دعوت از نيروهای آماده به كار
این نوشته آقای علی نعمتی شهاب را حتما بخوانید. جوان موفقی که از روزهائی که دنبال کار میگشت میگوید و چه خوب گفته است. حتماً بخوانید.
به روز رساني : ۱۳۹۱/۰۲/۲۰عصر : بخش نظرات حاوی نظرات جدید است و پاسخها هم همانجا آمده است.
به روز رساني : ۱۳۹۱/۰۲/۲۰ با توجه به ۷ نظر دريافت شده و امكانات محدود بلاگفا براي پاسخ به نظرات، نظارت دوستان را در ادامه مطلب قرار دادم كه همه استفاده كنند و خودم هم بتوانم جواب بدهم. از لطف همه و آقاي واحد كه لطف كردن و اين مسئله را عمومي مطرح كردن و آقاي آواژ كه شروع كردند، ممنونم.
من نظراتم را لابلاي نوشته هاي دوستان قرار ميدهم…
ادامه مطلب را مطالعه بفرمائيد.
پيرو بحث جذاب آقاي آواژ (اينجا) از تمام كساني كه دنبال كار هستند،خواهش ميكنم انتظارات خود را از محيط كارشان، از سازماني كه در آن كار ميكنند، در كوتاه و بلند مدت، مطرح كنند.
ميخواهيم ببينيم مشكل كجاست كه شركتها دنبال نيروي كارند و جويندگان كار، بي كار؟
اميدوارم مشاركت كنيد.
سربلند باشيد
این نوشته آقای علی نعمتی شهاب را حتما بخوانید. جوان موفقی که از روزهائی که دنبال کار میگشت میگوید و چه خوب گفته است. حتماً بخوانید.
به روز رساني : ۱۳۹۱/۰۲/۲۰عصر : بخش نظرات حاوی نظرات جدید است و پاسخها هم همانجا آمده است.
به روز رساني : ۱۳۹۱/۰۲/۲۰ با توجه به ۷ نظر دريافت شده و
امكانات محدود بلاگفا براي پاسخ به نظرات، نظارت دوستان را در ادامه مطلب
قرار دادم كه همه استفاده كنند و خودم هم بتوانم جواب بدهم. از لطف همه و
آقاي واحد كه لطف كردن و اين مسئله را عمومي مطرح كردن و آقاي آواژ كه شروع كردند، ممنونم.
من نظراتم را لابلاي نوشته هاي دوستان قرار ميدهم…
ادامه مطلب را مطالعه بفرمائيد.
پيرو بحث جذاب آقاي آواژ (اينجا)
از تمام كساني كه دنبال كار هستند،خواهش ميكنم انتظارات خود را از محيط
كارشان، از سازماني كه در آن كار ميكنند، در كوتاه و بلند مدت، مطرح كنند.
ميخواهيم ببينيم مشكل كجاست كه شركتها دنبال نيروي كارند و جويندگان كار، بي كار؟
اميدوارم مشاركت كنيد.
سربلند باشيد
—————————
پيمان گفته:
من یک نیروی کاری شهرستانی هستم که مدتی در تهران به عنوان کارآموز کار می کردم. اما ادامه ندادم.
دلیلش
خیلی ساده بود. اون زمان احساس می کردم بهترین لحظات زندگیم هست که در یک
شرکت نرم افزاری واقعی کار می کنم که تیم تحلیل و طراحی و پیاده سازی و
پشتیبانی مجزا داره.
اما چه فایده که حقوق ۴۰۰ تومنی اونها اصلا دلچسب
نبود. (البته دوران کارآموزی حقوقی نمی گرفتم) مخصوصا برای یکی مثل منی که
شهرستانی بودم و خرجم بیشتر از درآمدم می شد.
علاوه بر اون من خیلی شهر خودم رو دوست دارم و اصلا علاقه ای به زندگی در شهری مثل تهران ندارم (بهتره بگم متنفرم!!)
در
ضمن می دیدم که مسئول مستقیم من که از شروع شرکت با اونها بود و روزگاری
شبانه روزی بیدار می موند تا شرکت جون بگیره، بعد از مدتی در یک نقش ساده
مونده بود و نقش های اصلی شرکت توسط افرادی که بعدا از خارج از شرکت اومدند
پر شده بود.
همه ی اینها به علاوه دلایل دیگه ای، باعث شد تا من به شهر خودم برگردم و تلاش کنم تا یک کارآفرین باشم!
بعدا هم که ساری دانشجوی ارشد شدم…
نتیجه کار هم تا حالا شده یه چند تا سایت خبری و .. و آخرین کارم هم اینه:
سایت املاک ییلاقی و ساحلی شمال کشور – سره: http://sere.ir
ولی
باز مهمترین دلیل اینه که حقوقی که معمولا شرکت ها می دن اینقدر ارزش
نداره که باعث بشه من از ایجاد کاری که سودش برای خودم باشه دست بکشم! هر
چقدر هم که سخت باشه.
(البته من واقعا پر توقع نیستم، شاید همین الآن
اگر یک شرکت با حقوق مناسب و شرایط مناسب پیشنهاد کار بده شاید قبول کنم،
ولی واقعا اصلا این شرکت هایی که دنبال نیروی کار می گردن هدفی بجز بیگاری
کشیدن دارن؟ خداییش؟ )
پيمان عزيز
بيا حرفهاي خودت رو با هم مرور كنيم. اول اينو بگم كه من نه قصد قانع كردن شما رو دارم و نه دفاع از شركتها يا مديران رو. اگر مطالب ديگه من رو بخوني ميبيني كه اين رو صادقانه ميگم. من دنبال پيدا كردن فاصله بين شركتهاي خوب و كارمندان خوب هست.
الان ارشد خوندن ماهي چقدر برات هزينه داره؟ من ميگم ۲۰۰ تومن. چقدر حقوق نميگيري؟ من ميگم همون ۴۰۰ تومن يعني ۶۰۰ تومن هزينه ميكني. چقدر درآمد داري؟ من ميگم صفر، اما پروژه انجام ميدي، مثل همون كه گفتي. يعني داري آزاد كار ميكني. بيمه ميدي؟ ماليات ميدي؟ اجاره محل چطور؟ با سازمان تامين اجتماعي چقدر درگيري؟ چقدر براي گرفتن كار انرژي صرف ميكني؟
با ارشد خوندن چي بدست مياري؟ وجهه؟ بله، درآمد بيشتر؟ شك دارم. هزينه بيشتر؟ بله. صرف وقت؟ بله.
با كار كردن و دور از جون شما بيگاري به قول خودت، چي بدست مياري؟ تجربه كار در يك سازمان، با افراد ديگه، تعامل با مشتري سازماني، با مدير و همكار، آشنا شدن با روالهاي اداري و … به هزينه چه كسي؟ شركت + خودت.
