ابهام نرم افزاری
میگویند سه چیز است که “خرده” اش آدم را اذیت میکند:
- خرده پول که صدایش و وجودش در جیب بسیار آزاردهنده است
- خرده زور، که باعث میشود دائم وارد دعوا شوی و دائم کتک بخوری
- خرده سواد که باعث میشود با اندک سوادی در هر زمینه اظهار نظر کنی (نشانه بارز High D ها)
این ابهام بنده ناشی از مورد سوم است،امیدوارم دوستان نرم افزاری راهنمائی بفرمایند.
مدتها از زمانی که دانش و آگاهی و امکانات ما در زمینه سرویسهای اینترنتی بسیار محدود بود،میگذرد. من یادم هست که زمانی دسترسی به اینترنت آفلاین بود و فقط به محتوائی که گروههای خبری دانلود میکردند، آنهم از طریق یک واسط خیلی بی ریخت و کند، دسترسی وجود داشت (BBS). بعداً ایمیل فراگیر شد و میشد محتوای صفحات وب را با ایمیل درخواست کرد و دید، امروز برایم خیلی جالب است که دستوراتی را میبینم که با ایمیل صفحات وب را ورق میزدیم و میدیدیم. یادش به خیر…. این نمونه ای است از درخواست تجاری ای که برای یک دوست در اینترنت آن روزگار قرار داده بودم. 12 سال پیش، همین روزها…اگر به لینک بالا رفتید، سایتش را چرخی بزنید. لیستهای پستی آن روز و امروز را گوگل آرشیو میکند و شما میتوانید آنها را هم بگردید، این یعنی امکانات و خدمات…
اما امروز خدمات وبی و اینترنتی همه کار برای شما میکند. صحبت از سرعتهای بالاست، اپراتورهای چند G که فقط هنوز نتوانسته اند در مواقع لزوم لیوانی آب میوه تازه به شما تعارف کنند.
در این شرایط، و در این وضعیتی که صنعت نرم افزار در کشور دارد، من نمیفهمم که چرا برای خرید یک بلیط قطار، باید بعد از آنکه چند بار تا صف بانک رفتی و بیرون انداخته شدی (چون بانک نمیتواند به این تعداد کاربر سرویس بدهد) بالاخره که موفق میشوی، چند بار پول از حسابت برداشت شود که بعدا یا برگردد یا مجبور به پیگیری شوی، بیش از 10 بار نشستت (Session) باطل شود، حدود 4 ساعت پای دستگاه بنشینی و دائم refresh کنی، چند بار سرور و نرم افزارش دچار مشکل شود و …. اصلاً نمیفهمم.
به خصوص که ما سالهاست این موضوع را تجربه کرده ایم، میدانیم (یعنی امیدوارم که بدانیم) که برای بعضی خریدها، استقبال و صف، وحشتناک خواهد بود. آیا نمیتوانیم راهی برایش بیابیم؟ آیا دیتا سنترهایی که راه اندازی شده و میشوند، نمیتوانند اینجا کمک کنند؟ یا اینکه موضوع این است که فروشندگان به فکر زمان و دردسر و اعصاب خردی من و شما نیستند؟
جدا سوال دارم که امکانش را نداریم؟ سخت افزار نداریم؟ نرم افزاری بلد نیستیم این مشکل را حل کنیم؟ یا نمیخواهیم؟ اشتباه نشود، گوگل نمیخواهم، میدانم که آن در حدی است که فقط یکی باید باشد که هست، اما آیا واقعاً چاره ای نیست؟ نمیتوان این صف را مدیریت کرد؟
به مناسبتی یکی از RFP های چنین سیستمهایی را سالها قبل دیده بودم. واقعاً دست بالا بود، اما نشدنی. چون تمامش یک طرفه بود، جالب بود که بندی داشت که اگر ظرف 5 سال آینده هر کاربری، هر نیازی را اعلام کرد، باید شرکت نرم افزاری آن را تامین میکرد! به نظرم همان فکرها کار را به چنین جاهائی میرساند.
به نظر شخص من مشکل کار همان ضعف در تحلیل است، و در پی آن ضعف در تعامل. همان نتیجه گرائی صرف است، D ها احتمالاً میخواهند آمار بدهند که در 15 دقیقه تمام بلیطها را فروختیم و نمیگذارند S ها بررسی خوبی بکنند که واقعاً این رخ دهد. S ها هم اصلاً فوریت و ضرورت مسئله را درک نمیکنند و نهایتاً کمبود I و ضعف هوش هیجانی بین همه اعضای تیم، سبب میشود که وقت و سرمایه قابل ملاحظه ای تلف شود. واقعاً حیف است.
