رفتارهای ما و کرونا
با شیوع بیماری کرونا، به مرور مجبور شدیم تا رفتارهای تازه ای بروز دهیم. این رفتارهای تازه اثراتی در زندگی ما دارند که تقریبا در تقسیم دوره زندگی ما به دورانهای قبل و بعد از بروز این همه گیری تاثیر خواهند داشت. این نوشته به تقسیم دوره حیات ما به سه دوره و بررسی آنها اختصاص دارد. خلاصه ای از این نوشته در یک گفتگو با ناصر غانم زاده در شبکه های اجتماعی ارائه شده است. این نوشته نسخه کامل تری از آن گفتگو است.
بعید است کسی هنوز هم فکر کند که هه گیری (این واژه را در مقابل واژهی Pandemic انتخاب کردهام) ویروس کرونا نقش مهمی در شیوه زندگی ما و همه مردم جهان نداشته است. با این فرض، دوره حیات را میتوان به سه بخش عمده تقسیم نمود:
- دوران قبل از کرونا
- دوران درگیری با کرونا (اکنون)
- دوران پساکرونا یا پس از خاتمهی بحرانِ همه گیری
پیش از همه گیری، زندگی کم و بیش شرایط عادی داشت. گرچه “عادی” برای مردمانی که در هر نقطه از این کرده خاکی زندگی میکنند، تعریف خاص خودش را دارد. زندگی با به کارگیری رفتارهایی که در طی سالیان آموخته بودیم پیش میرفت و ما هم کم و بیش میدانستیم در مواجهه با هر چالشی چه رفتاری “مناسب” است و همان را انتخاب کرده و بروز میدادیم. در این دوران تغییر کماکان مطلوب همه بود، اما کمتر کسی به یک تغییر واقعی تن میداد. نمونه رفتارهایی که در دوران پیش از کرونا بروز میدادیم، در ستون اول از تصویر فوق درج شده اند که البته ممکن است خواننده با برخی از آنها موافق نباشد.
نکته مهم این است که این رفتارهای عادی، حاصل سالها کاربرد آنها در موقعیتهای مختلف بود و احتمالاً میلی نه چندان پر رنگ به تغییر نیز حاصل همین طولانی بودن پیشینه کاربرد این رفتارها بوده باشد. هر قدر رفتارها سابقه طولانی تری در کاربرد داشته باشند، تغییر آنها دشوارتر میشود. در مورد دشواری تغییر قبلا مطلبی در همین وبلاگ نوشته ام که پیشنهاد میکنم آن را مطالعه بفرمائید.
شاید اگر شرایط تغییر نمیکرد، ما هم کمتر به ضرورت تغییر در رفتارهای خود فکر میکردیم یا اقلاً اولویت نخست ما در برنامه ریزی نبود. اما یک بار دیگر ثابت شد که آنچه تغییر نمیکند، ضرورت تغییر است. شرایط تغییر کرد، ویروسی آمد که جان و حیات ما را نه تنها در ایران بلکه در تمام جهان تهدید میکرد. گرچه برخی ابتدا این تهدید را نوعی توطئه یا شوخی تلقی کردند، اما به سرعت دریافتند که این تهدید کاملاً جدی است و زندگی طبق روال قدیمی قابل تداوم نیست!
کرونا ما را وادار کرد که به صورت جدی به تغییر فکر کنیم. دیگر ادامه زندگی به شیوه قدیمی ممکن نبود.
ضرورت تغییر آن قدر جدی بود که کمتر کسی توانست در مقابل آن دوام بیاورد. این جمله معروف مصداق دیگری یافت که کسی که در مقابل تغییر مقاومت کند، دوام نخواهد آورد. کسانی از تغییر موفق بیرون میایند که تطبیق پذیری داشته باشند. این تطبیق پذیری، با سرعت زیاد و شاید هم بسیار زیاد محقق شد. تحقق تطبیق به معنی سهولت در مواجهه با آن نیست.
همهی افراد، کم و بیش، در تطبیق با شرایط جدید، سطحی از استرس را تحمل میکنند، آنها که تطبیق پذیری بیشتر داشته باشند، کمتر و دیگران، بیشتر، اما همه سطحی از استرس را تحمل میکنند. اما مسئله فقط به تطبیق پذیری ختم نمیشود.
