل میکنیم ؟
ابتدا تصمیم میگیریم و بعد به سازمان اطلاع میدهیم ، یا اینکه قبل از هر تصمیمی ، این حق را به سازمان میدهیم که بعنوان شریک ما ، در این انفکاک و انفصال ، صاحب رای و نظر باشد ؟
اینهاست که فرهنگ سازمان ( و طبیعتا کارکنان آنرا ) میسازد ، و بعد ما میتوانیم بگوئیم کارکنان یک سازمان ، رفتارهای حرفه ای بروز میدهند یا خیر .
ارادتمند
@آرمین خوشوقتی
سلام
ممنون از این نکته خوب
من شاید باید تصریح میکردم که از دید من همه کارکنان سازمان، از مدیر عامل تا پائین ترین رده ها، کارکنان سازمان هستند. مدیر هم در هر رده ای یکی از کارکنان است و باید رفتار حرفه ای داشته باشد.
موافقم که وقتی از رده های بالا رفتار غیر حرفه ای میشود، این رفتار در همه رده ها با شدت بیشتر جاری میشود و همه به خود حق بیشتری میدهند که حرفه ای نباشند.
تکیه من بر این نکته بود که رفتار حرفه ای ابتدا احترام به خودمان است، بعد احترام به سازمان. وقتی من به خودم (در هر رده ای که هستم) احترام نگذارم، آسیب دیده ام و باور کرده ام که مستحص احترام نیستم. این دردی است که تا مدتها من را آزار خواهد داد.
یک مثال کار غیر حرفه ای به نظرم این است که من وقتی جائی کار میکنم، با کمال افتخار، رزومه ام روی سایتهای کاریابی و بانکهای رزومه باقی میگذارم. این راستی چه پیامی به من و سازمان دارد؟ راستی چند پیشنهاد کار در پوشه ایمیلهای وارده ام دارم؟ و از دیدن اینها و حتی بررسی آنها چه حسی دارم؟ من نکته ام این بود که اینها حس خوبی نمیدهد و بزرگترین ضربه را به خود ما میزند.
نکته ای که شما اشاره فرمودید، قطعاً نیازمند توجه بود که از این باب از شما صمیمانه متشکرم. همه باید رفتارمان حرفه ای باشد، همه و به خاطر خودمان، بعد به خاطر دیگران
سربلند باشید
سلام به همگی و وقتتون بخیر
من مدیر یک دپارتمان در یک شرکت خصوصی هستم . چند وقته که دارم به خودم و اعضای تیمم فشار میارم که باید آدمهای حرفه ای تری تو کارمون بشیم و فارغ از شرایط بیرونی استانداردهای انجام کارهامون را بالاتر ببریم.
اما همین موصوع تعارض بالایی را بین همکارهای من و خود من با سایر همکارها در سازمان به وجود آورده.
همیشه معتقد بودم که تغییرات هر جزء میتونه به تغییر کل منجر بشه ، اما این روزها میبینم که تغییر دادن کل چه انرژی بالایی لازم داره و قولی حرفه ای شدن از پایین سازمان وقتی شروع بشه ، در بلند مدت به قطع همکاری همکار منجر میشه و چه بسا سازمان ناکارآمد تر از قبل میشه.
میخوام بگم رشد متوازن سازمان و همکار در مسیر حرفه ای شدن خیلی دشواره و در اغلب موارد حرفه ای شدن منافع فردی را بیشتر تامین میکنه.
@هادی احمدی
سلام
ممنون از مشارکت شما.
اجازه میخواهم نکته شما را کمی موشکافی کنم.
نخستین نکته فارغ از شرایط بیرونی است. شما نمیتوانید یک جزیره درست کنید که در میان دریای متلاطم، در آرامش مطلق یا حتی نسبی باشد. شما نمیتوانید شرایط بیرونی را در نظر نگیرید. فرض کنید در محیط کسب و کار به یک کارشناس که شما او را شلخته و بی نظم ارزیابی میکنید، اما تخصص بالائی دارد، دو برابر شما حقوق بدهند، چرا او باید بخواهد که طبق تعریف شما، حرفه ای تر (مثلاً منظم تر) شود؟
نکته دوم این است که شما باید بر سر تعاریف حرفه ای شدن با همکارانتان توافق کنید. وقتی آنها چند ساعت گشت و گذار در شبکه های اجتماعی را حق خود و چه بسا به نفع سازمان میدانند، و در این مورد توضیحی هم به آنها داده نشده، چرا باید از این کار، که به نظر شما مصداق غیر حرفه ای بودن است، دوری کنند؟ برای این کار باید از موارد بدیهی و ساده شروع کنید و گفتگو کنید و صبر و پذیرش داشته باشید.
نکته سوم این که نباید در پی حذف تعارضها باشید، تعارض مقدس است و سبب پیشرفت میشود، بگذارید بگویم لازمه پیشرفت است. باید در پی ریشه یابی و حل تقابلها به صورت برد – برد باشید. حتماً دقت دارید که برد – برد با گاهی من گاهی تو فرق دارد.
تغییر در کل خیلی انرژی میبرد، این درست است، پس اگر میخواهید اثرگذار باشید، باید روئین تن شوید و اثرات حرفه ای بودن را نشان دهید. این نیاز به الگو دارد. شما خودتان را چقدر حرفه ای میدانید؟ آنها شمارا چطور ارزیابی میکنند؟ آماده دریافت بازخورد از آنها هستید؟
نکته آخرتان خیلی خوب بود. رشد باید متوازن باشد و این دشوار است و اگر همکاران را به این نکته برسانید که حرفه ای شدن منافع خود آنها را بیشتر تامین خواهد کرد، درست زده اید به هدف. چون عمدتاً باور این است که رفتارهای حرفه ای فقط به نفع سازمان است، نه من.
امیدوارم جسارتم را ببخشید.
سربلند باشید
سلام
مطلب فوق العاده بوده، ولی غیر از جی پلاس و لینکدین که مربوط به اشتراک گذاری بود، دکمه ی خاصی برای ابراز «خوش آمد» ندیدم.
خدا قوت
@سینا
سلام
اط لطف شما ممنون. حق با شماست، شاید باید چیزی شبیه لایک هم باشد، فکرم این است که خلاصه گوئی را رواج ندهم. ببینید نوشته کوتاه شما چقدر دلگرم کننده است…
سربلند باشید