خوب حالا فكر كن: بلدي يك نامه اداري براي درخواست حق الزحمه ات بنويسي؟ يك پروپوزال قابل ارائه به سازماني دولتي چطور؟ اينا رو هم ياد ميگيري، اگر بخواي.
اما صبر لازمه. من سوال اصلي ام اينه، چرا نميذاري شركت ۲ سال سرت كلاه بذاره و بيگاري بكشه، و تو هم دو سال كار در يك سازمان رو ياد بگيري؟ آماده تر و پخته تر بشي براي اينكه خودت شركت داشته باشي، يا در جاي بهتري با توانائيهاي بيشتر خودت رو عرضه كني؟ اين معامله ي بديه؟
فكر ميكني وقت كمه؟ هست ولي هدر دادن وقت و عجله كردن، اين وقت كم رو هم كمتر ميكنه. يك جور نگاه كن كه بتوني ۴-۵ سال ديگه رو ببيني…
منتظر نظرات ارزشمند شما و دستان ديگر هستم.
سربلند باشي
محمد گفته:
به نظرم راهحلش آموزش، آموزش و آموزش باشد! بیشتر متقاضیان کار چیزی
دربارهٔ کار کردن نمیدانند و بیشتر استخدامکنندگان هم چیزی دربارهٔ پاسخ
دادن به نیازهای نیروهای کارشان نمیدانند. من در دور و بر خودم این موضوع
را خیلی میبینم. یعنی بعضی از مهارتها هست که خیلی از جویندگان کار حتی
به آنها فکر هم نکردهاند چون کسی آنها را نسبت به این موضوع حساس
نکردهاست. مهارتهایی مثل ارتباط مؤثر با دیگران، عملگرا و آیندهگرا
بودن، حل مسأله، درک متقابل، جامعنگری، پرانرژی بودن و … که هیچ جایی
آموزش داده نمیشوند.
محمد عزيز، چقدر قشنگ اشاره كردي،موافقي كه هزينه اين آموزش رو بايد دو طرف بدهند؟ يك شركت، چند نفر را ميتواند هم آموزش دهد و هم حقوق بدهد؟ آيا شما به عنوان نمونه حاضري ۲ ماه كار كني و خيلي كم حقوق بگيري ولي در پايان اين دوره كلي مهارت جديد ياد گرفته باشي؟ فكر ميكني چند نفر حاضر باشند؟ و اگر شما جاي شركت بودي، چه ميكردي؟
همین وبلاگها هم مطمئن باشید تأثیرش را
میگذارد، ولی اگر بخواهیم تأثیر کلان بگذاریم باید خیلی کلانتر عمل کنیم.
یک جورهایی همان پیشنهاد آقای جوان، یعنی شرکتها خودشان سرمایهگذاری
بلندمدت کنند روی آموزش نیروهای کار و مدیران آیندهٔ خود. ولی راههای
کوتاهمدت نسبتاً خوبی هم وجود دارد، مثلاً افرادی در دانشگاهها
برنامههایی را دربارهٔ این موضوع با حضور کسانی مثل شما برگزار کنند که
آموزنده و تعاملی باشد و دانشجوها را با نیازها و مسائل آشنا کنند و لااقل
این آگاهی را به وجود بیاورند که کار کردن مستقل از موضوعش (که بسته به شغل
متفاوت است) خودش مجموعهای از مهارتها و نوعی طرز تفکر را نیاز دارد که
باید آموزش داده شود.
اين كوتاهي امثال من است. از پيشنهاد آقاي مهرداد عزيز بهره ميگيريم و فكري بايد بكنيم. اما يادت باشد، از تو به يك اشاره، از من به سر دويدن. اگر الان من يك آگهي بدهم كه ۲ ماه آموزش بعد استخدام، فكر ميكني چند نفر جذب ميشوند؟
خلاصهاش این است که باید سعی کنیم به بیشترین
تعداد جوانهای ممکن، که البته مستعدترین آنها هم باشند، باکیفیتترین
آموزش ممکن را بدهیم.
خيلي موافقم، من تلاش خود را خواهم كرد.
سربلند باشيد
وحيد اشرفيان مفصلاً توضيح داده:
اول یک معرفی بد نیست! من ۲۳ سال سن دارم و فارغ التحصیل علوم کامپیوتر از
دانشگاه تهران هستم. گرچه چند ماهی از فارغ التحصیلیم نمیگذره ولی ۳ سال
هست که تخصصی برنامه نویسی انجام میدم(بیشتر سی و سی شارپ) و یک سال هم هست
تقریبا تمام وقت کار میکنم (عموما برنامه نویسی php). در حال حاضر به
همراه یکی از دوستهام که توی شرکتی که تازه تاسیس کرده، برنامه نویسم.
کمی
در فهم ارتباط دو سوال دچار مشکل شدم! برای همین اول به سوال دوم جواب
میدم که برای من واضحتر هست: “مشكل كجاست كه شركتها دنبال نيروي كارند و
جويندگان كار، بي كار؟”
در حال حاضر بدلیل مشخص نبودم وضعیت آینده
(اینکه کارشناسی ارشد قبول میشم یا نه، و سربازی و …) دنبال استخدام
نبودم. ولی چند سری برای سر در آوردن از وضعیت بازار کار پرس و جو و البته
جستجو کردم. اولین مشکلی که برای پیدا کردن یک کار برخوردم، نبود مرجع
مناسب هست. البته این فقط مشکل من نیست افراد زیادی رو دیدم که با همین
مشکل روبرو هستند. اگر توی اینترنت بگردی میرسی به دنیایی از سایتها غیر
مرتبط یا غیر معتبر. توی روزنامه-ها هم که من کمتر آگهی کارهای تخصصی
کامپیوتر دیدم. میشه گفت حتی یک لیست از شرکتهای کامپیوتری وجود نداره که
بشه توی اونها دنبال کار گشت.
بنظر میرسه شرکتهای کامپیوتری وقتی
میخوان نیرو جذب کنن، یا یک آگاهی میزنند توی سایتشون یا در نهایت یه آگهی
توی یک روزنامه یا یک سایت و کلا تعداد افرادی جویای این کار که آگهی رو
ببیند خیلی کم هست.
شاید بد نبود تو ایران یک سایتی شبیه linkedin داشتیم (شایدم داریم من خبر ندارم!) یا حداقل شرکتهای ایرانی توی این سایت فعال بودن.
