تنشها، سازمان و همکاران
آقای کریمی عزیز در مطلبی به استرسهای خارج از سازمان پرداخته اند که درد این روزهای همه است. من هم دیدگاهی کوتاه نوشتم، اما چون موضوع هم مهم است هم فراگیر فکر کردم چند خطی هم اینجا بنویسم.
این نوشته با چند خاطره خواهد بود که امیدوارم حوصله تان را سر نبرد. اگر هم سر رفت،بدانید که D شماست که نمیخواهد جزئیات را بخواند :-)
تنشهای خارج از سازمان همیشه بوده و هست و اصلاً شاید به همین دلیل است که همیشه شرایط محیط، از ثابت و ساکن تا پویا و به شدت در تغییر، موضوع بحثهای مدیریتی و سازمانی است. اصلاً در تعریف سازمان هم به تعامل با محیط اشاره میشود. پس همه باور داریم که محیط و سازمان با هم در تعاملند.
نکته آزار دهنده این است که ما (سازمان) در تنشهای خارجی نقشی نداریم ولی از آن تاثیر میپذیریم. اعصاب کارکنانمان یا خودمان خرد میشود، حرفهای متفرقه راندمانها را پائین میآورد و … پس تاثیر پذیری از تنشهای خارجی هم اجتناب ناپذیر است.
به نظر من بحث بر سر این است که آیا این تاثیرات باید بتواند ما (سازمان) را از هم بپاشد؟ من میگویم نباید اینطور شود، اما خیلی وقتها اینطور میشود.
نمیدانم مطلب کارنامه سازمان را مطالعه کردید یا خیر. این کارنامه سازمان یکی از ابزارهایی است که به ما میگوید سازمانمان چقدر آسیب پذیر است؟ عین کارت واکسن فرزندمان میماند.
بیائید کمی سوالها را ریزتر کنیم. انتظار داریم سازمان ما به بحران چه واکنشی نشان دهد؟
بی تفاوت؟ یعنی انگار نه انگار که قیمتها روزی فلان قدر بالا و پائین میرود؟ به نظرم این نه شدنی است و نه مطلوب. شدنی نیست چون همکاران ما هم در محیط زندگی میکنند، نگرانی دارند، و از شرایط محیطی حتما اثر میپذیرند.
پس حتما اثری مطرح میشود. حالا از چه هراس داریم؟
همکاران سرخورده شوند؟ حتما میشوند. ناامید شوند؟ حتما میشوند. اما این اتفاقات تا کجا برد دارد؟ نکته مهم به نظرم اینجاست.
این وقایع مثل یک ماشه هستند. یک سری مشکلات نهفته را فعال میکنند. یعنی کسی که از کار در سازمان شما ناراضی بوده، فکر میکرده به او ظلم شده، به آنجا که حقش بوده نرسیده، حالا با این تنشها میگوید:
“اگر دلار میخریم و میفروختم، الان وضعم بهتر بود” این حرف به گوش همکاران دیگر هم میرسد و شاید آنها را هم به فکر ببرد. حالا به کارنامه سازمان فکر کنید. شما در مورد این مریضی، که تقصیر شما هم نیست، چه واکسنی زده اید؟ آیا در سازمان حتی یک نفر هست که شما را به دلار فروشی در خیابان ارجح بداند و برای آن استلال داشته باشد؟
یا شما این جو را ایجاد کرده اید که این همکار بیاید و با شما این حرف را بزند؟ یا مجبور است از ترس شما این حرف را در گوش سایر همکاران بگوید؟
خود شما، از این حرفها نمیزنید؟ راستش من تا جوانتر بودم، زیاد از این حرفها میزدم، بعد کم کم به این نتیجه رسیدم که من عرضه این تیپ کارها را ندارم و بهتر است به همین کاری که نصفه و نیمه بلدم بچسبم. بگذریم.
همه از این حرفها میزنند. آنچه این حرفها را آزارنده میکند،این است که در مقابل آنها ابزاری نباشد که من خودم را توجیه کنم که من خطا نکرده ام. این کارهای کاذب دوره ای دارد که گاه رو به بالاست و گاه رو به پائین. در حالیکه من سالهاست کار مطمئنی با درآمد نسبی مناسب دارم و ….
این دارو ها را در دسترس همکارانتان قرار داده اید؟
به نظرم در مدیریت این تنشها که دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد، مدیران نقش دارند. و اینجا هم پیشگیری بهتر از درمان است.
امیدوارم نظراتتان را با بنده و سایرین به اشتراک بگذارید.
سربلند باشید.