من میتوانم؟
یکی از چیزهایی که ممکن است ما را آزار دهد، باور به توانائیهایی است که فکر میکنیم داریم، اما نداریم. بیائید با خودمان صادق باشیم. آنچه را داریم واقعاً بشناسیم و برای بدست آوردن آنچه نداریم، تلاش کنیم. این خیلی خوب است. هم برنامه مان روشن میشود، هم انتظاراتمان معقول خواهد شد و بیهوده آسیب نخواهیم دید.
بیائید از چیزهای ساده شروع کنیم:
- یک نامه رسمی به مدیر عامل شرکت بنویسید و نارضایتی های شغلی خود را توضیح دهید و از او کمک و توجه بخواهید.
- یک نامه به مدیر منابع انسانی سازمان بنویسید و سعی کنید با همان نوشته او را قانع کنید که به شما یکسال مرخصی بدون حقوق بدهد.
- یک نامه به مسئول آموزش سازمان بنویسید و نیازهای آموزشی خود را توضیح دهید و تقاضای یک جلسه بین او و کارکنان را بکنید.
- یک نامه به همسایه بنویسید و از او خواهش کنید که در ساعات دیروقت شب، سرو صدا نکند.
- یک نامه به کسی بنویسید که ماشینش را جای بدی پارک کرده و اسباب زحمت شما میشود.
- یک نامه بنویسید و از شرکت در یک جلسه، که از سوی یک مقام ارشد شرکت به آن دعوت شده اید، به دلیل شخصی عذر خواهی کنید.
- یک نامه بنویسید و از یک همکار به علت رفتار نامناسبتان عذرخواهی کنید.
اینها نیازهای روزمره ما هستند. از این مثالها زیاد هستند. آیا میتوانیم چنین نامه هایی را طوری بنویسیم که مقصودمان حاصل شود؟ شاید اگر به خواسته های ما توجه نمیشود، به علت آن است که نمیتوانیم خواسته هایمان را درست طرح کنیم.
اگر دوست داشتید نامه را در بخش نظرها بنویسید تا با هم به آن نگاه کنیم.
سربلند باشید
با سلام و تشکر از مطالب مفید و کاربردی که می نویسید.
به نکته خیلی مهمی اشاره کردید. اگر بتوانیم خواسته هایمان را به گونه ای تراشیده بر روی کاغذ بنویسیم تا مخاطب ما در موقعیتی آفلاین (نه رو در رو) آن را بخواند مسلما تاثیر آن بیشتر و عمیقتر از لحظه ای است که میخواهیم با کج خلقی آن را روبرو مطرح نماییم. هر انسانی یک نوع وجدان شخصی دارد که بسته به شرایطی که در آن باشد پررنگ یا کمرنگ خواهد بود. به نظر وجدان انسان در شرایطی که با خودش خلوت کرده است بهتر عمل می کند چراکه فرصت بیشتری دارد. شخصا چندین بار این روش را امتحان کرده و نتایج شگفت انگیزی گرفته ام.
سربلند باشید.
@چیا چاره خواه
آقای چاره خواه عزیز
ممنون از مشارکتی که میکنید.
نظر شما مثل همیشه مفید است و راهگشا.
سربلند باشید
فکر می کنم یک گام قبل از نحوه ارائه درخواست و مطلب باید یاد بگیریم درگیر خودسانسوری نشیم. سکوت…
خیلی وقتا همین سکوت که سازمان و کارکنان در بوجود اومدنش هر دو نقش دارن باعث میشه که رابطه ها از بین بره و در نهایت راهی جز اخراج یا استعفا نمونه
@امین ثامنی
دوست عزیز، جناب آقای ثامنی
سلام
من فکر میکنم یکی از دلایلی که ما دچار خود سانسوری میشویم، این است که درست نتوانسته ایم بازخورد بدهیم، طرف مقابل رنجیده، با ما برخورد بدی کرده، و ما در دفعات بعدی ترجیح داده ایم که سکوت کنیم تا به قول شما از سازمان برویم.