وحيد عزيز،ايجاد مثل linkedin در ايران مشكلاتي داره، بگذريم. اما فكر كنم جستجو دنبال كار هم روالي داره. شما ميتوني ببيني دوست داري چه جور شركتي كار كني؟ بزرگ؟ كوچك؟ نرم افزاري؟ چه جور نرم افزار يا سخت افزاري؟ بعد شروع كني به پيدا كردن اين شركتها و شناختنشون. بعد هم يك ايميل به مديرشون، يا تماس با آونها، يا ارسال رزومه. اما يك رزومه خوب نوشته شده. نشون دادن اينكه من خوبم و دوست دارم با شما كار كنم.
سايتهاي كاريابي خوبند، اما خودت بايد ايده داشته باشي. بايد به قول خارجي هاwish list داشته باشي. دلت ميخواد كجا كاركني؟
يك نكته خيلي مهم: يعني چي كه وضع مشخص نيست؟ وضع در هر مقطع، مشخصه، و در واقع هيچوقت مشخص نيست. اگر بخواهي، هميشه ميتوني بي عملي رو به حساب نامشخص بودن وضع بذاري. تو بايد در هر لحظه بر اساس اطلاعات همون لحظه تصميم بگيري و عمل كني، يا نكني.
ميخواي ارشد بخوني؟ يا نه؟ و در هر دو صورت،چرا؟ براش چه تلاشي كردي؟ سربازي چي؟ چه مانعي ايجاد ميكنه؟ (من ۵ سال سرباز بودم، و ۳ سالش بچه داشتم، دو جا تا ۹ شب كار ميكردم، تازه من خيلي آدم تنبلي هستم. اين رو نميگم كه من خيلي خوبم، تو هم تكون بخور، اينو گفتم كه از اين مسائل حقير، بيخودي نترسي. توان شما، و قدرت جوونيت، خيلي از اينا بالاتره)
دوم در مورد بحث آقای آواژ یک چند نکته بد نیست عرض کنم
اولا یکی از
مشکلاتی که هم شرکتها دنبال نیروی کار و هم متخصصان جویای کار رو دچار مشکل
کرده (البته به نظر من) سیاست گذاریهای ضعیف در نظام آموزشی هست، از جمله:
عدم تناسب ظرفیتهای تحصیلی و دانشگاهی با میزان درخواست در بازار کار،
افزایش ظرفیت دانشگاهها و تاکید بر کمیت در سیستم آموزشی و تاثیر منفی اون
بر کیفیت آموزشی و سطح پایین همکاری صاحبان صنایع و شرکتها با دانشگاهها
(این مشکل به شدت در رشته کامپیوتر دیده میشه). نتیجه این سیاستها در کشور
ما شده مجموعه بزرگی از فارغ التحصیلان دانشگاهی که درصد بسیار کمی از
اونها رو میشه متخصص نامید.
این مسئله ای هست که در زمانی که آقای آواژ
تصویر کردند وجود نداشته. بعنوان مثال در رشته خودم در همین دانشکده میگن
ابتدا (فکر میکنم سال ۷۶ یا ۷۸) که رشته علوم کامپیوتر برای اولین بار دایر
شد، دانشجویان اون مجموعه بودند از پچه-های المپیادی یا عاشقای کامپیوتر.
ولی الان بگذریم از اینکه دانشگاه پیام نور یه شهرستان کوچک هم این رشته رو
داره تویم همین دانشگاه تهران که اسم بزرگترین داشنگاه کشور و قطب فلان و
فلان (!) رو یدک میکشه شده مجموعه از دانشجویانی که یا کلا علاقه به رشته
ندارند ویا عده معدودی که واقعا علاقه مند هستند به دلیل کیفیت پایین
آموزشی دل زده شدن و اکثرا دنبال خروج از کشور هستند. در نتیجه در همین
بهترین دانشگاههای ایران درصد کمی نیروی متخصص وجود دارن و حالا این رو در
کنار تمام فارغ التحصیلان دانشگاهی و البته سایرین افراد جویای کار بذارید.
تمام حرفات قبول، وارد بحث نميشم. در مورد مشكلي كه اختيارش دست من و شما نيست،دو كار ميشه كرد: ۱- غر زد و بحث كرد و بهانه گرفت يا ۲- او رو به عنوان شرايط موجود در نظر گرفت و بر او اساس اقدام و برنامه ريزي كرد. من راه دوم رو ميپسندم. شايد چون مثل شما نميتونم بحثهاي منطقي انجام بدم، نميدونم.
مسئله دوم هم در مورد اون fast! با این یکی به شدت موافقم. بنظر من علت بوجود اومدن چنین تفکری در نسل امروز در دو چیز هست:
۱٫
حجم گسترده ای از مطالب سایتها خبرگزاریها و کلا رسانه-ها در مورد افرادی
که تونستن در زمان کم و صرفا با یک ایده (همون استارت آپ) به یک درآمد بزرگ
برسند. بارزترین نمونه-ش مارک زاکربرگ و فیسبوک. و البته معرفی این افراد
بعنوان یک الگو. در کنار این، این همه کتاب و همایش و غیره و غیره در مورد
روشهای موفقیت که بر پایه یک سری از همین دیدگاهها بوجود اومدن
۲٫ دقیقا
طرف مقابل مورد قبل یعنی عدم دسترسی به الگوهای شکست خورده در همین زمینه
(که بنظر من از نظر تعداد به مراتب از مورد اول بیشتر هستن).
شما براي اين مشكل كه قبول داري، بايد فكر و برنامه داشته باشي. بهش فكر كن و برنامه ها رو جائي بنويس.
برگردیم به سوال اول: “… انتظارات خود را از محيط كارشان، از سازماني كه در آن كار ميكنند، در كوتاه و بلند مدت، مطرح كنند.”
این
برای هر فرد متناسب با روحیات میتونه خیلی متفاوت باشه. من تا حالا توی یک
شرکت بزرگ کار نکردم بهمین دلیل احتمال داره برخی از این انتظارات من بقول
آقای واحد غیرواقعی و یا فانتزی باشه.
بهرحال نیازهای پایه ای که یک
شرکت باید تامین کنه، اولا درک تخصص فرد و واگذاری کار و مسئولیت متناسب با
تخصص و ظرفیت، نظم و برنامه ریزی مناسب، شناخت مناسب از ارزش کار فرد و
پرداخت دستمزد متانسب با اون (موارد زیادی فکر میکنم هست ولی فعلا همینها
رو یادم میاد!).
تامین این نیازها باعث میشه که من حاضر بشم توی یک شرکت
کار کنم. ولی اینکه بخوام توی یک شرکت بمونم یک سری نیازهای و شرایط دیگه
هست.
