پرخاشگری و پافشاری
وقتی عقیده ای دارید، وقتی فکر میکنید آن عقیده درست و بر حق است، بر سر آن پافشاری میکنید. این پافشاری یا مثبت است و سازنده یا پرخاشگرانه که منجر به تخریب و سد تعامل میشود. گاهی هم عقیده ای دارید، اما اگر هم آن را بیان کنید، کمتر ممکن است برای اثبات آن، یا دفاع از آن، اقدامی جدی بکنید. این سه حالت رفتاری است که در تعاملات میان فردی رخ میدهد. این نوشته به دو حالت از این سه حالت اختصاص دارد و ببخشید که کمی هم طولانی است.دو کلمه Aggression و Assertiveness که من آنها را به ترتیب پرخاشگری و پافشاری (درجای دیگر گفته ام پافشاری مثبت) ترجمه میکنم، کلماتی هستند که در رفتار و مدیریت رفتار سازمانی بسیار مهم هستند و اغلب هم حتی برای کسانی که زبان مادری شان انگلیسی است هم معنای آنها مخلوط و اشتباه میشود.
به همین دلیل است که خیلی از افراد، از بیم آنکه مبادا به پرخاشگری متهم شوند، بر عقاید خود پافشاری نمیکنند و رفته رفته تبدیل به افرادی منفعل میشوند که دیگران فکر میکنند آنها هرگز صاحب عقیده ای نبوده اند. حتماً با این تیپ آدمها برخورد داشته اید: در سازمان فردی را میبینید که به نظر شما خیلی بی عقیده و منفعل است، بعداً او را در موقعیت دیگری مثلاً در یک سفر ملاقات میکنید و میبینید که رفتاری به کلی متفاوت دارد. این فرد احتمالاً از این مشکل رنج می برد و پیام سازمان را اینطور درک کرده که نباید بر عقیده اش پافشاری کند.
یک گریز بزنم به بحث پیام سازمان: فرآیند تعامل را اگر خوانده باشید، خاطرتان هست که در تعامل، پیامی شکل میگیرد، جاری میشود، دریافت، ترجمه و درک میشود. وقتی سازمان ابراز و پافشاری را به پرخاشگری تعبیر میکند (سازمان ممکن است من و شما باشیم، منظور از سازمان،مدیران آن نیست)، فرد را منفعل میکند، از سوی دیگر همین سازمان، از افراد میخواهد که در مورد موضوعات “بله قربان گو” نباشند و صاحب رای باشند و برای رای و عقیده خود، دلیل بیاورند و برای اثبات آن بجنگند. اینجا، پیام غلط، عواقبی دارد که مطلوب نیست. سازمان باید پیامش را درست تعریف کند و درست جاری کند و از درک آن هم مطمئن شود. گریز تمام شد.
اما ببینیم در ادبیات خارجی این دو کلمه چطور از هم تفکیک شده اند:
- Aggression یا پرخاشگری در متن و بطن خود، قدرت و اعمال قدرت را دارد، وقتی کسی پرخاشگری میکند، میخواهد اعمال قدرت کند و این آزارنده است.
- Assertiveness یا پافشاری در متن خود، اعتماد به نفس دارد، کسی که به عقیده اش اعتماد داشته باشد، هرگز اعمال قدرت نمیکند، اما کوتاه هم نمیآید.
گاهی هم البته Aggression یا پرخاشگری، نشانه خشم است که موضوع بحث ما نیست، اما باید توجه کنیم که گاهی عصبانی شدن در دفاع از عقیده مان است که ما را متهم به پرخاشگری میکند.
پیوستار زیر هم ارائه تصویری جالبی از این موضوع است:
به تصویر آدمها نگاه کنید. در منطقه پافشاری، فرد لبخند رضایتی بر لب دارد. این نشان دهنده حالت شماست وقتی در حال پافشاری هستید، و در مقابل به تصویر فرد در ناحیه پرخاشگری توجه کنید، که چقدر عصبی و نامطلوب است. راستی با کدام چهره از این سه حالت، امکان پذیرش حرف شما، در یک جلسه، در یک فروش، در یک تعامل سازمانی، بیشتر است؟
در بررسی مبانی این دو لغت در انگلیسی هم بحث مفصلی هست که بر اساس ریشه لغات و شکل اسمی یا فعلی آنها، بحثها و تفسیرهایی میشود، که جایش اینجا نیست، برای ما هم چندان شاید جالب نباشد. البته اگر قرار است شما متنی یا گزارشی را در مورد رفتار افراد ترجمه کنید، (مثل ما که حدود 3 میلیون کلمه متن را برای فارسی سازی سیستم توماس ترجمه کرده ایم)، باید در این زمینه ها وسواس زیادی به خرج دهید و این ریزه کاریها را هم بخوانید.
به نظر میرسد که روشن است پافشاری خوب و پسندیده است، ما را به هدفمان (احتمالاً هدفی مشترک) میرساند، اما پرخاشگری خوب نیست و ما را از هدف (احتمالاً یک هدف فردی)، دور میکند.