من فکر میکنم که اگر بدانیم چطور نظر بدهیم، از نظر دادن دوری نمیکنیم، نظرات ما گاهی چنان دیگران را تخریب میکند یا آزار میدهد که دیگر گوشش را به روی ما میبندد.
مثلاً دوست عزیزی برای من ایمیل زده بودند و نوشته بودند “مقتضی است با این شماره تماس بگیرید” من منظور ایشان را درک کردم، اما فکر کنید ایشان به یک کمدیر در یک سازمان چنین متنی را بنویسد. آیا آن مدیر هرگز با او تماس خواهد گرفت؟
جسارتا فکر میکنم ابتدا به درونمان رجوع کنیم، موانع ارتباطی بین خود و دیگران را بشناسیم و رفع کنیم، تا دچار سکوت و سرخوردگی نشویم.
البته این نظر من است :-)
سربلند باشید
با تشکر از مطالب خوب و ارزشمندتان
به شخصه نوشتن در مورد یک موضوع برایم بسیار راحتتر از حرف زدن در مورد همان موضوع خاص است. و ارتباطات ایمیلی و کتبی را ترجیح دادهام. اما مسئلهای که فراوان به آن فکر کردهام، سوء تفاهمات و کجفهمیهای احتمالیای است که با «عدم انتقال لحن و صوت» در متن حاصل میشود، به عنوان مثال از یک عبارت سادهی «مدیر محترم شرکت، این رفتار شما عصبانیام کرد» یک مخاطب بر حسب آن چیزی که «معرفت پیشین» و اندوختههای گذشتهاش مینامیم برداشتی حاکی از «عصبانیت بسیار» میکند، در صورتی که ممکن است فردی دیگر، همان نوشته را، با لحنی دیگر و مثلا با عصبانیت کمتر بخواند.
شما در خصوص مسئله انتقال لحن و عمق در نوشتهها و نامهها و ایمیلها چه نظری دارید؟ چه باید کرد که خواننده متن همان برداشتی را داشته باشد که مد نظر نگارنده بوده که البته امری سخت است چون در ارتباط کلامی هم معمولا مخاطب آن چیزی را که «میخواهد» میشنود و نه آن چیزی که مد نظر گوینده است، ولی راهکار و پیشنهاد شما برای نزدیکتر کردن این دو برداشت نگارنده و خواننده به یکدیگر چیست؟
متشکرم
موفقتر از پیش باشید
@اکبری تبار
سلام
به نکته مهمی اشاره کردید که گریبان همه ما را اقلاً یک بار گرفته است. انتقال لحن در نوشته!
این کار راستش خیلی مهارت میخواهد. میتوان مقدمه ای چید که ذهن مخاطب کج نرود، اما اشکال این است که متن طولانی میشود. سلیقه شخصی من این است که در نوشته ام یا خیلی روشن مثلاً مینویسم: “این متن را به عنوان یک متن دوستانه بخوانید” یا “این یک درد دل دوستانه است، نه یک بازخواست یا اعتراض اداری” و به این ترتیب سعی در کاستن از این خطر میکنم و جواب بدی هم نگرفته ام. یک بار که خیلی موضوع حساس بود و چاره ای جز نوشتن هم نبود، در جایی حساس نوشتم ” لطفا وقتی این سطور را میخوانید، من را با لبخند تصور کنید” و اتفاقا خوب هم جواب داد.
یک نکته مهم در اینجا سابقه روابط شما و مخاطب است. اگر دعوا کرده اید و حالا مینویسید یا اگر از یک دوست صمیمی گله میکنید، بی شک روشهای خاص خودش را دارد.
یک تجربه خوب دیگر هم دارم. ایمیل را مینویسم و برای خودم میفرستم. فردا آن را میخوانم و از چشم مخاطب به آن نگاه میکنم. بسیاری اوقات از نوشتن متن منصرف شده ام، گاهی هم اصلاحات ضروری انجام داده و نتیجه خوبی گرفته ام.