شخصا از کارهای تکراری و روزمرگی فراری هستم. اگر در شرکتی بخوام
کارهای تکراری انجام بدم مطمئنا زمان زیادی اونجا نمی-مونم. در کنار این
مسئله از درجا زدن هم بیزارم. شرکت باید شرایطی رو ایجاد کنه که هم فرد
بتونه رشد کنه و هم متناسب رشد اون موقعیت و شرایط کاری هم تغییر کنه. اگر
شرکت خودش رو نتونه با سرعت که کارمندش داره رشد میکنه رشد بده یا شرایط رو
برای اون متاسب باهاش تغییر نده باید انتظار خروج اون رو از شرکت داشته
باشه.
دوست عزيزم،تمام اينها كه نوشتي درسته و همه ميدونن. مشكل اينه كه تعريف من مدير، از سرعت رشد با شما فرق ميكنه. بايد اين تعاريف كيفي رو كمي كنيم. همه با هم، نه من براي خودم و شما براي خودت.
شما براي اينكه انتظاراتت منطقي باشه و بيخودي موقعيتهات رو از دست ندي، بايد بدوني كه از چه كسي چه انتظاري ميتوني داشته باشي و برعكس، به طرفت هم بگي اون چه انتظاراتي ميتونه داشته باشه؟
كار، در هر جائي ۲ قسمت داره،يكي گِل و يكي گُل. معمولاً بيشترش هم از نوع نامطلوب هست. شما در زندگي روزمره غير كاري هم همينطوري. براي سازمان، و براي زنده موندن در زندگي عادي، انجام هر دو بخش اهميت داره. شما هرگز نميتوني فقط بخشهاي جذاب رو انجام بدي. به فرآيند غذا درست كردن، از خريد تا خوردن محصول فكر كن. چقدرش جذابه و چقدرش آزار دهنده. كدوم بخش قابل حذفه؟ كار در سازمان هم همينه.
اما نظرت راجع به اين موضوع چيه؟ اگر شما خودت رو به سازمان نشون بدي، چه به لحاظ تخصصي و چه رفتاري، هيچ سازمان عاقلي تحت هيچ شرايطي شما رو از دست نخواهد داد. موافقي؟
ممنون كه براي ما وقت گذاشتي. كمك كن كه همديگه رو بهتر بشناسيم، سازمانها و متخصصان.
سربلند باشيد
میبخشید نظرم طولانی شد مجبور شدم در قالب چند نظر بنویسم
یک دوست مدیر داشتم که هر چند وقت یکبار رزومه می فرستاد برای شرکتهای دیگر و اگر دعوت می شد می رفت به جلسه مصاحبه، علتش را می گفت در این که دوست دارم فضای کاری شرکتها و رفتار ها را از نزدیک ببینم و با آنچه ساخته ام و دارم مقایسه کنم. حضور به عنوان متقاضی شغلی هم زمانی است که شرکتها را می توانم از درون و بر مبنی واقعیت بشناسم!
نمی دانم روش درستی است یا نه!
انچه می دانم این است که نیروهای های کار توقعاتی از محیط کار دارند که برخی وقتها غیرواقعی و یا فانتزی است. از سوی دیگر نیازهای اولیه و واقعی وجود دارد که برخی وقتها توسط شرکتها به صورت جدی پاسخ داده نمی شود. در ان سو هم شرکتها پاسخگویی به توقعات را در گرو انجام درست کار می دانند که آن هم معمولا نشدنی است.
این است که فعلا همه از هم ناراضی هستیم و ….این بازی همچنان در یک سیکل دوار ادامه دارد!
همین!
چه اقدام جالبی و چه آدم با حوصله ای.
راستش من هیچوقت رزومه استخدام جائی نداده ام ولی یک بار باید امتحان کنم. دیدگاه جالبی است.
مرسی که نگذاشتید این مطلب بی پاسخ بماند.
سربلند باشید
من یک نیروی کاری شهرستانی هستم که مدتی در تهران به عنوان کارآموز کار می کردم. اما ادامه ندادم.
دلیلش خیلی ساده بود. اون زمان احساس می کردم بهترین لحظات زندگیم هست که در یک شرکت نرم افزاری واقعی کار می کنم که تیم تحلیل و طراحی و پیاده سازی و پشتیبانی مجزا داره.
اما چه فایده که حقوق ۴۰۰ تومنی اونها اصلا دلچسب نبود. (البته دوران کارآموزی حقوقی نمی گرفتم) مخصوصا برای یکی مثل منی که شهرستانی بودم و خرجم بیشتر از درآمدم می شد.
علاوه بر اون من خیلی شهر خودم رو دوست دارم و اصلا علاقه ای به زندگی در شهری مثل تهران ندارم (بهتره بگم متنفرم!!)
در ضمن می دیدم که مسئول مستقیم من که از شروع شرکت با اونها بود و روزگاری شبانه روزی بیدار می موند تا شرکت جون بگیره، بعد از مدتی در یک نقش ساده مونده بود و نقش های اصلی شرکت توسط افرادی که بعدا از خارج از شرکت اومدند پر شده بود.
همه ی اینها به علاوه دلایل دیگه ای، باعث شد تا من به شهر خودم برگردم و تلاش کنم تا یک کارآفرین باشم!
بعدا هم که ساری دانشجوی ارشد شدم…
نتیجه کار هم تا حالا شده یه چند تا سایت خبری و .. و آخرین کارم هم اینه:
سایت املاک ییلاقی و ساحلی شمال کشور – سره: http://sere.ir
ولی باز مهمترین دلیل اینه که حقوقی که معمولا شرکت ها می دن اینقدر ارزش نداره که باعث بشه من از ایجاد کاری که سودش برای خودم باشه دست بکشم! هر چقدر هم که سخت باشه.
(البته من واقعا پر توقع نیستم، شاید همین الآن اگر یک شرکت با حقوق مناسب و شرایط مناسب پیشنهاد کار بده شاید قبول کنم، ولی واقعا اصلا این شرکت هایی که دنبال نیروی کار می گردن هدفی بجز بیگاری کشیدن دارن؟ خداییش؟ )
به نظرم راهحلش آموزش، آموزش و آموزش باشد! بیشتر متقاضیان کار چیزی دربارهٔ کار کردن نمیدانند و بیشتر استخدامکنندگان هم چیزی دربارهٔ پاسخ دادن به نیازهای نیروهای کارشان نمیدانند. من در دور و بر خودم این موضوع را خیلی میبینم. یعنی بعضی از مهارتها هست که خیلی از جویندگان کار حتی به آنها فکر هم نکردهاند چون کسی آنها را نسبت به این موضوع حساس نکردهاست. مهارتهایی مثل ارتباط مؤثر با دیگران، عملگرا و آیندهگرا بودن، حل مسأله، درک متقابل، جامعنگری، پرانرژی بودن و … که هیچ جایی آموزش داده نمیشوند.
