شعارهای سال نو
سال که نو میشود، همه جا پر است از شعارها و تصمیمهای خوب. این مختص ما هم نیست، همه جای دنیا همین است. تصویر فوق را ببینید، حاصل یک جستجو برای اهداف پیشنهاد شده در شروع سال است: امسال روزی یک ساعت ورزش کنیم، روزی یک ساعت کتاب بخوانیم، چنین کنیم و چنان نکنیم. اینها همه خوب هستند، اما راستی چقدر از شعارهای سال قبل را عملی کرده ایم؟ من وقتی به خودم نگاه میکنم، میبینم که حجم شعارهایم همیشه خیلی بیش از عملم بوده است. نه فقط اول سال، اول هفته، اول پروژه، یا اول ترم، همه پر است از تصمیمهای بزرگی که کمتر عملی میشوند. راستی چاره چیست و چرا چنین میشود؟
در پاسخ این سوال، جوابهای خوب هم زیاد شنیده ایم و شنیده اید: روز اول فروردین مانند تمام روزهای دیگر است، تفاوت را خودت باید ایجاد کنی و …. اینها هم اما متاسفم که کمتر موثر بوده اند، اقلاً درمورد من.
امسال فکر کردم کمی متفاوت عمل کنم، ببینم چه میشود و چقدر میتوانم این شعارها را عملی کنم، یا به عبارتی به شعارهای بهتری برسم. امسال میخواهم تصمیمهایی از نوع دیگر بگیرم.دلم میخواهد که امسال میزان مشخصی فکر کنم، به نظرم من بیش از حد نتیجه گرا بوده ام، بیش از حد در دام عمل زدگی افتاده ام، امسال تلاشم این است که کمی بیشتر و کمی موظف تر فکر کنم. این کار را چند روزی آزمودم، بد نبود. میخواهم کمی آن را ادامه دهم و کمی خودم را به انجامش موظف کنم.
خلاصه کنم امسال میخواهم اول سال، بیش از آخر سال فکر کنم، میخواهم اولش فکر کنم که آخرش بدانم که فکر کرده به آن آخر رسیده ام، با هر چه در دست دارم.
دلم میخواهد در مورد آنچه در سال قبل موفق به انجامش نشدم، فکر کنم، ببینم امسال در آن مورد چه میتوانم بکنم؟ راستی فکر کردن به ما چه میدهد؟ فکر کردن، بدون آنکه به نتیجه هایی که بدست آمده یا نیامده تمرکز کنیم، به ما نشان میدهد که انرژی مان را چطور مصرف کرده ایم؟ نمیخواهم ببینم که چرا موفق نشدم، یا شدم، میخواهم مسیر صرف انرژی ام را پی بجویم و ببینم انرژی و عمرم کجا رفته است؟ درست مثل یک لاگ فابل به من خواهد گفت که چه منابعی برای چه مقاصدی مصرف شده اند؟
در این اندیشیدن، دلم میخواهد بتوانم ببینم که چه قدر سعی و خطا کرده ام، تا کاری را به سرانجام برسانم، امیدوارم این تفکر، سر نخهایی به من بدهد که کدام مهارتهایم را باید توسعه دهم و کدام کارها را نباید بکنم مصرف انرژی ام و عمرم، بهینه شود. امیدوارم.
در سالی که گذشت، به چند خواسته و مطلوبم نرسیدم، یکی از مهمترین آنها انتقال هرچه داشتم به تعداد بیشتری انسان بود، آنچه داشتم، نه تجربه است و نه دانش، نمیدانم چیست؟ شاید آموخته است؟ اما میدانم که اگر به کسانی گفته بودم و درست گفته بودم، میتوانستم مانع تکرار زمان در زندگی عده ای شوم، در این راه موفق نبودم. به این فکر خواهم کرد که چطور میتوانم این راه را امسال بهتر بروم. امیدوارم دوستانم هم کمک کنند که بتوانم در این حوزه بهتر باشم.
از کمک گفتم، امسال فکر خواهم کرد که چطور میتوانیم بیشتر به هم و به انسانها، در حد وسعمان کمک کنیم؟ حاصل فکرم الان این است که از همینجا همین امروز از همه شما که در این راه از من جلو تر هستید، خواهش و دعوت کنم که برویم و آنچه بلد هستیم را به گروههایی آموزش دهیم. مثلاً کارگاههایی برای زنان سرپرست خانوار، برای کودکان کار، برای گروههای دیگری که من نمیشناسم و شما شاید بدانید. من در این مورد فکر خواهم کرد، اما حتماً به کمک احتیاج خواهم داشت، زیاد.
هر قدر فکر میکنم، میبینم هر هدفی که بخواهم بگذارم، واقعاً از فکر کردن میگذرد، اول میخواهم امسال را خیلی فکر کنم، اما الان در فکرم که زمان مشخص و شناسنامه داری را به فکر کردن تخصیص دهم. فکر میکنم که اگر به این مهم موفق شوم، امسال میتوانم عملکرد بهتری داشته باشم. کمی هم دچار دور شده ام: میخواهم فکر کنم که کی و به چه چیزهایی فکر کنم. :-)
راستی شما روزی، یا هفته ای چقدر فکر میکنید؟ این فکرها را ثبت میکنید؟ در مورد افکارتان با دیگران صحبت میکنید؟ حاضر هستید فکرتان را تغییر دهید؟
سربلند باشید
سلام
چیزی که شما دارید که نه دانش است و نه تجربه، بینش است. نشانه اش هم همین آرزوی شما برای انتقال آن و خیرخواهی همراه آن است. ولی جسارتا با شما مخالفم که اینطور سخت خودتان را قضاوت کردید.