امیدوارم توانسته باشم کمکی بکنم، راستش داستان سخت و پیجیده ای است این ارتباط.
سربلند باشید
ممنون از راهنمایی شما
راهکار ارسال ایمیل به خود و بررسی دوباره ی آن عالی بود. من درفت و پیش نویس نگه میداشتم و بعد از فاصله گرفتن چند ساعته یا یکروزه دوباره میخواندم. نتیجه آنکه بعد از اینباکس و پوشه ارسالی ها، پوشه پیش نویسم کلی حجیم شده است.
یکی از راه هایی که من اخیرا بیشتر به کار برده ام که البته در نامه های رسمی تر کمتر ممکن است، استفاده مناسب و به جا از اسمایلی ها و اموتیکون ها است. به انتقال لحن کمک میکند.
موفق باشید
سلام آقای کمالی عزیز،اگر به من اجازه دهید قدری از نوشتار رسمی فاصله بگیرم و احساسم را راجع به نوشته های شما کمی خودمانی تر بیان کنم.پس به قول تازه وارد هایی که از مرشد برای وارد شدن به گود اجازه می گرفتند،رخصت مرشد
من از توصیه های شما جدا خوشم می آید چرا که فضای سازمان را فارغ از تمام جنبه های زشت و غیر اخلاقی و منفی اش بسیار مثبت و قابل تغییر از طریق تکنیک های نه چندان پیچیده ،بلکه شاید کارآ و ساخت یافته قابل بهبود می داند.
به نظرم مطلب بالا راجع به ایجاد فضای دیالوگ در سازمان از طریق توانایی نوشتن کارکنان ،ایده ای است که شاید به نوشتن بهتر با استفاده از مطالعه ی بیشتر توسط کارکنان منجر شود و عده ای نویسنده ی آماتور در سازمان تربیت کند ولی لزوما به فضای باز برای ابراز عقاید در سازمان ،زمانی که مدیریت در لاک دفاعی باشد وبه این شیوه نه وسیله ای برای تلطیف فضا بلکه ابزار سیاسی برای بازی برد-باخت نگاه کند منجر نمی شود.در عین حال طبق درس های فراگرفته شده از شما اگر اشتباه نکنم سبک نگارش کارکنان تیپ C جزیی نگر و مطول نویس مثل بنده با مزاج مدیران تیپ D با پرش ذهنی و نتیجه گیر سریع زیاد همخوانی ندارد و جمله ی اول و آخر است که نتیجه گیری و برداشت مدیر مخاطب را رقم می زند.در عین حال فضای باز و صمیمی است که نوشتن برای یک دوست ،همکار یا مدیر را آسان می کند و نا خود آگاه واژه ها،کلمات و احساسات را پشت سر هم ردیف میکند تا حق مطلب ادا شود در غیر اینصورت نامه ی رسمی و خشک و فارغ از حس نگارش می شود که در کارتابل مخاطب یا ایمیل وی خاک خورده و تلنبار می شود.
بهرحال شخصا ترجیح می دهم نویسنده شدن را تمرین کنم حتی با چرکنویس هایی که شاید به مخاطب فرضی باشد به جای اینکه در رویا فکر کنم نویسنده ی بزرگی هستم و یک خط هم ننویسم.
ضمنا به عنوان نکته ی آخر می خواستم بگویم احساس ما در موقع نوشتن گاهی که کنترل خود را از دست داده ایم نتایج مخربی ببار می آورد یا آنقدر تند و زننده می نویسیم و به قهرمان بودن پیش خود افتخار می کنیم یا آنقدر چاپلوسانه و فریبکارانه می نویسیم که پیش خودمان شرمنده می شویم.مهار این احساس و طرز فکر واقع گرایانه و منطقی برای دستیابی به منظورمان در چارچوب تفکر روشنگرانه و اخلاق است که سازنده برای دو طرف و موجد فضای تفاهم دو طرفه است.
