نزدیکبینی سازمانی
تصمیمهایی که امروز میگیریم، پیامدهایی دارند. برخی کوتاه مدت و برخی بلند مدت هستند. معمولاً ما اثرِ پیامدهای کوتاه مدت را بیشتر و قوی تر از پیامدهای بلند مدت میبینیم و ارزیابی میکنیم. این عارضه درست مانند نزدیک بینی چشم است که در صورت ابتلا به این عارضه اشیاء نزدیک را بهتر و شفاف تر میبینیم و اشیاء دورتر را محو میبینیم. اما این موضوع چه اثری در سازمان و همکاران خواهد داشت. این نوشته به این موضوع میپردازد.
مدتها قبل در این مورد مطلبی نوشته بودم که میتوانید آن را هم (اینجا) بخوانید. اما مواجهه با برخی تصمیمها در برخی سازمانها، انگیزه ای شد که باز هم به این موضوع اشاره کنم.
این تصمیم ها در سازمانها کم نیستند. تقریبا هر تصمیم در هر سازمان میتواند موضوع این نکته باشد. مثلاً در استخدام، در تعیین حقوق، در طراحی بسته های جبران خدمت، در چشم پوشی از یک خطای سازمانی، یا در عدم چشم پوشی از آن، در انتصابها، در عزلها، در نادیده گرفتن یک فرایند و در تمام این مراحل و تصمیمها کاملاً محتمل است که دچار این عارضه شویم و در آینده ای دور یا نزدیک با پیامدهای تصمیم امروزمان مواجه شویم.
مثلاً فرض کنید مدیران شرکت را متقاعد میکنیم که برنامه جانشین پروری را در سازمان پیاده کنیم و طراحی خوبی هم برای آن انجام میدهیم. منابع را دریافت میکنیم و فرایند را شروع میکنیم. بعد از مدتی طرح، آماده میشود و نتایج را به مدیران ارائه میکنیم. مدیران میپرسند خوب این طرح چه دستاوردی برای سازمان خواهد داشت؟ طبق این طرح سازمان باید روی این آدمها این سرمایه گذاری را انجام دهد، به فکر جانشین برای آن گروه باشد و …. اگر این کارها را بکنیم، چه خواهیم داشت؟ آیا میتوانیم این کارها را انجام دهیم؟ (مثلاً میتوانیم برای فقط دو نفر از یک واحد، برنامه توسعه فردی جداگانه داشته باشیم و برای بقیهی هم رده های آن دو نفر برنامه نداشته باشیم یا برنامه دیگری داشته باشیم؟ پاسخ پرسشهایی که پدید خواهند آمد را چگونه بدهیم؟) پاسخ ما چیست؟
یا فرض کنید میخواهید بک نظام مدیریت عملکرد در سازمان پیاده کنید. فرایندها را طراحی میکنید، احتمالا به معیارها و فرمهایی میرسید که مدیران باید کارکنان را طبق آنها ارزیابی کنند و نتیجه را به شما ارائه کنند. فرمها را توزیع میکنید، کارگاه آموزشی هم برگزار میکنید. اما هر چه منتظر میشوید، هیچ مدیری حاضر نیست آن کارها را انجام دهد. مدیر ارشد هم میگوید چرا باید مدیران را تحت فشار قرار دهم که این کارها را انجام دهند؟ اگر انجام دهند، چه نصیب سازمان و آن مدیران و سایر کارکنان خواهد شد؟ چطور میان افراد با عملکرد متفاوت، تفاوت قائل خواهیم شد؟ آیا بسته جبران خدمت شما با این نظام جدید هماهنگی دارد؟ آیا نظام مدیریت استعداد شما با این نظام هماهنگی دارد؟
پیش بینی عواق کار مهمی است که مدیران باید هنگام پیشنهاد یک طرح انجام دهند. روش شخصی من این است که وقتی طراحی تهیه میکنم، از خودم میپرسم که فرض کنیم این طرح آنی که میخواهم شد و آن خروجی ها امروز در دستان من هست. حالا گام بعدی چیست؟ میتوانم آن گامها را انجام دهم؟
هر بار که طرحی را به سازمان ارائه میکنید، به اصطلاح بلیطی را میسوزانیم، یعنی بخشی از اعتبار سازمانی خود را خرج میکنیم. اگر این طرح نتیجه ندهد و پیامدهای آن را ندیده باشیم، نه تنها آن اعتبار خرج شده و از دست رفته است، بلکه هم کسب اعتبار بعدی دشوار تر میشود هم اجرای مجدد آن طرح سخت تر خواهد شد.