سربلند باشید
بزارید من یک خاطره برای شما تعریف کنم مشکل رو متوجه می شوید ،
سال ۸۶ ، اداره برق یک امکان نرم افزاری از ما خواستن پیاده سازی کنیم ، من اتفاقاتی که تا مرحله آخر این کار افتاده رو برای شما به صورت تیتر وار می نویسیم تا خودتا قضاوت کنید که مشکل از شرکت های نرم افزاری هست یا جایی دیگیر .
– انجام تعهدات ما ، تغییرات پی در پی ، عدم اگاهی مسئولین اداره برق ، و چند برابر کردن کارما
– جلسات بی فایده ، باید از کارشناس اداره تا مدیر روابط عمومی رو جواب گو بودیم
– تصویه حساب بعد از گذشت شش ماه از اتمام قرار داد
…
اینقدر مشکلات ریز درشت نسبت به بقیه قرار داد ها کار کردن با جاهای دولتی دارد که واقعا عقل سلیم اجازه کار کردن باهاشون رو نمیده
“مثلا یک امکانی رو از ما میخواستن ، بهشون میگفتیم از نظر نرم افزاری اشتباه ، اجبار میکردن انجام بدیم ، انجام میدادیم ، بعد یک هفته ، دوباره از ما میخواستن برشداریم چون به همون ایرادی که ما گفته بودیم می رسیدین”
خلاصه بگم ، شرکت ها نرم افزاری با شرکت ها دولتی و نیم دولتی دو جور برخورد میکنن
– یا کیفیت و … اصلا مهم نیست فقط پولشون رو میگیرین و کار رو انجام میدن، نتیجه تمام نرم افزار موجود میشه
– یا کار با کیفیت انجام میدن که خودشون رو درگیر پروسسه کارهای دولتی و نیم دولتی نمی کنن .
@علی ابوطالبی
سلام
اولا ببخشید که یک سطر از متن شما را حذف کردم،چون شما هم مدرکی ندارید برای اثبات آن.
ثانیا من در مورد خاص فروشهای بزرگ اینترنتی سوال کردم، قصدم اهانت یا انتقاد از صنف نرم افزار نبود که البته گله و انتقاد هم زیاد دارم.
اما در مورد کار شما که مرقوم فرمودید، با کمال احترام به شما و در کمال فروتنی من تحلیلم این است که شما از گرفتن کار چنان به شوق آمدید که مبانی کار را توافق نکرده بودید و در طول کار هم بنچ مارکهای لازم را (مثل تصویبهای مرحله ای) دریافت نکردید
در این فرآیند بیمار، مثل هر فرآیند بیمار دیگر، نه تمام حق و نه تمام تقصیر نزد یکی از طرفین نیست.
اگر فرصتی بود و علاقه ای، میتوانیم راجع به این موضوع خیلی بیشتر بحث کنیم….
ممنون از همراهی تان
سربلند باشید
مشکل خوابیدن سایتها در هنگام شلوغی یک مشکل بنیادی است که حل کردنش به این سادگیها نیست. قضیه این است که میزان ظرفیت مورد نیاز سختافزار و شبکه برای پاسخگویی در زمان اوج درخواستها، چندین برابر ظرفیت مورد نیاز برای پاسخگویی در زمانهای عادی است. بنابراین یا باید به ظرفیت کمتر از اوج اکتفا کنیم و مثل زمان حاضر دچار مشکل در پاسخگویی زمان اوج شویم، یا باید به اندازهٔ ظرفیت اوج پول خرج کنیم و آن ظرفیت در زمانهای غیراوج معطل و بلااستفاده بماند (و کلی پول هدر برود). راهحل کوتاهمدتش این است که تقاضا را بین زمانهای مختلف تقسیم کنیم، مثلاً به جای این که کل بلیطها را یکجا بفروشیم، ۱۰٪ از بلیطها را در ۱۰ زمان مختلف بفروشیم تا حجم درخواستها بین زمانهای مختلف تقسیم شود.
راهحل بلندمدتش این است که ارائهدهندگان خدمات میزبانی وبسایت و صاحبان دیتاسنترهای بزرگ، خدمات «رایانش ابری» (Cloud Computing) ارائه بدهند. اینطوری اگر شما سایتتان را در این دیتاسنترها میزبانی کنید، ظرفیت بسته به تقاضا «کِش» میآید و همانقدر هم پول میدهید، و اگر تقاضا پایین بود پول کمتری میدهید. چون تعداد زیادی سیستم مختلف از جاهای مختلف (راهآهن، فروشگاههای اینترنتی، هواپیمایی، سایتهای خبری و …) در این دیتاسنترها میزبانی میشوند، مجموع ظرفیت مورد نیاز برای آنها آنقدر نوسان ندارد که ظرفیت مورد نیاز برای یکی از آنها دارد. اتفاقاً اینطور خدمات در کشور ما هم در حال رواج یافتن هستند ولی هنوز خیلی جای کار دارد. ضمناً ریسکهایی هم دارند، مثلاً راهآهن به جای این که سیستم فروش بلیط را در داخل دیتا سنتر خودش میزبانی کند، باید به یک میزبان بیرونی اعتماد کند و اینجا کلی مباحث امنیت و ریسک و هزینهٔ بلندمدت و … هم مطرح میشود که هر کدام موضوع یک پایاننامهٔ کارشناسی ارشد رشتهٔ کامپیوتر هستند! و اتفاقاً موضوع تحقیقاتی داغی هم هست، هم در ایران و هم در خارج ایران.
