مسئله زلزله : مهندسی یا رفتار؟
درد و غم زلزله بر جان همه مان نشسته است. این نوشته تعمداً با فاصله از زمان وقوع زلزله تقدیم میشود، تا فضا برای نگاهی حل مسئله وار آماده تر باشد. سمت و سوی این نوشته نگاهی است با دیدگاه حل مسئله به مشکلی که سالهاست به آن گرفتاریم و هر بار همان کارهای قبلی را در مواجهه با آن تکرار میکنیم.
زلزله آسیبهای فراوان دارد. هر بار که این سرزمین دچار این قهر طبیعی میشود، بعد از آلام و غمها این سخنان مطرح میشود که همچون زلزله ای در فلان کشور، این قدر کمتر خسارت داشته است، پس چرا ما که میدانیم، این قدر خسارت دیده ایم؟
هر بار دولت مکلف است که با تمام توان، از توان مردمی، تا نظامی و اداری خود را وقف رفع آلامِ آسیب دیدگان کند و هر بار هم اختلاف نظرها و گلایه هایی هست که این امداد چنان که باید نبوده یا در مقایسه با دیگران چگونه بوده است. این نوشته به چنین موضوعاتی نخواهد پرداخت.
هر بار پس از زلزله گزارشهایی فنی هم منتشر میشوند که چگونه عدم توجه به معیارها و ضوابطی نه چندان پیچیده میتوانست وضع را از این همه سختی و تلخی دورتر کند، این نوشته به این موضوع هم نخواهد پرداخت.
این نوشته بر آن است که نگاهی دیگر به مسئله پیشنهاد (و نه ارائه) کند. این نگاه بر آن نیست که “چرا مردم این ضوابط را رعایت نمیکنند؟” بلکه بر آن است که “مردم چرا باید این ضوابط را رعایت کنند؟”
بیائید زلزله را کلان نگاه کنیم.
در سالهای اخیر، زلزله هایی در جای جای میهن رخ داده. گروه بزرگی از عزیزان ما صدمه های جانی و مالی متحمل شده اند. اما کماکان در همین تهران هم ساختمانهایی ساخته میشوند که گرچه همه میدانیم آسیب پذیر هستند، اما ساخته و خرید و فروش میشوند.
این زلزله ها چند درصد از مردم را تحت تاثیر قرار داده اند؟ اگر به لحاظ خشک و آماری نگاه کنیم، اثرگذاری این زلزله بر جمعیتی کمتر از یک در چند صد هزار بوده است. حال بیائید بپرسیم که چند درصد از مردم ما با مشکل مسکن مواجه هستند؟ به گمانم چند ده درصد از مردم ما مشکل مسکن دارند. حال مقایسه کنیم. تعداد مردمی را که با مشکل مسکن مواجه اند با تعداد مردمانی که از این زلزله ها آسیب دیده اند. نسبت بسیار بزرگ است. یعنی تعداد به مراتب بیشتری مشکل جاری و ملموس مسکن دارند، تا تعدادی که از زلزله آسیب دیده اند. پراکندگی را هم به این آمار بیفزائید. مشکل مسکن همه جا هست. در شهر و روستا، اینجا و آنجا. اما مشکل زلزله همه جا نیست. هر از گاهی در شهری و روستائی رخ میدهد و حداکثر چند ده هزار نفر را دچار آسیب میکند.
حال من و شما، بودجه ای داریم که محدود است. میخواهیم مشکل ملموس مسکن را حل کنیم. چه میکنیم؟ خانه ای بزرگتر و احیاناً راحت تر میسازیم یا خانه محکم تر؟
اما دولت و حاکمیت، هر جا زلزله رخ دهد، مسئول است و متضرر میشود. از کجا ضرر میکند؟ از بودجه ای که من و شما در اختیارش قرار داده ایم تا مشکلات ما را حل کند. این بودجه همیشه از یک محل خرج میشود، مستقل از اینکه زلزله چه کسی را مورد آسیب قرار داده باشد.
نیروهای مصورف برای پایش ساخت و سازها، علیرغم سعی فراوان، به شهادت تخریبهای زلزله ها، توفیق زیادی نداشته اند، چون من و شما نخواسته ایم و نگذاشتهایم.
