مدیریت پای چراغ راهنمائی
در تهران زیاد اتفاق می افتد که در ترافیک بمانید. گاهی این ترافیک پشت چراغ راهنمائی ای که خوب و درست کار نمیکند، یا پشت تقاطعی که کنترلش به دست یک مامور نه چندان مطلع راهنمائی و رانندگی سپرده شده، است. وقتی دور هستید، نمیدانید داستان چیست، اما وقتی به محل آن مامور محترم میرسید، میبینید که او فکر میکند که چقدر خوب ترافیک را مدیریت کرده، چون فقط همان چند قدم دور خود را میبیند و نمیداند که ترافیکی که درست کرده، تا چند کیلومتر آن طرف تر رفته و چه بر سر مردم آورده است.
او هم خیلی مقصر نیست، او فقط همان اطراف را میبیند، و بر اساس اطلاعات و جو همان اطراف، کل خیابان و منطقه را مدیریت میکند. اما با این وضعیت، عمر و زمان مردم به کلی به هدر میرود.
برخی مدیران هم به همین شیوه مدیریت میکنند:
آنها بر اساس اطلاعاتی که به دفترشان میرسد، اطلاعاتی که افراد خاصی که به آنها دسترسی دارند، در اختیارشان قرار میدهند و قاعدتاً محدود هم هست، مدیریت میکنند. آنها نمیدانند که در چند قدم دورتر از آنها (چند لایه پائین تر از مدیران ارشد) در سازمان چه میگذرد؟
این مدیران هرگز درنخواهند یافت که تصمیمهای مدیریتی آنها، با کارکنان و سازمان چه میکند و فکر میکنند “همه چیز آرومه” چون هیچ خبری به آنها نمیرسد.
یکی از روزهایی که در چنین ترافیکهایی مانده بودم و این تشابه به نظرم رسید، وقتی دیدم که مامور بنده خدا هم از فرط خستگی به گوشه ای رفته و عرق پیشانی را خشک میکند، با خودم فکرکردم که این بنده خدا هم وقتی به منزل برود، داستانهایی از اینکه چطور این معزل ترافیک را مدیریت کرده خواهد داشت که بگوید. یا وقتی که یکی دیگر از این ماموران عزیز را دیدم که از عدم امکان مدیریت تقاطع به تنگ آمده و گوشه ای با تلفن همراهش در حال صحبت بود، فکرکردم حتما مدیرانی هم هستند که از عدم امکان مدیریت سازمانشا مطلع شده اند و گوشه ای نشسته و به کارشان مشغول هستند تا روزی که نوبت خداحافظی شان برسد.
راستش به نظرم مدیریت در خیلی مواقع قابل تشبیه به این وضع ترافیک در تقاطعهاست.
اما راستی چاره چیست؟
خوب چاره این است که آن مامور عزیز از بلائی که دارد بر سر آدمهای دورتر می آورد مطلع شود و مدیر هم از گوشه های سازمان با خبر شود. یعنی با بازخورد، یعنی به نوعی به گوش مدیر برسانیم که دورتر ها چه خبر است. البته اگر مدیر عزیز، خودش بخواهد و نگران باشد که این اتفاق در سازمانش رخ ندهد، خودش باید به فکر گشایش مسیر بازخورد در سازمانش باشد.
من در مورد ماموران راهنمائی امتحان کرده ام. (راستش من از وقایع اجتماعی برای آزمودن راهکارها و سنجش عکس العملها استفاده میکنم)، وقتی از کنار این ماموران رد میشوم، به او میگویم که “آقا جان این ترافیکی که درست کرده ای، مردم را بیچاره کرده ها!” و دو نوع برخورد دیده ام:
گروهی از این ماموران برخورد تندی میکنند که یعنی به توچه مربوط؟ یا تو چیکاره ای، یا بروبابا!
گروه دیگر که معمولاً رده های بالاتر هستند، عکس العملی نشان میدهند که بهتر است، مثلاً لبخند میزنند و در بی سیم چیزی میگویند یا اقدامی که نشان از توجهشان به بازخورد است.
به نظرم میدران هم همینطور خواهند بود. برخی میشنوند و ارزش میگذارند و رسیدگی میکنند، برخی هم حتی به تندی شما را خفه میکنند که تو چه میفهمی و از مدیریت چه میدانی….
مدیران عزیز، میدانید کمی دورتر از اتاق شما، کمی دورتر از کسانی که تنها مجرای ارتباط شما و سازمان هستند، چه میگذرد؟ مجاری بازخورد را در سازمانتان باز کنید. کار آسانی است که بسیار منفعت خواهد داشت.
سربلند باشید
سلام
متن بسیار خوبی بود. یکی از مشکلاتی که مدیران ما(شرکت ما) دارند این است که چون تجربه ی بیشتری دارند و چند سال مدیریت کرده اند به انتقادها بی اعتنا هستند(برعکس مثالی که در مورد افسران پلیس زدید). البته مدیر نباید با هر انتقادی رویه ی خود را عوض کند ولی به نظر ساز و کار مناسب، مثل شنیدن انتقادها رو در رو، وجود ندارد.
ضمنا اگر لینک امکان اشتراک مطالبتان را در گوگل پلاس یا دیگر شبکه های اجتماعی در انتهای مطالبتان قرار دهید می توان مطالب وزین شما را با دیگران هم به اشتراک گذاشت
@محمد جواد محبی
سلام
ممنون از اعلام نظرتان. نفهمیدم که چرا فرمودید عکس مثال افسران. من در مورد آنها هم گفتم که برخی گوش میدهند و برخی بازخورد را خفه میکنند.
اما به نظرم نوع بازخورد به ویژه برای مدیران با سابقه مهم است. اگر فقط عیب را بگوئیم، آنها احتمالاً گوش نمیکنند، اما اگر راه حل هم بدهیم، اقلاً بعداً به آن فکر میکنند. شک نکنید که فکر میکنند، چون آنها حتما سازمان را دوست دارند، شاید بیش از من و شما، اما هنوز این باور را شاید ندارند که من و شما میتوانیم کمک کنیم. باید برای رسیدن به این باور به آنها کمک کنیم و این نمیشود مگر با پافشاری مثبت Assertiveness که قبلا هم در مورد آن نوشته ام.
اگر به سازمان عرقی داریم، نباید کوتاه بیائیم، این به نفع خودمان هم هست.
د رمورد لینکه به شبکه های اجتماعی، راستش بلد نیستم و میترسم سبب اشکال در خواندن شود. جستجو میکنم که راهش را بیابم تا از لطف شما و دوستان دیگر هم نتفع شوم. اگر راهنمائی فرمائید استفاده خواهم کرد.
سربلند باشید
در مثال افسران نوشته اید که معمولا رده های بالاتر شنونده های بهتری هستند، از این منظر گفتم بر عکس مثال افسران.
من در انتهای مطالبم از افزونه ی Simple Share Buttons Adder در وردپرس استفاده می کنم که بازدیدکنندگان می توانند مطالب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذراند.
@محمد جواد محبی
ممنون از توضیحاتتان
من هم همان افزونه را را افزودم. ولی به نظرم در انتقال آدرسهایی که حروف فارسی داشته باشند، دچار مشکل است.
سربلند باشید