عید شما مبارک!
–از طرف یک S!
:)
@محمد
محمد عزیز، S محترم:-)
ممنون از پاسخ مفصلت. من متوجه هزینه برای پوشش دهی به هر نیازی در نقاط اوج مصرف هستم و میدانم که فاصله مصارف اوج (پیک) و عادی در ایران چندین برابر بیشتر از کشورهای دیگر است. راهنمائی شما هم بسیار برایم مفید بود، امیدوارم زودتر به بحث رایانش ابری پرداخته شود.
صحبت من از این است که ما چندین سال است که این نکات را میدانیم، اما کاری برای مدیریت این اوضاع نمیشود.
شرکتهای ارائه دهنده خدمات میزبانی ما هم با اینکه هزینه های در سطح جهانی و بالاتر دریافت میکنند، اما به هیچ وجه پاسخگو نیستند،احساس مسئولیت نمیکنند.
وقتی برنامه ای برای فروش بلیط نوشته میشود، یک راه توسعه امکانات است، راههای دیگری هم مثل تشکیل صف، یا خرید های چند مرحله ای هم میتواند مطرح باشد که کسی به آنها هم فکر نمیکند، از سوی دیگر ادعایمان این است که الکترونیکی میفروشیم.
فکر میکنم کمی، اقلاً کمی، جای کار و فکر هست.
باز هم ممنون
سربلند باشید
فکر میکنم مشکل از این است که ما خیلی خیلی می خواهیم
به قول خودتان rfp هزاران آیتم دارد ولی چیزی که پیاده سازی می شود حتی ابتدایی ترین موارد را شامل نمی شود
یادم می آید چندین سال پیش مشاور آی تی سازمانی بودم که می خواستند بهترین ها را در حوزه فعالیت خود داشته باشند از من خواستند برایشان تحقیقی کنم و نظری بدهم و مکتوب
تحقیقی کردم هم از داخل و هم از خارج از کشور شاید بیش از ۲۰ صفحه شد
در جلسه ای که نشسته بودیم شروع کردم به توضیح دادن و موارد
ریاست سازمان چندین بار می گفت اینها که می گویی که خیلی پیش پا افتاده و ساده است و من از او خواهش کردم تا پایان صبر کند
در پایان با دلیل مدرک ثابت کردم که همان ساده ها را هم اجرا نمی کردیم
مشکل ما چیز دیگری است
ما به اندازه خودمان هم نرم افزار داریم هم سخت افزار
ولی چیزی که نداریم برنامه ریزی درست و فاز بندی صحیح کار است
از همان اول یک پروژه هزاران درخواست امکانات دارند در حالی که پایه ای ترین امکانات آن مشکلات بسیار زیادی دارد
فکر می کنم ما بیشتر به فکر نمای کار
لیست قابلیتهای زیاد
لیست خدمات زیاد الکترونیکی
اینکه همه جا بگویند فلان سازمان یا شرکت اولی بود
این حرفها هستیم
مواردی که شما از ان گله کردید و گیج شده بودید به نظر من از بهترین کیس هایی است که می شود به وضوح دید
راه حل به مخ من نمیرسد
چون باید خیلی چیزها عوض شود
که فکر کنم نمی شود یا خیلی خیلی سخت باشد
شب خوش
@سید محمدرضا موسوی
آقای موسوی عزیز
به عنوان یک فرد غیر حرفه ای سوال ساده ای دارم. نمیشود درخواستها را در صفهایی قرار داد و آن صفها را مدیریت کرد؟ اقلاً تا زمانی که به بسترهای لازم برسیم؟ نمیشود روالها را بهینه کرد تا شلوغی کم شود؟ در زمان رزرو بلیط، ۳ بار یا بیشتر من از سیستم اخراج شدم چون به نظرم session من را خاتمه داده بودند (شاید با restart سرور؟) با شما کاملاً موافقم که بهتر است اول به مبانی و موارد زیربنائی فکر کنیم بعد به رکورد زنی. این درد ماست در خیلی جاها…
این همان موضوعی است که فرق بین توسعه و توسعه پایدار است. به نظرم ما به پایداری توسعه هایمان خیلی بها نمیدهیم.
سربلند باشید
آقای کمالیان
سلام
همه کار شدنی است مشروط به اینکه مهم باشد که سیستمهایمان چطور کار میکند و به کجا می خواهیم برسیم.