علاوه بر ضرورت تطبیق با شرایط جدید، همه نگران آن بوده و هستند که در دوران پس از کرونا چه خواهد شد؟ و شاید گروهی پیش از آن، نگران هستند که در دوران کرونا چه قرار است بشود؟ هیچکس نمیداند که آیا از این همه گیری جان سالم به در خواهد برد؟ این ابهام هم آزارنده است. ابهام در آینده کوتاه مدت و ابهام در آینده بلند مدت، هر دو جاری هستند و این ابهام هم آزارنده است. اما بد نیست نگاهی گذار داشته باشیم که ریشه این ابهام در کجاست؟
وقتی حجم اطلاعاتی که دریافت میکنیم، زیاد و ساختار اطلاعات پیچیده باشد، همه در تحلیل این اطلاعات دچار استرس میشوند. افراد، ناشی از عملکرد مغز، علاقه دارند که بتوانند موضوعات را تحلیل کنند و بر آن اساس راه نجات خود را طراحی کنند، اما هر قدر اطلاعات پیچیده تر و زیادتر میشود، تحلیل اطلاعات و رسیدن به نتیجه ای بر اساس آنها، دشوارتر میشود. این دشواری سبب به اصطلاح دست و پا زدن شده و این امر استرس ایجاد میکند. بنابراین بسیار طبیعی است که یک منشا دیگر برای استرس در این دوران وجود داشته باشد. به طور خلاصه هم باید رفتارهایی که سالها به کار برده بودیم را تغییر دهیم و هم نمیدانیم که علیرغم این تغییرات، به چه خواهیم رسید؟ این هردو سبب استرس میشود.
گمان نمیکنم استلال زیادی برای پذیرش وجود استرس در میان افراد جامعه لازم باشد، نشانه های این استرس کاملاً هویداست.
ما اکنون در دوره درگیری با کرونا قرار داریم، مجموعه ای از رفتارهای جدید را تجربه میکنیم و به مرور با آنها آشنا میشویم. اکنون به طور طبیعی سطح این استرس در حال کاهش است. اما اخبار ضد و نقیضی که در عمدهی مجاری اطلاع رسانی دریافت میکنیم، مانع آرامش ما میشود و جالب اینکه دانشمندان و متخصصان تذکر میدهند که این استرس و عدم آرامش خود بر آسیب پذیری بیشتر ما اثر دارد.
یکی از مهارتهای رفتاری که پیش از این باید میآموختیم و کمتر به آن توجه داشتیم، همین مدیریت استرس است. مدیریت استرس مهاری آموختنی است و فرد میتواند با فراگیری این مهارت، سطح کمتری از استرس را تحمل کند و عمدهی عوارش آن را بدون تهدید پشت سر بگذارد. اما به راتس ما چقدر برای یادگیری این مهارت انگیزه داشتیم؟ این کم توجهی به توسعه فردی در چنین حوزه هایی، یکی از رفتارهای دوران پیش از کرونا بوده است که امیدوارم این رفتار را فراموش کنیم.
از منظر روابط میان فرد و سازمان هم تغییرات جدی بروز کرده است. دورکاری، که بسیار سخت مینمود (نه فقط در ایران) به سرعت تبدیل به یک عادت فراگیر شد. یکی از شرکتهای بزرگ جهان گزارش کرده که برای تامین شرایط دورکاری همکارانشان، مجبور به تهیه 1000 عدد لپتاپ در طی یک روز شدهاند. کجا ممکن بود شرکتی چنین کاری را با چنین سرعت و چابکی انجام دهد؟ این هم از همان رفتارهای تازه ای است که به سرعت آموختیم. کدامیک از شرکتهای ایرانی و خارجی حاضر بودند که دورکاری را به عنوان یک شیوه ارجح همکاری بپذیرند؟ چقدر در مورد شیوه های کنترل کارکنان در شرایط دورکاری ممکن بود بحث شود و چقدر ممکن بود این بحثها به نتیجه برسد؟ اکنون چطور؟ این تغییرات از مزایای غیر قابل انکارِ این فراگیری است.