همین وبلاگها هم مطمئن باشید تأثیرش را میگذارد، ولی اگر بخواهیم تأثیر کلان بگذاریم باید خیلی کلانتر عمل کنیم. یک جورهایی همان پیشنهاد آقای جوان، یعنی شرکتها خودشان سرمایهگذاری بلندمدت کنند روی آموزش نیروهای کار و مدیران آیندهٔ خود. ولی راههای کوتاهمدت نسبتاً خوبی هم وجود دارد، مثلاً افرادی در دانشگاهها برنامههایی را دربارهٔ این موضوع با حضور کسانی مثل شما برگزار کنند که آموزنده و تعاملی باشد و دانشجوها را با نیازها و مسائل آشنا کنند و لااقل این آگاهی را به وجود بیاورند که کار کردن مستقل از موضوعش (که بسته به شغل متفاوت است) خودش مجموعهای از مهارتها و نوعی طرز تفکر را نیاز دارد که باید آموزش داده شود.
خلاصهاش این است که باید سعی کنیم به بیشترین تعداد جوانهای ممکن، که البته مستعدترین آنها هم باشند، باکیفیتترین آموزش ممکن را بدهیم.
اول یک معرفی بد نیست! من ۲۳ سال سن دارم و فارغ التحصیل علوم کامپیوتر از دانشگاه تهران هستم. گرچه چند ماهی از فارغ التحصیلیم نمیگذره ولی ۳ سال هست که تخصصی برنامه نویسی انجام میدم(بیشتر سی و سی شارپ) و یک سال هم هست تقریبا تمام وقت کار میکنم (عموما برنامه نویسی php). در حال حاضر به همراه یکی از دوستهام که توی شرکتی که تازه تاسیس کرده، برنامه نویسم.
کمی در فهم ارتباط دو سوال دچار مشکل شدم! برای همین اول به سوال دوم جواب میدم که برای من واضحتر هست: “مشكل كجاست كه شركتها دنبال نيروي كارند و جويندگان كار، بي كار؟”
در حال حاضر بدلیل مشخص نبودم وضعیت آینده (اینکه کارشناسی ارشد قبول میشم یا نه، و سربازی و …) دنبال استخدام نبودم. ولی چند سری برای سر در آوردن از وضعیت بازار کار پرس و جو و البته جستجو کردم. اولین مشکلی که برای پیدا کردن یک کار برخوردم، نبود مرجع مناسب هست. البته این فقط مشکل من نیست افراد زیادی رو دیدم که با همین مشکل روبرو هستند. اگر توی اینترنت بگردی میرسی به دنیایی از سایتها غیر مرتبط یا غیر معتبر. توی روزنامه-ها هم که من کمتر آگهی کارهای تخصصی کامپیوتر دیدم. میشه گفت حتی یک لیست از شرکتهای کامپیوتری وجود نداره که بشه توی اونها دنبال کار گشت.
بنظر میرسه شرکتهای کامپیوتری وقتی میخوان نیرو جذب کنن، یا یک آگاهی میزنند توی سایتشون یا در نهایت یه آگهی توی یک روزنامه یا یک سایت و کلا تعداد افرادی جویای این کار که آگهی رو ببیند خیلی کم هست.
شاید بد نبود تو ایران یک سایتی شبیه linkedin داشتیم (شایدم داریم من خبر ندارم!) یا حداقل شرکتهای ایرانی توی این سایت فعال بودن.
دوم در مورد بحث آقای آواژ یک چند نکته بد نیست عرض کنم
اولا یکی از مشکلاتی که هم شرکتها دنبال نیروی کار و هم متخصصان جویای کار رو دچار مشکل کرده (البته به نظر من) سیاست گذاریهای ضعیف در نظام آموزشی هست، از جمله: عدم تناسب ظرفیتهای تحصیلی و دانشگاهی با میزان درخواست در بازار کار، افزایش ظرفیت دانشگاهها و تاکید بر کمیت در سیستم آموزشی و تاثیر منفی اون بر کیفیت آموزشی و سطح پایین همکاری صاحبان صنایع و شرکتها با دانشگاهها (این مشکل به شدت در رشته کامپیوتر دیده میشه). نتیجه این سیاستها در کشور ما شده مجموعه بزرگی از فارغ التحصیلان دانشگاهی که درصد بسیار کمی از اونها رو میشه متخصص نامید. این مسئله ای هست که در زمانی که آقای آواژ تصویر کردند وجود نداشته. بعنوان مثال در رشته خودم در همین دانشکده میگن ابتدا (فکر میکنم سال ۷۶ یا ۷۸) که رشته علوم کامپیوتر برای اولین بار دایر شد، دانشجویان اون مجموعه بودند از پچه-های المپیادی یا عاشقای کامپیوتر. ولی الان بگذریم از اینکه دانشگاه پیام نور یه شهرستان کوچک هم این رشته رو داره تویم همین دانشگاه تهران که اسم بزرگترین داشنگاه کشور و قطب فلان و فلان (!) رو یدک میکشه شده مجموعه از دانشجویانی که یا کلا علاقه به رشته ندارند ویا عده معدودی که واقعا علاقه مند هستند به دلیل کیفیت پایین آموزشی دل زده شدن و اکثرا دنبال خروج از کشور هستند. در نتیجه در همین بهترین دانشگاههای ایران درصد کمی نیروی متخصص وجود دارن و حالا این رو در کنار تمام فارغ التحصیلان دانشگاهی و البته سایرین افراد جویای کار بذارید.
مسئله دوم هم در مورد اون fast! با این یکی به شدت موافقم. بنظر من علت بوجود اومدن چنین تفکری در نسل امروز در دو چیز هست:
۱٫ حجم گسترده ای از مطالب سایتها خبرگزاریها و کلا رسانه-ها در مورد افرادی که تونستن در زمان کم و صرفا با یک ایده (همون استارت آپ) به یک درآمد بزرگ برسند. بارزترین نمونه-ش مارک زاکربرگ و فیسبوک. و البته معرفی این افراد بعنوان یک الگو. در کنار این، این همه کتاب و همایش و غیره و غیره در مورد روشهای موفقیت که بر پایه یک سری از همین دیدگاهها بوجود اومدن
۲٫ دقیقا طرف مقابل مورد قبل یعنی عدم دسترسی به الگوهای شکست خورده در همین ضمینه (که بنظر من از نظر تعداد به مراتب از مورد اول بیشتر هستن).
برگردیم به سوال اول: “… انتظارات خود را از محيط كارشان، از سازماني كه در آن كار ميكنند، در كوتاه و بلند مدت، مطرح كنند.”
