مدل قدرت در فرایند جذب
بعد از نوشته های متعدد در خصوص نقش هر یک از ما در یافتن کار و خروج از بیکاری، نوشته ای دیدم از یک مدیر بین المللی که دیدگاه جالبی را در این خصوص در فضای بین المللی مطرح کرده بود. حیفم آمد که این نوشته را با شما در میان نگذارم. اصل نوشته اینجاست و برداشت آزاد من از آن، بدون آنکه بخواهم این یافته را قابل اعمال به ایران بدانم یا هر قضاوتی دیگر کنم، را میتوانید در ادامه بخوانید.
در این نوشته به پیشینه جنگ استعدادها اشاره شده و نویسنده بر اسا تجارب مدیریت خود اعتراف میکنید که در این نبرد، استعدادها پیروز شده اند. او به آمار گالوپ و چند مرجع دیگر اشاره میکند و میگوید که بر اساس این آمارها، سازمانها موفق به انگیزش کارکنان خود نشده اند. از سوی دیگر در فرایند جذب سازمانها، این نیروهای مستعد هستند که پیروز شده اند و قدرت چانه زنی را در دست دارند.
حتماً متن مقاله را مرور خواهید کرد و جزئیات بیشتر را خواهید یافت. اما خواهشم این است که اصل موضوع دقت کنید و این یافته را با شرایط کسور خودمان و سازمانهایی که میشناسید مقایسه کنید.
در سازمانهایی که میشناسید یا در آنها کار میکنید، میان نیروهای کاری تفاوت هست؟ اگر هست، آیا این نیروهای کارآمد برای سازمان نیستند که قدرت چانه زنی دارند؟ آیا این سازمان نیست که به خواسته های آنها تن میدهد و خود را با آنها وفق میدهد؟
سازمان شما از کمبود نیروهای کاری و کارآمد در رنج نیست؟ حاضر نیست که شرایط پیچیده ای را بپذیرد تا نیروهایی که میخواهد را بدست بیاورد؟
به نظرم در سازمانهای ما هم نیروهای مستعد پیروز شده اند و قدرت چانه زنی دارند. آیا آنها اجازه میدهند که سازمان از آنها سوء استفاده کند؟ آیا آنها به هر شرایطی که سازمان وضع کند، تن میدهند؟
چرا این شرایط در مورد برخی صادق است و در مورد برخی دیگر نیست؟ اگر من و شما در آن دسته که حرفمان برش دارد و پیش میرود، نیستیم، چه باید بکنیم؟ آیا همه آنها که حرفشان را پیش میبرند، از بستگان مدیران هستند؟ آیا سازمانی هست که قدر نیروهای کارآمد را نداند؟
به نظرم این نوشته خیلی درست است و در همه جای دنیا رخ داده است. نمیخواهم شرایط جائی را با جای دیگر مقایسه کنم، نمیخواهم بگویم که همه سازمانهای ما قدر نیروهای خوب خود را میدانند که میدانیم چنین حکمی اقلاً فراگیر نیست، اما هستند سازمانهایی که تشنه و منتظر نیروهای خوب هستند و حاضرند از همه جهت با آنها منعطف باشند. چرا ما نمیتوانیم یکی از آن سازمانها را پیدا کنیم؟
آیا چیزی در خودمان نیست که باید بهترش کنیم؟
به درونمان نگاه کنیم، سرنخ خیلی از مشکلات را خواهیم یافت. این نوشته بهانه ای بود برای جلب نظر شما برای خواندن این نوشته خوب.
این مقاله خیلی خوب هم اخیرا از سوی نگارنده آن برایم ارسال شده که اینجا با شما به اشتراک میگذارم.
سربلند باشید.