حیات پس از رفع همه گیری، ادامه خواهد داشت، در این تردیدی نیست، آنچه محل تردید است این است که چه کسانی در این آینده حضور خواهند داشت و این حضور اب چه کیفیتی خواهد بود؟ آیا یک همه گیری دیگر لازم است تا ما به یادگیری مهارتهای تازه تن دهیم؟ برای مواجهه با دورانِ پس از کرونا آماده هستیم؟ منتظر هستیم تا این تغییر برود و ما به سراغ عادتهای قدیمی برویم؟
مانند همیشه انتخاب با ماست. ما هستیم که انتخاب میکنیم که بعد از فرونشست این همه گیری، باز هم به روشهای قبلی برگردیم؟ باز هم جلسات طولانی بدون حاصل برگزار کنیم؟ باز هم ساعتها در ترافیک بمانیم تا در جلسه ای شرکت کنیم؟ یا میپذیریم که با استفاده از ابزارهای نوین، جلسات اثربخش تری داشته باشیم؟
خلاصه اینکه مواجهه با مسئله همه گیری کرونا، یک مسئله از جنس “مدیریت تغییر” است. هم باید لوازم مدیریت تغییر را فراهم کنیم هم باید دشواریهای مواجهه با تغییر را بپذیریم و هم مسیر تغییر را بشناسیم و خود را برای مراحل مختلف تغییر آماده کنیم. هر قدر این دشواریها را زودتر بپذیریم، کمتر صدمه خواهیم دید. تغییر یک رویداد نیست، تغییر یک فرایند است که از شروع تا رسیدن به نتیجه آن باید صبور و آماده باشیم. برای کسب این آمادگی، خوب است از خودمان، اطرافیانمان و همکارانمان شناخت بهتری کسب کنیم. پس از شناخت، فرصت خوبی است که برنامهای برای توسعه فردی مهیا کنیم.
اکنون زمان مناسبی برای تغییر در عادتهاست. این کار ساده است اما آسان نیست. پیشنهاد میکنم در این شرایط مطالعه را هم در برنامه خود جای دهید. برای تغییر در عادتها، کتابهای خوبی هست که میتوانم به کتابهای خرده عادتها، ، قدرت عادت و تفکر سریع و آهسته اشاره کنم.
ما کدام رفتارها را با خود میبرید؟ تجربه و دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید.
سربلند باشید
سلام جناب کمالیان
یکی از کارهایی که در این روزها بعنوان یک رییس آموزش سازمان با آن مواجهه هستم و خود بعنوان یک مسئول اعتراف می کنم این است که ما از منابع مان بصورت درست استفاده نمی کنیم مخصوصا ما دولتی ها
واقعا اعتراف می کنم که نمی دانم چگونه از داشته هایمان استفاده صحیح کنیم؟
چگونه تفویض اختیار کنیم
چگونه از همکارانمان کار بسپاریم و چگونه تحویل بگیریم
چقدر به همکارانمان سخت بگیریم و چقدر اسان
داستان مان از جنس این است می دانیم اما درست عمل نمی کنیم؟
در این شرایط همکارانم خیلی کارهایی که قبلا ازشون می خواستم و انجام نمی دادند را انجام می دهندو بهتر عمل می کنند.
سلام و سپاس از لطف شما و در عین حال سپاس از این شفافیت و صراحت شما
واقعایت همین است که فرمودید.
بهتر است این سوالها را تغییر دهیم:
من چطور میتوانم به همکارانم و خودم کمک کنم؟
من چرا ارجاع نمیدهم؟ همکارانم چه آموزشهایی نیاز دارند تا بتوانم به آنها ارجاع دهم؟
و چه کسی بهتر از خودشان میتوانند به شما بگویند که چطور دوست دارند که حمایت شوند؟
بنابراین الان بهترین وقت است برای آنکه با همکاران گفتگو کنید و از آنها به خاطر زحماتی که میشکند، بدون اشاره به اینکه قبلا چه بوه و الان چیست، تشکری خالصانه کنید.
در این فضا، تعامل را باید شدت و کثرت دهیم تا بهتر از قبل عمل کند. تعامل ابزاری است که همیشه به آن نیاز داریم.
سربلند باشید