این برای هر فرد متناسب با روحیات میتونه خیلی متفاوت باشه. من تا حالا توی یک شرکت بزرگ کار نکردم بهمین دلیل احتمال داره برخی از این انتظارات من بقول آقای واحد غیرواقعی و یا فانتزی باشه.
بهرحال نیازهای پایه ای که یک شرکت باید تامین کنه، اولا درک تخصص فرد و واگذاری کار و مسئولیت متناسب با تخصص و ظرفیت، نظم و برنامه ریزی مناسب، شناخت مناسب از ارزش کار فرد و پرداخت دستمزد متانسب با اون (موارد زیادی فکر میکنم هست ولی فعلا همینها رو یادم میاد!). تامین این نیازها باعث میشه که من حاضر بشم توی یک شرکت کار کنم. ولی اینکه بخوام توی یک شرکت بمونم یک سری نیازهای و شرایط دیگه هست. شخصا از کارهای تکراری و روزمرگی فراری هستم. اگر در شرکتی بخوام کارهای تکراری انجام بدم مطمئنا زمان زیادی اونجا نمی-مونم. در کنار این مسئله از درجا زدن هم بیزارم. شرکت باید شرایطی رو ایجاد کنه که هم فرد بتونه رشد کنه و هم متناسب رشد اون موقعیت و شرایط کاری هم تغییر کنه. اگر شرکت خودش رو نتونه با سرعت که کارمندش داره رشد میکنه رشد بده یا شرایط رو برای اون متاسب باهاش تغییر نده باید انتظار خروج اون رو از شرکت داشته باشه.
میبخشید نظرم طولانی شد مجبور شدم در قالب چند نظر بنویسم
من نيز با همکاري دوست خوبم، اباذرنفيسي، مطلبي را هم در وبلاگ و هم بصورت ايميل براي بيش از ۱۰۰۰۰ نفر، از بازار کار ايران و همکاران سازمان نظام صنفي استان اصفهان و مشاوران استانداري اصفهان و سازمان نظام صنفي کشور، و همچين براي سايت مديران ايران دوستان خوبمان خانم مفاخري و آقاي شاکري فرستاديم. اميدوارم اين کار بتواند يک حرکت جدي ولو کوچک در حل مشکل بازار کار ايران (در حوزه نرم افزار حداقل) ايجاد کند
از شما و آقاي آواژ و آقاي واحد عزيز هم بسيار ممنون!
ضمنا ايده دوست آقاي واحد هم جالب بود. اينکه آدمي گاهي خود را دقيقا در نقش طرف مقابلش قرار دهد ميتواند حلال مشکلات زيادي باشد.
چقدر خوب. دست شما درد نكند. بايد با هم تلاش كنيم تا به نتيجه برسيم.
من حتما روي ايده شما در مورد سمينار براي آشنائي با نيروهاي جوان در دانشگاهها كار ميكنم….
سربلند باشيد
واقعا امیدوارم جواب های قانع کننده ای اینجا ببینم. چون کار ما کار سختی محسوب می شه و پیدا کردن نیروهای خوب برامون به یه مشکل جدی تبدیل شده. من هم مثل شما دوست دارم بدونم وقتی مردم مدام می گن بیکارن، چرا جذب سازمان هایی نمی شن که نیاز به نیروی کار دارن. شاید بتونیم با ایجاد تغییر در خودمون این مشکل رو حل کنیم.
دوست محترم
از اينكه مشاركت كرديد ممنونم، اما كاش كمي هم ديدگاتون رو مطرح ميفرموديد كه دوستان هم بتونن از نظرات و مشكلات شما به عنوان يك كارفرما مطلع شوند.
بخشي از دغدغه هاي جويندگان كار در اين نوشته آمده، شما در مورد آنها اگر نظري داريد، بفرمائيد تا شايد اين تعامل كمك كند كه مشكلات همه حل شود.
سربلند باشيد
سلام
من دانشجوی ترم اخرم تو دوران تحصیل جویای کار نبودم ولی خیلی پیگیر پروژه هام بودم و کارای جانبی هم انجام میدادم مثلا تو انجمن فعالیت میکنم
خیلی نگران اوضاع بعد از فارغ التحصیلیمم نگران اینکه چرا سنخیتی بین درسایی که تو دانشگاه میخونیم با شرایط کار وجود نداره چرا انرژیمونو تلف کردیم ,الان که باید بریم سر کار باید یه هزینه دیگه صرف چیزایی کنیم که شرکتا یا کارخونه ها ازمون می خوان
می ترسم از اینکه تو کار ازم سواستفاده نشه من به چشم دیدم که یه گروه از دوستام چه زحمتی واسه یه شرکت بیمه کشیدن اخرشم هیچی گیرشون نیومد هیچی روحیه شونم از دس دادن و دیگه سراغ کار نرفتن البته در حین تحصیل
باور کنین هیچ جوونی از کاربدش نمیاد ما نمیدونیم باید چه کار کنیم اصن چی ازمون میخوان وقتی راه مشخص باشه و راهو نشونمون بدن بهتر می تونیم تصمیم بگیریم و چیزی که دوس داریم انتخاب کنیم و کیفیت تو کار هم مطرح میشه انگیزه مطرح میشه نه فقط پول اونم برا زنده موندن بدشم محکوم میشیم به اینکه صبر نداریم و میخوایم یه شبه به همه چیز برسیم و…
در ضمن من طرفدار نظراتتون تو بحث تغییر هنجارها هستم (:
دوست عزیزم، شما فقط باید یک کار کنی، نباید بترسی، نباید به خاطر ندونستن واهمه داشته باشی، باید در انتخاب کار، در ابتدا کمی و فقط کمی دقت کنی، بعد فقط روی تلاش تمرکز کنی.
در همه دنیا فاصله صنعت و دانشگاه زیاده، در ایران کمی بیشتر.
در همه دنیا بعد از تحصیل شما مجبوری مهارتها و رفتارهای تازه ای رو یاد بگیری. از جمله رسمیت رو، آداب محیط کار رو و مثلا اینکه بجای اصلاً ننویسی اصن، این عادت میشه و ممکنه همین یک خطا قضاوت افراد رو نسبت به شما تغییر بده.
شما جوونی و جوونی بزرگترین سرمایه است.