نگاه کنترلی جواب نداده است و ما باز هم بر طبل همین نگاه میکوبیم. وقتی صاحب خانه نمیخواهد که جزئیات درست اجرا شوند، من که مهندس ناظر هستم، چگونه و تا کی میتوانم کاسه داغ تر از آش باشم؟ وای به روزی که معدود افراد متخصصی هم باشند که تخصص و تعهد خود را بفروشند. آن وقت اوضاع باز هم بدتر میشود.
همه تعجب میکنیم که چرا خانه های ساخته شده در پی زلزله ها هم آن قدر که باید مستحکم نیستند. آیا خانه های بم، یا ورزقان یا منجیل، مستحکم هستند؟ آیا جزئیات فنی در آنها با شوق و میل از سوی مردم، رعایت شده است؟ آیا آنها که عزیز و مال از دست داده اند، مستاقانه بر رعایت استانداردها و جزئیات فنی اصرار میکنند؟ به گمانم پاسخ اگر هم مثبت باشد، به حد کافی محکم نیست.
اما نگاه ما همان است که بوده است.
همیشه در پی یک سیستم مراقبتی و کنترلی هستیم. بدون آنکه مردم را در آن شریک کنیم. شاید فکر میکنیم که این بار همان نگاه و همان اقدامات، نتیجه ای متفاوت خواهند داشت. که تجربه ثابت کرده چنین نخواهد بود. نگاه و روشهای قدیمی، همان نتایج قدیمی را خواهند داشت.
پس چه باید کرد؟
به گمانم باید مسئله را دوباره تعریف کنیم. ریشه ها را درست جستجو کنیم. وقتی برنامه نداریم، وقتی به برنامه ها متعهد نیستیم، فشار بر اجرا وارد میکنید، سرعت را خارج از توان سازنده ها بالا میبریم، نظارت جدی را در پروژه های عمرانی، کم رنگ میکنیم. و چند سال زلزله به ما امان میدهد، فکر میکنیم که زرنگی کرده ایم که خانهای را سریع تر یا بزرگ تر با صرفه جوئی در مصالحی که در استحکام باید به کار میرفت، ساخته ایم. و زلزله میاید و ما میمانیم و غم و درد.
مردم باید بخواهیند که خانه های محکم تر داشته باشند. مردم باید بدانند که هر کسی، اعم از پسرخاله و دوست نمیتواند جوشکار خوبی باشد، باید آموزش دیده و مجرب باشد و اینها هزینه دارد. اینها فرهنگ سازی میخواهد و ابزارهای تشویقی.
همان آماری که عرض شد نشان میدهد که فرهنگ سازی سودی ندارد. همان دولتی که همیشه باید جورکش باشد، باید بخشی از این بودجه را صرف تشویق های مستقیم ریالی کند. باید فرد بتواند مشکل مسکن را حل کند، اما برای حل آن لازم نباشد که از استحکام خرج کند.
مسئله زلزله به نظرم یک مسئله یک بعدی مهندسی نیست. یک مسئله اجتماعی است که باید به آن از این دید هم نگاه کرد. سوال را باید تغییر داد. باید پرسید که چرا مردم باید خانه های محکم تری بسازند در حالیکه زلزله اقلاً به ظاهر یک مسئله تصادفی است. راستی من و شما چقدر وقتی خانه ای میخریم به جزئیات اجرائی آن توجه میکنیم و اصلاً چقدر به این کیفیت اجرایی دسترسی داریم؟
به امید روزی که انتخاب کنیم که خانه های محکم تری بسازیم تا از غم زلزله و آسیبهای مالی و جانی در امان تر باشیم.
سربلند باشید
سلام
کنفرانس مدیریت در سخنرانی شما حضور داشتم..
انصافا مفید بود و استفاده کردم …
ضمنا نوشته های شما رو هم حدود دو سالی هست که دنبال میکنم و راستش کنجکاو بودم ببینم این آقای کمالیان چه شکلی هست و چه جوری صحبت میکنه که در این کنفرانس میسر شد
براتون آرزوی سلامتی و موفقیت دارم
سلام
لطف دارید. از حضور و اظهار لطفتان متشکرم
سربلند باشید