شیوه های تصمیم گیری
تصمیم گیری، بی شک یکی از شاخصه های ارزیابی افراد است. اینکه فرد چگونه تصمیم میگیرد، و مقایسه آگاهانه یا ناخودآگاه آن با معیارهای ما در این زمینه، یکی از ملاکهای انتخاب همکاران شرکت، چه برای استخدام و چه برای ارتقاست.
هر یک از تیپهای شخصیتی، به نوعی تصمیم میگیرند و برای انکه تصمیمها سریع، یا دقیق، یا فکر شده باشند، شاخصه های رفتاری باید ترتیب و ترکیب خاصی داشته باشند و برعکس، هر تیپ شخصیتی هم با ملاحظه و هدفی همسو با ساختار رفتاری اش، تصمیم میگیرد (یا نمیگیرد).
این نوشته به ارائه مختصری در این مورد اختصاص دارد.
آنها که High D هستند، افرادی بسیار معطوف به نتیجه اند، به عبارتی فقط رسیدن به نتیجه است که آنها را ارضا میکند. بنابراین، این دسته از افراد برای اتخاذ تصمیم شک نمیکنند، از سوی دیگر خیلی هم فکر نمیکنند. از بررسی عواقب تصمیم و سبک و سنگین کردن هم خیلی خوششان نمیآید.
اینها تصمیم میگیرند، تصمیمهایشان سریع است، اما ممکن است چندان سنجیده نباشد.
آنها که High I هستند،یعنی تعامل و ارتباط با دیگران، اصلی ترین محرک آنهاست، تصمیم میگیرند، اما همیشه مراقب و نگران هستند که این تصمیم به موقعیت اجتماعی و محبوبیت آنها خدشه ای وارد نکند. آنها اگر بدانند که این تصمیم میتواند وجهه آنها را در سازمان تخریب کند یا به آن صدمه بزند، سعی میکنند که تصمیم را آنها نگیرند یا به نام آنها تمام نشود. مثلاً این افراد برای تصمیم های انضباطی اصلاً مناسب نیستند.
معیار تصمیم گیری در این دسته، اثر تصمیم بر وجهه آنهاست.
آنها که High S هستند، همیشه برای تصمیم گیری به زمان احتیاج دارند. سعی میکنند تصمیمات آنها پخته باشد و همه جوانب در آنها سنجیده شده باشد. هرگز این افراد را نباید وادار به اتخاذ تصمیم های سریع و بدون در نظر گرفتن همه جوانب نمود. در این حالت آنها مضطرب شده و احتمال دارد که اصلاً نتوانند تصمیم بگیرند.
این گروه از افراد، اگر به آنها زمان و اطلاعات کافی داده شود، بهترین تصمیم ها را میگیرند، اما اگر این تصمیم منجر به تغییر باشد، در اتخاذ آن تردید بیشتری میکنند.
و بالاخره آنها که High C هستند، یعنی عامل تعیین کننده در شیوه رفتاری آنها، قانون و ضوابط است، تمام تلاششان معطوف به آن است که مبادا تصمیمی که میگیرند با قانون یا دستورالعملی منطبق نباشد.
تصمیمات این دسته از افراد، بیشتر معطوف به قانون محوری است.
اما شاخصه های رفتاری اکثر انسانها،ترکیبی از 4 پارامتر اصلی است. یعنی آدمی که فقط پارامتر D بالا داشته باشد، خیلی کمتر از آنهاست که پارامترهای ترکیبی دارند. یکی از حوزه هائی که سیستم توماس به آن میپردازد و اطلاعات میدهد، چگونگی تصمیم گیری فرد است. که این اطلاعات بر اساس اثرگذاری ترکیب پارامترهای رفتاری ارزیابی و تحلیل میشود.
یکی از حالتهای جالبی که در تصمیم گیری رخ میدهد، برابر شدن پارامترهای D و C در پروفایل رفتاری فرد هستند.
اگر متن بالا را خوانده باشید،به یاد دارید که High D ها میخواهند تصمیم بگیرند و High C ها میخواهند کنترل کنند تا مطمئن شوند. حالا اگر این 2 پارامتر یکسان و برابر شوند، (D=C) یعنی فرد هم میخواهد تصمیم بگیرد و هم میخواهد کنترل کند. به عبارت دیگر D میگوید تصمیم بگیر، C میگوید کنترل کن.
این حالت منجر به اتخاذ تصمیمهای تاخیری، اما بسیار سنجیده میشود. مثال خوبی از این حالت یک جراح است که میخواهد در مورد قطع پای یک فوتبالیست تماس بگیرد. او خوب است موقعی واقعا این تصمیم را بگیرد که تمام شواهد را بررسی کرده باشد و واقعاً دیگر هیچ امیدی وجود نداشته باشد.
اما داستان به همینجا ختم نمیشود. این فرد باید رفتار ترجیحی اش این باشد، یعنی ذاتاً بخواهد که برای تصمیم گرفتن کنترل کند، نه سیمای کاری اش. اگر سیمای کاری اش این باشد، ممکن است در اتاق عمل متوجه شود که چند فاکتور و احتمال را کنترل نکرده است.
یکی از مشاوران توماس میگفت “احتمالاً کسی که در مورد محل نیروگاه اتمی ژاپن تصمیم گرفته، به جای آنکه یک D=C بوده باشد، یک High D بوده که زود تصممی گرفته و تصمیمش را هم به دیگران تحمیل کرده است.
حتما مثالهای زیادی از این تیپ تصمیمها سراغ دارید.
شما چطور تصمیم میگیرید؟
سربلند باشید.