تلاش و تلاش
شک نکن که جواب میده
سربلند باشید
من یه مدیر جوون تو یه شرکت جوون هستم. خودم جاهای مختلفی کار کردم و حقوق های مختلفی گرفتم. اما به نظرم میاد که مردم اونجوری که جو القا می کنه دنبال کار نیستن. ما برای داشتن نیروهای خوب واقعا تلاش کردیم. الان هم چند نیروی خوب داریم اما حتی برای استخدام منشی که ظاهرا کار ساده ایه کلی ماجرا داشتیم. دوستی نوشته حقوق ۴۰۰ تومنی خوب نیست. و اگه کار مناسب با شرایط مناسب بهم پیشنهاد بشه می رم. مناسب یعنی چی؟ و اینکه یه شرکت چطور می تونه یه نیروی جوون استخدام کنه و همینجوری بی دلیل بهش مثلا ۱ میلیون تومن حقوق بده؟ در حالیکه الان همکاری داریم که بعد چند ماه حقوق بالایی می گیره. بهرحال من اعتقاد دارم که اگه کسی اول خودشو نشون بده، شرکت به هیچ قیمتی حاضر نیست اون نیرو رو از دست بده.
زنده باشید. منهم همین اعتقاد رو دارم که باید از پائین شروع کرد، خود رو نشون داد، بعد شرط و شروط گذاشت. سازمانها نمیتوانند از ابتدا و بدون شناخت شرایط سخت رو بپذیرند.
همین دوستان ما میدانند که در کشورهای خارجی، کار مجانی داوطلبانه کاملاً جا افتاده، دقت کنید، مجانی است. ولی اینجا این رو نمیشه اجرا کرد. یعنی کسی حاضر نیست روی پتانسیلهای خودش سرمایه گذاری کنه و انتظار داره دیگران این سرمایه گذاری رو انجام بدهند.
سربلند باشید
ممنون از شما، واقعا از توصیه-های شما استفاده بردم.
یک سوال برام پیش اومده. جدا وجود یک سایت شبیه linkedin چه مشکلات و موانعی برای ایران داره؟
فعلا فقط صنعت نرم افزار رو میخوام مورد خطاب قرار بدم. چرا ما یک مرجع جامع شرکتهای فعال کامپیوتری توی کشور نداشته باشیم تا مسئله ارتباط بین ” شركتها دنبال نيروي كار” و ” جويندگان كار” رو سازماندهی کنیم. در حال حاضر مجامع مختلفی از شرکتهای کامپیوتری در ایران هست (مثل نظام صنفی رایانه ای یا انجمن انفورماتیک ایران و …) یعنی نمیشه از طریق همین مجامع وارد شد و با یک همکاری گروهی یک مرکز جامع اطلاعاتی تدوین کرد و از شرکتها و البته متخصصان در خواست کرد که توی این سایت عضو بشن؟
فکر میکنم اگر چنین مرکزی وجود داشته باشه میشه خیلی از مسائلی که مطرح شد رو راحتتر حل کرد. حتی همون مسئله آموزش که اشاره شد میتونه از این طریق بهتر گسترش پیدا کنه.
متاسفم که این مجامع خیلی به فکر کمک به صنفها نیستند و این خاص و محدود به ایران هم نیست. چرا خودمان آستین بالا نزنیم و شرکتها را نشناسیم؟
یک جستجوی ساده خیلی اطلاعات میدهد
متشکرم که مشارکت میکنید.
سربلند باشید
@آقاي وحيد اشرفيان و آقاي کماليان عزيز
اينکار الان در نظام صنفي استان اصفهان و در کميسيون نرم افزار، از ابتداي سال جديد، بصورت جدي دارد دنبال ميشود. برنامه اين است که ظرف مدت ۶ ماه، کليه محصولات، شرکتها و نيروهاي متخصص استان، شناسايي و در صورت علاقمندي، مشخصاتشان در کتابي به اسم توان منديهاي نرم افزاري استان اصفهان گرد آوري گردد. از گفتن جزييات امر معذورم بداريد تا زماني که طرح نهايي و اعلام عمومي گردد.
اگر ايده و نظري داريد در اين زمينه به آدرس آقاي اباذرنفيسي NAFICY@GMAIL.COM بفرستيد. ايشان از دوستان نزديک من هست و بصورت جدي اين طرح را در کميسيون دنبال ميکند.
چه خبر خوبی.
منتظر نتیجه میمانیم. خوب است به شرکتها فرصت داده شود تا نظراتشان را مطرح کنند. کاش خیلی به این مسئله انتفاعی کوتاه مدت و سمتقیم، نگاه نشود.
از شما هم ممنون که اطلاع رسانی کردید.
سربلند باشید
راجع به توضیحاتی که درباره نظرات دوستان داده اید نکته ای به نظرم می رسد که اگر اشتباه است خواهش می کنم تصحیح بفرمایید. پیرو بحث جذابی که درباره تناسب خصوصیات افراد با شغل شان در وبلاگ مطرح کرده اید فکر میکنم بعضی کارها برای بعضی آدمها بیش از حد محتوی کار گِل است. یا بهتر است بگویم نسبت کار گِل و گُل در پست های مختلف کاری برای یک آدم مشخص فرق می کند.
سلام
استنباط شما درست است، اما بعضي كارها هميشه گِل هستند، بعضي كارها به علت عدم تناسب با شاخصه هاي رفتاري ما، گِل به نظر ميرسند. اين دو را بايد از هم تفكيك نمود و به سهم هريك هم توجه داشت.
از توجهي كه فرموديد سپاسگزارم
سربلند باشيد
سلام مجدد.
“یه شرکت چطور می تونه یه نیروی جوون استخدام کنه و همینجوری بی دلیل بهش مثلا ۱ میلیون تومن حقوق بده؟”
بله، خب من هم همین مشکل رو دارم. این مشکل چطور باید حل بشه؟ البته من خودم به شخصه در حال عبور از دوران جوونی هستم! ولی برای باقی دوستان جوان!
شرکت حاضر نیست هزینه ای انجام بده و تمام سوابق کاری و تخصص های طرف رو نادیده می گیره و یا ۱٫تا انتها با همون حقوق ۴۰۰ تومنی بیگاری می کشه، اسمش رو هم می ذاره پول بی دلیل، یا ۲٫ گاهی اوقات برخی افرادی هم ممکنه پیدا بشن که بعد از چند ماه حقوق بالایی بگیرن. همونطور که خودتون گفتید فقط یک نفر اینطور شده.
چه اشکالی داره که شرکت برای یه نیرویی که می بینه تلاش و تخصص و استعداد کافی داره یه مقدار هزینه کنه تا شکوفا بشه و بعد از مدتی به همون شرکت سودرسانی داشته باشه؟
ضمنا فرض کنید من بخوام کاملا مجانی کار کنم، نباید شبها یه جای خوابی هم داشته باشم و هزینه غذای خودم رو در بیارم؟ به نظر شما برای یه جوون شهرستانی که بخواد بیاد تهران زندگی کنه، ۴۰۰ تومن حقوق، بدتر از مجانی نیست؟ به نظر من این مبلغ در حقیقت منفی هست! یعنی واقعا امکانش وجود نداره.
