اتهام
خیلی وقتها میشود که فردی را متهم به کاری میکنیم. در واقع به او میگوئیم که ما فکر میکنیم که او هدفی را تعقیب میکند. بسیاری از مواقع این برداشت ماست و ممکن است صحت نداشته باشد. در مباحثات خیلی از اوقات میگوئیم که ممکن است من اشتباه کنم اما به نظرم تو داری من را تخریب میکنی. این جمله اول به نظرم عذر بد تر از گناه است. اما واقعاً داستان چیست؟فرض کنید ما برداشتی از یک نفر داریم و فکر میکنیم که او همیشه در پی آن است که در مقابل ما برنده باشد، فکر میکنیم که او همیشه وقتی با ما صحبت میکند، عصبی است، گوش نمیکند، فرصت نمیدهد که ما حرف بزنیم و ….
همه اینها میتواند متکی به سابقه ای باشد که او در روزی یا با شخصی دیگر چنین بوده و ما که ناظر آن صحنه بوده ایم، فکر میکنیم که او در مقایل ما هم همین وضعیت را دارد. اصلاً شاید هم صحت داشته باشد. اما این چه سودی برای ما دارد که به او بگوئیم که چنین است؟ اصلاً فرض کنیم که برداشت ما صحیح باشد، اگر ما هم در حال قبولاندن این موضوع به او هستیم، ما هم که مثل او شده ایم، ماهم که داریم همان کار را میکنیم، پس یعنی ما هم بد شده ایم؟؟
حالا بیائید موضوع را طور دیگری نگاه کنیم. بیائید کماکان ادعای او را قبول نکنیم و بر صحت برداشت خود باقی بمانیم. اما در پی انگیزه های او باشیم. او چرا ممکن است بخواهد بر ما غلبه کند؟ یا چرا ممکن است بخواهد ما را عصبانی کند و از عصبی کردن ما سود ببرد؟ تازه اگر هم او بخواهد ما را عصبانی کند و موفق شود که ما باید از او استفاده کنیم (به عنوان یک حریف تمرینی) که عصبانیت خود را کنترل کنیم!!
فرض کنید یک مدیرعامل، میخواهد من را عصبی کند و به من بفهماند که فرد به در نخور و بی عرضه ای هستم. میخواهد من را شکست دهد تا ثابت کند که همیشه خودش برتر است. برای او چه سودی دارد؟ اگر من نالایق و ناکارآمد باشم، مگر نه اینکه او مرا استخدام کرده است؟ مگر نه اینکه او خدمات من را خریده است؟ مگر نه اینکه او از من نالایق تر است که من نالایق را استخدام کرده است؟
شاید بگوئید که این ذاتی است، به نوعی بخواهید بگوئید که او بیمار است، حالا چرا من باید برای چنین فرد و سازمانی کار کنم؟ بهتر نیست که خود را چنان توسعه دهم و به او نشان دهم که اشتباه میکرده است؟ بهتر نیست که او را آرام کنم؟
از همه اینها گذشته، بهتر است به انگیزه های احتمالی این فرد متهم توجه کنیم، چرا او باید بخواهد که چنین کاری در مورد من انجام دهد؟ چه نفعی دارد؟ اگر ندارد، شاید من اشتباه میکنم و درست در موضعی قرار گرفته ام که او را متهم به آن میکنم؟ بهتر نیست در مورد آزاری که از این رفتار او میبینیم با او صحبت کنیم و حسمان را برایش توضیح دهیم؟ شاید این روش موثرتر باشد.
آدمها برای هر کاری باید انگیزه ای داشته باشند.
سربلند باشید
سلام- جسارتا با بخشی از فرمایش شما موافقم و با بخشی “تاحدی موافقم ”
بله البته که هیچکسی به ضرر خودش راضی نیست ، البته که فرض بر این است که صاحبان کسب و کار یا مدیران ارشد سازمانها نهایتا بدنبال خیر و صلاح مجموعه تحت مدیریت خود هستند ( عقل اینرا حکم میکند ) .
اما اگر اینطور است چرا همه کسب و کارها موفق نیستند ؟
چون غالب صاحبان کسب و کار ، راه رسیدن به این هدف را نمیدانند ، من و شما را شماتت میکنند ، ولی تصورشان به اشتباه بر این است که راه صواب را انتخاب کرده اند ، در حالیکه مرور سوابق در درازمدت یا میان مدت نشان میدهد که طریق نیل به هدف را به اشتباه انتخاب کرده اند ، و لذا این شماتت نیز بیراه بوده .
هر چند من ممکن است ، در جایگاه یک مدیر فرادست اعتقاد دارم که غالبا بهتر از فرودستان میتوانم منافع کلان را تشخیص دهم ( چرا که خود را درگیر جزئیات نمیکنم ) ، اما در جایگاه یک فرودست نیز(در طول خدمتم ) این اتهام را به بسیاری از فرادستان خود وارد کرده ام که از توجه به جزئیات ( که بسیاری از مهمات در آنها خفته اند ) غافلند .
ارادتمند
@آرمین خوشوقتی
سلام
در عوض بنده کاملا با شما موافقم.نکته من اما این بود که اگر فکر میکنیم شخصی مثلا مدیرمان در پی تخریب ماست، ببینیم آیا این تخریب سودی برای او دارد که دنبالش باشد؟ اگر ندارد شاید او در پی چیز دیگری است که یا منجر به تخریب ما میشود یا ما چنین فکر میکنیم.
سربلند باشید
عالی بود جناب استاد کمالیان
واقعا این موضوع ذهن من را خیلی مواقع ازار می دهد. از این روش استفاده می کنم و نتیجه را اعلام می کنم