چرا کار پیدا نمیکنم؟
راستی چرا برخی آدمها کار پیدا نمیکنند؟ به این موضوع بارها در این وبلاگ اشاره کرده ام، اما به گمانم باز هم کم است.
چه عواملی در بیرون از ما و چه عواملی در درون ما این وضعیت را رقم میزنند؟ آیا همه آنها که کاری دارند، پول و پارتی و …. داشته اند و تنها من هستم که کس و کار و امکانات لازم را ندارم؟ آیا این برداشت منصفانه است؟ چه کاری از دست من بر میآید؟
باور کنید سازمانها تشنه نیروهای کارآمد هستند، اما کمتر توفیق دارند. خود را مهیا و به سازمانها ارائه کنیم. اگر بتوانیم برایشان موثر باشیم، قطعاً ما را از دست نخواهند داد.
بگذاریم آنها هم که ممکن است سودجو باشند، از کار ما سوء استفاده کنند، چیزی نمیشود، جز اینکه ما سرسخت تر و محکم تر خواهیم شد، اما باید زودتر این کارها را بکنیم، عمر کوتاه است و زمانی برای از دست دادن نداریم.
شما چه تجربه ای دارید؟
سربلند باشید
با سلام و احترام
دقیقا همینطور است که فرمودید. اگر افراد مهارت لازم و بالایی برای شغل مورد نظر خود داشته باشند قطعا می توانند آن را به دست آورند. ممکن است در شرایط مساوی، پارتی بازی شود، اما در شرایطی که کاملا کفه ترازو مهارت و شایستگی های لازم به طرف شما سنگین تر باشد لاجرم شما در اولویت خواهید بود.
با سلام و عرض ادب
البته من تصور میکنم در این زمان این تصورات کمی در نسل جدید قدیمی شده و با پیشرفت های تکنولوژیکی که داره اتفاق میافته و راحت هم در اختیار مردم قرار میگیره یک نوع اعتماد به نفسی در مردم ما شکل گرفته. حالا ممکنه این پیشرفت در راستای کار اونها باشه یا نه. ولی تاثیری که گذاشته همگام شدن با ظرفیت روز دنیا و وارد اجتماع هر چند مجازی شدنه.
من شرکتی که قبلا در اون کار میکردم و سمت مدیریت تیم اون رو هم داشتم رو ترک کردم. چندین و چند بار مدیرعامل برای منصرف کردن من تلاش کرد اما خوب من تصمیمم رو گرفته بودم. به این دلیل که میدونست هدف من هدف سازمانه و بالعکس.
شاید در شرکت جدید از همون اول با شرایط خیلی بهتری نسبت به اون شرکت مشغول کار شدم. اما وقت گذاشتن روی پروژه های شخصی فکر میکنم داره از اون خط مشیی که برای خودم داشتم دورم میکنه که دارم این مورد رو اصلاح میکنم.
در تایید حرف شما، وقتی در سازمان شما یک تفکر شخصی گرا داشته باشی مطمئنا از هدف سازمان دور خواهی شد. و این موقع است که سازمان دیگه به شما نیازی نخواهد داشت. برای موفقیت باید همسو با سیاست های سازمان شد. هدف شما هدف سازمان و بالعکس باشه. رزومه شما سطح مهارت شماست و سازمان ها جزء بزرگی از رزومه شما رو پر خواهند کرد.
موفق باشید.
@مریم
سلام
کاملاً موافق هستم. اگر بر شایستگیهای خود تکیه کنیم و آنها را دائم به روز کنیم، قطعاً در دراز مدت این ما هستیم که شناخته و انتخاب میشویم.
سربلند باشید
@سجاد
سلام
باید این حس و باور به سازمان منتقل شود که من در فکر تحقق اهداف سازمان هستم، این خیلی کمک میکند که خیلی چیزها حل شود. چند روز پیش از یک مدیرعامل جمله شفاف، شاید کمی تند، اما خیلی صادقانه شنیدم:
ایشان به مدیران ارشدش گفت که خود را توسعه دهید، هزینه اش با من، و بدانید اگر بعد از مدتی کیسه های شن این بالن بودید، من چاره ای ندارم جز اینکه رهایتان کنم و از هم جدا شویم، اما اگر خود بالن بودید، بدانید که هر روز با هم بالاتر میرویم… جمله اش را دوست داشتم، گرچه شاید کمی تند بود.