نظر شخصی من این بوده که به جای اینکه برم به یه شرکت و منتظر بمونم که آیا هیچ وقت ممکنه منو تحویل بگیرن (که مطمئنا این اتفاق نمی افته)
ترجیح بدم جوری تلاش کنم که شاید همون اتفاقی که برای
امثال فیس بوک افتاد، برای من هم اتفاق بیفته.
راستش نمی دونم شرکت های مختلف نرم افزاری چه حالتی دارند، اما تنها تجربه ای که داشتم چنین حالتی داشت و واقعا این داستان در اون شرکت صدق می کرد. شاید جاهای دیگه طور دیگه ای باشه.
با همه این حرفها، شاید من خودم با حقوق ۳۵۰ تومنی در ساری مشغول به کار بشم. تنها دلیلم هم برای این کار اینه که ساعت کاری شرکت تا ۲ بعد از ظهر بیشتر نیست و آخر هفته هم مرخصی می ده تا به دانشگاهم برسم، مسخره بازی گرفتن سفته رو هم نداره و از همه مهمتر به این پول شدیدا نیاز دارم.
البته فراموش نکنید ۳۵۰ در ساری تا تهران ارزش متفاوتی داره.
فيس بوك ميتونه براي همه اتفاق بيفته، اما نه با راحتي و … ، اين موقعيتها هم سراغ آدم نميان، بايد بري دنبالشون.
اولين قدمها رو شركت نميتونه برداره، شما خودت رو نشون بده، اونا جلو ميان.
سربلند باشيد
بعد از فرستادن قبلی، جوابتون رو دیدم!
بله حق با شماست، از این دید هیچ وقت به این مسئله نگاه نکرده بودم.
همیشه فکر می کردم اگر بیگاری می کشند پس جای من نیست!
ولی خوشم اومد که تکذیب نکردید که ممکنه بیگاری بکشند!
ولی اشکال کوچکی که وجود داره اینه که کار نرم افزاری فکر زیادی می خواد، و ذهن هم باید آزاد باشه تا بتونه خلاقیت داشته باشه.
اگر قرار باشه صبح تا غروب توی یه شرکت دیگه کار کنم، می تونم امیدی به آینده متفاوتی هم داشته باشم؟ ضمنا اگر به همون حقوق بخور و نمیر عادت کنم چی؟ در اینصورت یاد گرفتن بعضی مسائل چه فایده ای برام داره وقتی قرار بوده در کنار چیز دیگه ای مفید باشه؟ در حالی که می شه اونها رو در مواقع نیاز هم یاد گرفت! البته همونطور که گفتم دارم در مورد کار در یک شرکت که هم کارش نیمه وقته، هم ساعت کاریش مناسبه، با وجود حقوق نامناسب فکر می کنم!
پيمان عزيز
در زمان جنگ،شما نه گرسنگي ميفهمي،نه خستگي، نه هيچ چيز ديگه، بلكه با تمام اين مشكلات هست كه شما بايد تلاش كني و هزار خلاقيت (در جنگ رو ميگم) به خرج بدي كه زنده بموني و سلامت بموني.
دوست من، اگه داري يك جا ميري سر كار، نبايد از حالا به فكر باشي كه ساعت ۲ تموم ميشه، بايد طوري بري كه انگار سهامدار شركتي، دل بسوزوني،مشكل حل كني و … اين دو تا خاصيت داره، اولاً اونا تو رو ميبينن و نگه ميدارن، دوماً عادت ميكني به اين برخورد،براي كار در جاي ديگه يا براي خودت….
فكر كن بايد در اين نبرد پيروز بشي، فكر كن اونا آخر اين ماه اخراجت ميكنن و تو سخت محتاج اين كاري… از اين فكرها بكن و برو جلو…
سربلند باشيد
سلام
مدتیه که وبلاگ و این پست جالب رو دنبال می کنم. من مدیر عامل و بنیانگذار شرکتی هستم که الهام بهش اشاره کرده.
در جواب دوستمون پیمان اولین نکته ای که باید بگم اینه که شرکت ها همیشه قدم اول و بر می دارن. ما از روزی که یک موقعیت شغلی ایجاد می کنیم، تا روزی که شاید بعد از ۰ نفر، شاید هم ۵۰ نفر به فرد مورد نظر می رسیم، تماما هزینه از شرکته.
اینم بگم که ما آدمای سخت گیری نیستیم که “فرد مورد نظر” گیرمون نمیاد.
معیار ما فقط و فقط کسیه که برای خودش، وقتش، کارش و آیندش ارزش قائل باشه.
به نظر من آدما یا اعتقاد دارن که می تونن روی محیط اطراف خودشون تاثیر بذارن یا ندارن. کسی که همیشه خودشو مستقل از واکنش های بیرونی می بینه (یا به عبارتی کنش های بیرونی) طبیعتا همیشه منتظر یه سرمایه گذاری کلان از شرکت هاست. البته شرکت ها و سازمانهایی هم هستند که این بها رو میدن ولی حداقل ما اینکارو نمی کنیم.
ضمنا تو مجموعه ما شاید تا الآن ۱۵ برابر نیروهایی که داریم کسایی بودن که اومدن و رفتن. برای پیمان عزیز این سرمایه گذاری ها دیده نمی شه. البته کاملا منطقیه که دیده نشه.
در آخر هم نظرم اینه که این بحثو به صورت حضوری مطرح کنیم بهتر می شه ازش نتیجه گرفت. میزبانیش هم با من
پی نوشت: تو شرکت ما برای یک نفر افزایش حقوق اتفاق نیفتاده بلکه برای کسایی که تا الآن بودن، بوده.
سلام و خیر مقدم
به جمع ما خوش آمدید. پیشنهاد مذاکره حضوری، خیلی خوبه. مثل یک سمینار داخلی خواهد بود، شاید ببینیم ما هم در درون خودمان دچار تناقضاتی هستیم و قبل از مراجعه به دیگران اول آنها را با هم حل کنیم.
از پیشنهاد سخاوتمندانه شما در مورد میزبانی هم یک دنیا ممنون. من از پیشنهاد شما استقبال میکنم و در مورد محل هم محدودیتی ندارم. دفتر ما هم در اختیار است.
شاید هم محلی بیرون از سازمان مزایائی داشته باشد.
دوستان هم فکر شما چه فکر میکنید؟
من فقط نگرانم كه دوستان عزيزي كه در تهران نيستند را از دست بدهيم و نتوانند در جمع ما حاضر شوند…
سربلند باشید
در همین رابطه پستی در وبلاگم نوشتهام:
http://fardapardaz.com/blogs/pelikan/post/2012/05/13/%D9%87%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D9%88-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%8A%D9%84.aspx