ممنون از نوشته های خوب شما
سلام
این مطلب عالی بود. اینکه نامه ای به کسی بنویسم و سعی کنم او را قانع کنم که شایسته ی توجه، ارتقا و یا افزایش حقوق هستم. امروز سعی می کنم سه چهار عدد از این نامه ها بنویسم و بخوانم چون فکر می کنم این کار هم بسیار مفید است، هم می تواند به دیگران کمک کند و هم اینکه من را از حس زیان کاذب خارج می کند.
زیان کاذب ورد زبان یکی از مدیران ماست. زمانی که خودمان را با کارمندان پروژه های دیگر مقایسه می کنیم و از موقعیت یا مزایای بهتر آنها می گوییم، مدیر ما می گوید همه چیز را با هم ببینید و دچار ذهنیت زیان کاذب نشوید.
نوشتن این نامه ها ممکن است برای خود من روشن کند که انتظاراتم منطقی نیستند. :(
@اکبری تبار
سلام
من هم نگه داشتن پیش نویس را تجربه کردم، اما ارسال به خود برای من بهتر بود. وقتی ایمیل خودم را دریافت میکنم، این حس را دارم که ممکن بود الان این ایمیل به دست گیرنده رسیده باشد و تجسم میکنم که او با خواندن آن ایمیل به چه حسی میرسید. فقط حس من است که به این ترتیب راحت تر خودم را به جای طرفم میتوانم قرار دهم.
استفاده از اسمایلی ها خوب است اما متاسفانه در نوشته های رسمی تر هنوز در هیچ جای دنیا جا نیفتاده است و ممکن است اگر برای انتقال حس به آنها متکی شویم و عادت کنیم، در نوشته های رسمی دچار مشکل شویم.
سربلند باشید
@محمد جواد محبی
سلام
این نکته که من متوجه شوم انتظاراتم منطقی هست یا نه خیلی مهم است. خیلی اوقات ما یک موقعیت خوب را تخریب میکنیم به بهای یک سراب.
مثلاً من یادم هست که زمانی که شروع به کار کرده بودم، از سریق یکی از دوستان به من پیشنهاد شد که به شرکت آنها بروم. من ۱۶ هزار تومان حقوقم بود و او ۲۴ هزار تومان. تفاوت زیاد بود، من هم جوان بودم و خیلی وسوسه شدم.
بعد از چند روز شنیدم که مدیر آن شرکت تقریبا به صورت عادت، هفته ای یک بار با کارمندان دعوا و گاهی فحاشی میکند که یادشان نرود که کی هستند و هوائی نشوند! من حاضر نبودم برای ده برابر این مبلغ هم با چنین فردی کار کنم و طبیعتاً نرفتم هرز هم پشیمان نشدم، چون فکر کرده بودم و دیدم هزینه آن برخورد که جزئی از پکیج آنها بود، برای من بیشتر از آن تفاوت حقوق بود.
این یک پارچه دیدن و همه جوانب را دیدن خیلی موثر است و به نظرم بهتری اسباب آن، یک آنالیز SWOT میتواند باشد.
ممنون از مشارکتتان
سربلند باشید
@روشن بین
سلام، به جمع ما خوش آمدید.
ممنون که وقت گذاشتید و به قول خودتان مطول نوشتید. استفاده کردم.
اولا یکی از کارهایی که باید تمرین کنیم این است که برای طرف بنویسیم نه برای خودمان. اگر او نتیجه گراست باید آن قدر بنویسیم تا به اندازه ای که برای او قابل خواندن و درک باشد، کوتاه و معطوف به نتیجه شود، نه آنکه برای من مناسب باشد. این هم فقط با تمرین میسر است. هر بار که نکته ای پیش میآید باید بنویسیم، اما همه را ارسال نکنیم، از هر چند تا یکی را بفرستیم.