واقعاً هیچ سازمانی هیچکس را برای دراز مدت به عنوان کیسه شن بالن، نگه نمیدارد.
سربلند باشید
خوب مشکل این روزهای ما؛ از طرفی خیلی از جوانان تازه فارغالتحصیل دنبال کار میگردند، از آنطرف وقتی دنبال یک نیروی نه حتی باتجربه بلکه کسی که مشتاق و علاقهمند و با پشتکار باشد، نمییابیم.
اعتقاد دارم کسی که بطور مرتب در پی افزایش مهارتهای خود باشد و در این کار پشتکار خوبی داشته باشد و دنبال از زیر کار در رفتن و بهانه آوردن نباشد، نه تنها کار برایش وجود دارد که پیشرفت هم میکند.
ولی شاید واقعا تفکر غالب در بین فارغالتحصیلان ما غیر از این باشد. روزی در دفتر مرکزی سازمانی که کار میکردم، پشت در اتاق واحدی نشسته بودم که دیدن من در آنجا این تفکر را ایجاد میکرد که از تازه استخدام شدگان سازمانم. دختر و پسری که با هم بودند و نفهمیدم کدام یک دنبال کار است، با تشر گفتند تازه استخدام شدهای؟ چطوری؟ کی پارتیات بوده؟ بگو ما هم بیاییم. گفتم که خیر، من چند سال است که در این سازمان هستم. گفت خوب آن موقع چطور آمدهای؟ الان چطوری میشود وارد شد؟ گفتم در چه زمینهای و تخصصتان چیست؟ گفت هرچی! فقط چطوری بیاییم تو!
فکر میکنم مشکل از این نوع تفکر است.
@جام طلا
سلام
خیلی موافقم که عمده مشکل ما از همین طرز تفکر است. که فقط باید وارد شد، باور نداریم که ماندن مهمتر از وارد شدن است و حتی بد وارد شدن، یا جای بد وارد شدن، میتواند بدتر از وارد نشدن باشد.
اگر کمی باانصاف تر باشیم، شرایط محیطی هم کمک کرده که جوان تر ها کمی کم طاقت تر شوند. این را هم باید توجه کنیم، اما به هر حال به نظرم چشمها را باید شست.
سربلند باشید
به نام خداوند هر بود و هست / نگارنده ی نقش بالا و پست (ادیب الممالک فراهانی)
سلام خدمت استاد بزرگوار
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات حضرتعالی،
بسیاری از مطالبی که شما و دوستان اشاره کردید درست و صحیح است و من هم نظری پیرامون این موضوع اضافه نمی کنم چراکه چون خودم با این موضوع درگیری زیاد داشته و دارم، نمی توانم آن طور که باید بی طرفانه نگاه و قضاوت کنم؛ اما لازم می دونم چند نکته که در خاطراتم نقش بسته را نیز مطرح کنم،
– یکدست نبودن تفکر مدیران و به تبع آن سازمان ها (معیارهای سنجش متفاوت و سلیقه ای)
– زمان شناس نبودن (عدم توجه به تحولات طولی زمان و مدرنیته بیرون محیط داخلی سازمان) و همچنین اهمیتی برای زمان قائل نشدن (فاصله ی بین هر قرار ملاقات دو هقته!!! یعنی با دو بار صحبت یک ماه می گذرد، بی نتیجه!)
– بدقولی، تغییر نظر و تصمیم گیری های روهوایی توسط مدیران عامل (که هیچ راهبرد تدافعی هم نمی توان به خرج داد چون روی هواست و ریشه ندارد)
– اصولی نبودن کارها (یعنی علاوه بر این که یکدست نیستند، مرامنامه و چشم انداز انحصاری هم ندارد)
– انبوه شرکت های به ظاهر تعاونی، در عمل توارثی (هیئت مدیره شرکت همه با هم فامیل هستند، تلخ ترین واقعیتی است که می توان فهمید، چون گنگ و پر از تعارفات و اطوار خاص خود هستند)
– منفعت طلبی، بدبینی و نگاه خصومت انگارانه مدیران ارشد که فکر می کنند قصد دارید جایگاه شغلی آن ها را متزلزل کنید و نتیجتا در دادگاهی که حضور جهت دفاع ندارید، محکوم می شوید. (اصطلاحات زیرآب ردن و زیر پا خالی کردن متعارف است)
– و هر چه در خاطراتم بیشتر قدم بزنم ، بیشتر می شود!
این ها موانع کار یک نیروی فعال و به اصطلاح خود شما کارآمد است!