زمانی از راهی که دوستی می رفت سخت بیمناک بودم. در پرس و جوی راهی برای نجات او جایی مطلبی دیدم که بعد خواندنش حیرت کردم. دلیل حیرت من بینشی بود که نویسنده در دو جمله فراهم کرده بود و مرا انگار که از خواب بیدار کرد. نوشته بود که اگر بخواهید به کسی کمک کنید آن شخص در درجه اول باید بخواهد و مهم تر از آن، بتواند کمک شما را دریافت کند.
دریافت آن بینش اما، اتفاقی نبود. نتیجه این بود که کلمه به کلمه آن را درباره تجربه زندگی خودم درست یافتم چون راهی بود که خودم رفته بودم. فهمیدم که هیچ کاری برای دوستم نمی توانم بکنم اما دست خالی هم برنگشتم.
این واقعیت تلخی است اما همه واقعیت نیست. واقعیت دیگر این است که ظرفیت رشد در وجود همه انسان ها به ودیعه گذاشته شده است و تنها و تنها اگر خود شخص بخواهد و از توانش استفاده کند به شکوفایی می رسد.
شاید بهتر باشد شما هم به آنهایی کمک کنید که هم می خواهند و هم می توانند تغییر کنند.
جسارت شد.
ارادت
@ابراهیم
سلام
شاید نامش بینش باشد، باز هم نمیدانم، اما میدانم که آنطور که دوست داشتم، نتوانستم عمل کنم. تلاش خواهم کرد و سخت محتاج راهنمائی هستم. دریغ نکنید.
سربلند باشید و ممنون از زمانی که صرف کردید.
با سلام و تبریک سال نو خدمت شما
۱۸ روز از سال جدید گذشته. گرچه این ایام به دلیل تعطیلات، رفت و آمدها و سفرها، ملاک خوبی برای محک زدن نیست و در عین حال هنوز کارها بصورت جدی آغاز نشده ولی بد نیست از خودمون بپرسیم که در این روزهای آغازین سال چقدر از نظر رفتاری متفاوت عمل کرده ایم؟
چقدر بیشتر گذشت کردیم؟ چقدر کمتر عصبانی شدیم؟ چقدر قضاوت نابجا کردیم و تهمت نادرست زدیم؟ چقدر بدون قید و شرط محبت کردیم؟ چقدر ملایم تر با اطرافیانمون برخورد کردیم؟ چقدر بهتر رانندگی کردیم؟ و……
اگر کاملا منصفانه و بدون هیچ جهت گیری و آوردن عذر و بهانه، خودمون رو قضاوت کردیم و دیدیم که توانستیم تفاوتی هر چند کوچک در رفتارمون ایجاد کنیم، معلومه که میخواهیم که متفاوت عمل کنیم. ولی اگر به کارنامه رفتاریمون، نمره ای کمتر از سال گذشته می دهیم، هنوز هم درگیر حرف و شعار هستیم.
شاید آنچه که می نویسم شبیه پست های وایبری به نظر بیاد ولی چه اشکالی داره که فردا صبح به محض اینکه چشممان را باز کردیم، به خودمون بگیم که می خواهیم امروز متفاوت باشیم. بدخوابی دیشب، گردن درد و کمردرد صبحگاهی رو تحمل کنیم ولی در موردش مثل هر روز گله و ناله نکنیم. با لبخند سر میز صبحانه و پشت میز کارمون بنشینیم. با همکاران و اطرافیانمون جور دیگری برخورد کنیم. نخواهیم که دائم بهشون اثبات کنیم که تو نمیفهمی و من از تو بهتر میفهمم. نخواهیم همه دنیا رو اصلاح کنیم. بیشتر قوانین رانندگی رو رعایت کنیم. کمتر بوق بزنیم و بد وبیراه بگیم. کمتر بلافاصله در مورد افراد قضاوت کنیم و حکم صادر کنیم، بپذیریم که شاید ما هم اشتباه میکنیم.
اگر این کارها رو برای یک روز، ولو به زور انجام دادیم، شاید علاوه بر اطرافیان، خودمون هم از خودمون راضی تر شدیم و تشویق شدیم که یک روز دیگه هم همینطور عمل کنیم……..شاید هم چند روز…….و شاید نتیجه بهتری گرفتیم و ادامه دادیم……شاید زندگی بهتری برای خودمون و بقیه ساختیم.
@امیر
سلام
از پیام گرم و صمیمانه و درست شما بسیار سپاسگزارم. جداً هشداری بود به خودم و به نظرم به خیلی از ما.
امیدوارم اقلاً من خودم بتوانم به این نوشته های شما که از دل برآمده، بیشتر توجه کنم. اقلاً تلاش خواهم کرد.
سربلند باشید