ثانیاً اینکه فضا آماده نیست، عذر خوبی نیست، این نوشتن ما و درست نوشتن ماست که فضا را آماده میکند. باید وقتی به مدیر مینویسیم، تمام کارهایش را زیر بار تهمت و سرکوب قرار ندهیم تا او هم به لاک دفاعی نرود. فرض کنید من الان به جنابعالی طوری مینوشتم که مثلاً چرا این قدر نوشته ای؟ چرا این قدر راجع به مشکلات خودت نوشته ای؟ اصلاً به من چه که شما مشکل داری؟ آن وقت شما هم منفعل یا دلزده نمیشدید؟ آن مدیر بنده خدا هم مثل من و شماست، با دنیایی از مشکلات. پس او هم به تمجید و انگیزه دهی نیاز دارد، هماطور که به انتقاد نیاز دارد. اگر او را درک کنیم، اگر به نیاز های هم توجه کنیم، جو تلطیف میشود و تغییر رخ میدهد. امروز همه توافق دارند که ریشه تمام تعارضات در عدم توجه به نیازهای طرف مقابل است.
ثالثاً، وجود حس در نوشته عالیست، اما سخت است. این هم تمرین میخواهد و خودمان بهترین حریف تمرینی هستیم، یا یک همکار نزدیک که رابطه دوستی هم داریم .میتوانیم با هم تمرین کنیم و اشکالات هم را بگیریم. باور کنید این کارها ممکن است بچه بازی به نظر برسد اما راه رشد و تعالی و موفقیت شخصی از همین کارهای ساده میگذرد. متاسفانه ما ایرانی ها به علت هوش نسبی بالاتری که داریم فکر میکنیم که این کارها آن قدر ساده است که حسف است وقتمان را صرف فراگیری و تمرین آنها کنیم، اما واقعیات این است که به تمرین اینها جدا نیاز داریم.
سربلند باشید
سلام دوباره
بعد از مطالعه این متن و نیز کامنتها و پاسخها و راهنماییهای خوب و کاربردی شما، بنده یک تجربه را طی چند روز گذشته عملی انجام دادهام، گفتم شاید مفید باشد اینجا در قالب کامنت ذکر کنم، شاید برای دوست دیگری هم که متن و کامنتها را در آینده میخواند کاربرد داشته باشد.
با دو هدف، الف) کاربردیتر کردن معرفت و علم پیشینی که اندوختهام و فکر میکنم میتواند با بهینهسازی، بیشتر به کار آید و ب) تلاش در جهت انتقال مفاهیم از طریق نگارش متون بسیار کوتاه؛ اقدام به نگارش مجموعهی «توییتهایی با موضوع رابطه و تعامل» کردهام که خود را مقید کردم با تعداد کلمات کوتاه، و تا جای ممکن کاربردی باشند.
البته مثل همهی املاهای دیگری که نوشتهام، خالی از خطا و اشتباه نیست.
اما چند تجربه خوب حاصل شده است:
– توییتر مجبور میکند کوتاه بنویسم. چون ۱۴۰ کاراکتر که بیشتر جا نمیدهد، خود هشتگ و درج آن هم جا میگیرد.
– قبل از نگارش بیشتر فکر میکنم، مینویسم و پاک میکنم و باز مینویسم.
– سرعت تایپم تاثیر منفی روی فکر کردنم قبل از نوشتن داشت که باعث میشد سریع آنچه را که به ذهنام آمده بود بنویسم، با این روش که کاراکترها محدودند و باید جا شوند، بیشتر فکر میکنم و مورد دوم که چند بار نوشتن است کمک میکند عبارات عمیقتر شود.
موفقتر از پیش و پیروز باشید.
@اکبری تبار
سلام
به نظرم نشر هر دیدگاهی خوب است. شما هم نشر میدهید هم خودتان را توسعه میدهید که خیلی خوب است.
ممنون که اینجا هم به اشتراک گذاشتید
سربلند باشید