پس استخدام و زیرمجموعه شدن اگرچه با استقلال طلبی ذاتی نیروهای انسانی همخوان نیست اما خواستم بگویم به این راحتی امکان پذیر هم نیست.
پس راه حل، فعالیت های پرکیسی یا بنیان گذاری شرکت جدید است، که باز این قصه برای هر کدام از این راه ها نیز ادامه دارد.
خیلی شرمندم که زیاد نوشتم، ممنونم از حوصله شما،
حقیقتا چون موضوعی بود که زیاد چشیدم! ، دامنم از دست برفت.
سپاس فراوان.
من همیشه عقیده دارم تا بخشی به وضعیت جامعه و مواردی که در عکس اشاره شده بود مربوط می شود. انچه شما در گذشته و امروز مشغول انجام دادن هستید برای فردا مسیر را مشخص میکند.
@اعتضاد
سلام
اینکه موانع زیاد است، درست، من در پی آنم که نقش خود را کمرنگ تر نکنیم و بدانیم که همیشه راهی هست که باید بیابیم. راه از تلاش و دوری از ناامیدی میگذرد،خود را بشناسیم و بر توانمان خودمان سرمایه گذاری کنیم. شک نکنید جواب خواهد داد.
سربلند باشید
سلام جناب کمالیان
مثل همیشه عالی گفته اید
من همیشه به جوانان می گویم که اگر پیشرفت نکرده اید یا بیکارید چند درصد شما مقصر هستید و چند درصد دیگران و در پاسخ معمولا درصد کمی را به خود اختصاص می دهند وبیشتر دیگران را در بیکاری خود مقصر می دانند.
سپس یه مثالی برایشان می زنم و می گویم طراحان وقتی سیستمی را طراحی می کنند سعی می کنند سیستم را طوری بسازند که عوامل بیرونی کمتر بر کارکرد آن اثر گذار باشد. مثلا در سیستم روغن کاری ، سیستمش را طوری می سازند که وقتی هوا گرم می شود ، فن(پنکه) برای آن در طراحی در نظر می گیرند که در شرایط هوایی گرم روشن شود و روغن را خنک کند تا کارایی لازم را داشته باشد. اما در زمستان برایش در طراحی هیتر در نظر می گیرند که موقع سرما ، هیتر را روشن کنند تا روغن بهدمای مناسب برسد و سیستم آسیب نبیند.
بعد به آنها می گویم که شما هم باید وابسته به شرایط بیرونی نباشید بلکه مانند تخم مرغ اگر از درون شکسته شوید ،حیات و زندگانی مانند یک جوجه را آغاز می کنید اما اگر از بیرون مانند تخم مرغ شکسته شوید ، شروعی نخواهد بود.
همیشه به آنها می گویم بجای مبارزه با نیروها ، آنها را بکار گیرید و طراحان در طراحی های مهندسی شان بسیار از این فکر استفاده می کنند و ضرر را تبدیل به سود می کنند.
ما خیلی مواقع مانند برادران یوسف ، یوسف وجود خود را به ثمن بخس(قیمت ناچیز) می فروشیم و این مساله دائم در زندگی روزانه مان تکرار میشود.
اما بهترین راحل برای یافتن شغل بالا بردن مهارت و سپس عرضه خود به جامعه و سپس ۱-پیگیری ۲-پیگیری ۳-پیگیری ۴-پیگیری ۵-پیگیری ۶-پیگیری ۷-پیگیری ۸-پیگیری ۹-پیگیری ۱۰-پیگیری ۱۱-پیگیری ۱۲-پیگیری ۱۳-پیگیری ۱۴-پیگیری ۱۵-پیگیری ۱۶-پیگیری ۱۷-پیگیری ۱۸-پیگیری ۱۹-پیگیری ۲۰-پیگیری
مطمئن باشند به بیستمین پیگیری نرسیده جواب می گیرند و به هدف خود می رسند و از یک قطره آب که برسنگی سخت می چکد یاد بگیرند که چطور بر یک نقطه خاص بر سنگ بصورت پیوسته می چکد و بلخره سنگ را سوراخ می کند.
گویند که سنگ لعل شود در مقام صبر——–آری شود ولیک به خون جگر شود((حافظ))
ببخشید طولانی شد
سلامت و پیروز باشید.
@سیدمهدی موسوی زاده
سلام
مثال خوبی بود. ممنون
سربلند باشید