اما غیر از حالت چهره که در بالا توضیح دادم، چطور میتوانیم و باید پافشاری کنیم، در عین آنکه پرخشاگری نکنیم؟ بر اساس مدل رفتاری DISC میتوان به موضوعات زیر، اشاره کرد:
- افراد با D بالا، معمولاً به سختی میتوانند پافشاری کنند، با ژست مربوطه شروع میکنند، اما در مواجهه با اولین نشانه های مخالفت، از کوره در میروند و به سرعت به حالت پرخاشگری و بعد (در صورت مقاومت طرف مقابل) به فاز قهر میروند. اینجاست که High D ها باید مهارت گوش دادن را بیاموزند، و به هنر بازخورد دادن و بازخورد گرفتن توجه کنند.
- افراد با I بالا، به ندرت سراغ پرخاشگری میروند، اما به علت واهمه از دفع شدن از سوی دیگران، خیلی هم پافشاری نخواهند کرد. اینها ممکن است برای خوشایند طرف مقابل، موضع خود را ترک کنند.
- افراد با S بالا، مهارت توسعه یافته ای در گوش دادن دارند و کمتر حرف میزنند. آنها بعید است که پرخاش کنند، به خوبی گوش میکنند، به اندازه پافشاری میکنند، اما ممکن است در یک جلسه نتوانند از پس یک High D برای مجاب کردنش، برآیند.
- افراد با C بالا، به شدت انتقاد کننده و ایراد گیری نشان میدهند، ضمن آنکه به علت توجهشان به ریزه کاریها و دلایل، کاملاً میتوانند یک فرد با D بالا را به مرز جنون ببرند. آنها ممکن است پافشاری نکنند و رها کنند، اما به سادگی هم در مقابل حتی پرخاشگری های تند، تسلیم نخواهند شد. کوتاه می آیند، اما قانع نمیشوند.
خوب از چند سطر بالا به نظر میرسد که هیچکس پافشاری نمیکند! اگر رفتار ذاتی آدمها را در نظر بگیریم، افرادی که ذاتاً و طبیعتاً اهل پافشاری هستند، بسیار کم تعداد هستند. درست مثل کسانی که به علل ژنتیکی، حتی اگر مسواک نزنند، دندانهایشان تا مدتهای طولانی سالم میماند. چرا این مثال را زدم؟ برای اینکه بگویم ما باید پافشاری را به همکارانمان یاد بدهیم، همانطور که بر خواص ژنی افراد برای مسواک نزدن تکیه نمیکنیم.
مهارتهای رفتاری آموختنی است. پافشاری به عنوان یک اصل مسلم و مورد نیاز در تعاملات سازمانی (چه درون سازمانی و چه برون سازمانی) باید و باید به کارکنان آموخته شود.
سرفصلهای آموزشی هم پیچیده نیست. برای یادگیری پافشاری باید روی نکات زیر کار کرد:
- تهاجم نکنیم. نه با زبان بدن، نه با گفتار و نه با تن صدایمان،نباید حس تهاجم را القا کنیم. این تمرین عملی میخواهد، زیاد.
- همیشه و تا سر حد مرگ دفاع نکنیم. باید عقب نشینی را یاد بگیریم، باید حوزه های مهم را از حوزه های کم اهمیت جدا کنیم و ارزشها و باورهایمان را طبقه بندی کنیم.
- حوزه های قوت و ضعفمان را بشناسیم. وقتی در حوزه ای که قوی نیستیم بخواهیم دفاع کنیم، مجبور به پرخاشگری میشویم.
- گوش کردن را یاد بگیریم. اگر گوش نکنیم، ممکن است بدون آنکه بدانیم، با افراد در موضوعاتی وارد بحث شویم، که اصلاً وجود ندارند.
- به دیگران، احساسات و نیازهایشان احترام بگذاریم.
- همیشه و همیشه به شرایط برنده -برنده فکر کنیم.
این اقدامات به نظر ساده میرسند، ذاتاًهم ساده هستند، اما اگر بخواهیم در سازمان جاری شوند، به توجه، برنامه ریزی و پافشاری (نه پرخاشگری) سازمانی احتیاج دارند.
یک رویکرد دیگر هم در مقایسه این دو لغت هست که برای کامل شدن مقایسه باید حتماً به آن هم اشاره کنم:
- پرخاشگری یعنی من برنده و شما بازنده هستید
- انفعال یعنی من بازنده و شما برنده هستید
- پافشاری یعنی من برنده (چون حرفم را میزنم) و شما برنده (چون حرفتان شنیده میشود) هستید
- سکوت یعنی من بازنده و شما بازنده هستید
با تمرین این موارد میتوان با همان کارکنان، سازمانهای موفق تری داشت.
سربلند باشید
تعقیب
[…] این وبلاگ مطالب زیادی در مورد تفاوتها نوشتم. مثل تفاوت پافشاری و پرخاشگری یا تفاوت هم دلی و هم دردی و مثالهای […]
[…] حرف زد، باید انتقاد سازنده کرد، باید به جای پرخاشگری، پافشاری مثبت کرد، نباید خسته شد و نباید رها کرد، اگر میخواهیم در […]
دیدگاه ها غیر فعال است.