این عارضه در زندگی شخصی هم به شدت وجود دارد. همه ما “درس خواندن فقط در شب امتحان” را تجربه کرده ایم، یا افزایش وزن در اثر بی تحرکی یا رژیم غذائی بد را میشناسیم. وقتی کلاس نمیرویم، تمرینها را انجام نمیدهیم، به لدتی که در نرفتن به کلاس هست توجه داریم اما به زحمات مضاعفی که باید در آن چند روز پایانی متحمل شویم، توجه نداریم. وقتی مکرر شیرینی یا غذای چرب میل میکنیم، کمتر به سختی آب کردن آن چربی ها فکر میکنیم. وقتی دچار مشکلات میشویم، با خود عهد میکنید که از فردا یا از شنبه فلان کار را میکنم یا نمیکنم، اما کمتر به آن هم متعهد میمانیم.
نزدیک بینی سازمانی سبب میشود که کارکنان تصمیمها را آنی و هیجانی ارزیابی کنند. آنها اعتماد خود را به شما از دست خواهند داد. جلب مجدد این اعتماد واقعا سخت است. شاید بهتر باشد که وقتی تصمیمی میگیریم، عینکمان را عوض کنیم تا آینده را بهتر ببینیم. برای درک عوارض این قبیل تصمیمها، میتوانید همین امروز به “بالکنِ سازمان” بروید. هر مدیری باید هر از گاهی به بالکن سازمان خود برود و از آنجا به کارها نگاه کند. اما همانطور که در این نوشته هم عرض کرده ام، باید مراقب باشید که بیش از حد هم در بالکن نمانید. به عبارت دیگر، ملاحظهی آینده در تصمیمها، خوب است، اما ملاحظه زیاد در این حوزه هم، مثل هر چیز دیگر که زیادی اش خوب نیست، منجر به بی تصمیمی شده و عواقب خوبی نخواهد داشت.
روش شما برای مواجهه با این عارضه چیست؟ شما چقدر در این دام، در زندگی و کار دچار شده اید؟
تجربه و دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید تا با هم یاد بگیریم.
سربلند باشید
سلام وقت بخیر
درارتباط با مدیرانیکه در آستانه بازنشستگی هستند و بسیار محتاط شده اند وامور زیربنائی ولازم را انجام نمیدهند تا هزینه های سازمان درطول مدیریت ایشان بالا نرود مطلب بنویسید لطفا
سلام
از توجه شما متشکرم.
این موضوع مهمی است که البته باید به آن پرداخت. به نظرم این محدود به کسانی که در آستانه بازنشستگی هستند، نمیباشد و به طور کلی گروهی از مدیران هستند که محتاطانه عمل میکنند تا مثلاً هزینه ها بالا نرود، یا کسی اخراج نشود، یا کسی استخدام نشود و …
در همین نوشته هم میتوان رد پای این مدیران را دید. این مدیران هم فقط به آینده نزدیک از اقدامات خود توجه میکنند. یعنی بازنشستگی سبب شده که فقط تا آن دورنما را مورد توجه قرار بدهند و به بعد از آن فکر نکنند. البته این عمومیت ندارد و گروهی هستند که تا روز آخر جنگنده هستند.
تلاش میکنم مطلبی با تمرکز بیشتر در این حوزه آماده و تقدیم کنم.
جنابعالی هم اگر تجربه ای دارید، لطفا به اشتراک بگذارید.
سربلند باشید