هواپیما یا قطار یا اتوبوس هر کدام که هستند به علت رقابت بسیار کم بین شرکتهایشان اصلا برایشان مهم نیست که کجا و کی ایراد و اشکالات سیستمهایشان را برطرف کنند.
بانکها به عنوان پیشرو استفاده از فناوری اطلاعات گاهها مشکلاتی در سیستمها دارند که آدم شاخ در می آورد و به راحتی از آن عبور می کنند.
بحث در این است که اگر من سرورم را ۱۰۰ بار هم در وسط روز ری استارت کنم باز شما مجبوری بیایی بلیطط را از من بخری
مگر کار دیگری هم می توانی بکنی
اگر واقعا رقابت تعریف شده بود هیچ وقت سازمان یا شرکتی همچین شرایطی نداشت
در کشور ما اگر شما چیزی داشته باشی که به آن محصول یا خدمت بگویند و فقط یه کم کار کند شما با تبلیغ زیاد و پشتیبانی کم می توانی کل کشور را بگیر و هر روز معتبر تر شوی
نمونه هایش در دور و برمان زیاد است
همین
روز خوش
@سید محمدرضا موسوی
باز هم سلام
راستش من دوست دارم به این تیپ داستانها جور دیگری نگاه کنم. شاید خسته شدم از بس ریشه هر مشکل را در مشکل دیگر و شخص دیگر دیدم. دوست دارم در هر مشکلی ببینم من چه کار میتوانم بکنم؟ من چه اثری میتوانم داشته باشم، اصلاً به گمانم با همین انگیزه است که در موضوعاتی که به من ربطی ندارد هم فضولی میکنم.
فرض کنید آنها بد. من و شمای نوعی هیچ اثری،هیچ نقشی، هیچ تاثیری برای خودمان قائل نباید باشیم؟
خیلی سخت است، اما میخواهم بیشتر دنبال نقشی ولو حقیر باشم که من میتوانم در هر مشکلی که میبینم داشته باشم. ولو آن باشد که اینجا برای جماعتی که این نوشته ها را میخوانند، بنویسم، شاید یک نفر ایده ای به ذهنش رسید، شاید یکی پیدا شد و رفت یک سایتی یک امکانی راه انداخت که این اشکالات را کمی بهبود دهد….
میتوانیم امیدوار باشیم…
سربلند باشید
سلام
—————–
فرض کنید آنها بد. من و شمای نوعی هیچ اثری،هیچ نقشی، هیچ تاثیری برای خودمان قائل نباید باشیم؟
——————
آنها که هستند؟ من و شما و شاید خیلی های دیگر مثل من و شما که الویت ها و چهارچوب درست برایمان مشخص نشده باشد
آیا فکر می کنید مسئول انفورماتیک و یا فروش اینترنتی یک شرکت هواپیمایی با من یا شما خیلی متفاوت است
دقیقا آنها هم مثل خودمان
ولی اگر قرار باشد کاری درست نتیجه بدهد باید همه قسمتهای آن درست باشد.
در خیلی از مراکز الویت دریافت خروجی هر چند بی کیفیت به هر قیمت در کوتاه ترین زمان ممکن است
مثلا در بیزینس گنج افزار
سازمانها می خواهند خیلی سریع به یک کانتک سنتر مجهز شوند که همه چیز داشته باشد
پرده اول :
پس از اولین جلسه مذاکره با ما و فهمیدن چند و چون کار اطلاع رسانی عمومی می کنند که مرکز تماس راه اندازی شده است ( ۱۰ ها مورد که نمی توانم بنویسم ) ولی هنوز نه از ما چیزی خرید کرده اند و نه خط مخابراتشان وصل است گاها” این اطلاع رسانی به تلویزیون و مذاکره با مدیران آن سازمان هم می رسد.
پرده دوم :
به ما می گویند چون همه جا اطلاع رسانی کرده ایم بدوید خیلی سریع و تند راه بندازید دارد آبرویمان می رود
پرده سوم :
در موقع تحویل همه قابلیتها را از ما می خواهند که فعال باشد
ولی برخی از آنها هیچ وقت در آنجا استفاده نمی شود , چون اصلا ساز و کار پیشنهادی ما در آنجا اجرا نمی شود
خوب آقای کمالیان نقش من چه می تواند باشد
چه تاثیری می توانم داشته باشم
غیر از مشاوره و پیشنهاد
اگر زیاده روی کنیم می گویند فلانی ها زیاد دخالت می کنند دیگر با ایشان کار نکنید
فکر می کنم
بیشترین کاری که می شود کرد همین است که با هم درد دل کنیم
اقلا حس و حال من و شما و دیگرانی که نزدیک فکر من و شما هستند بهتر شود.
یا علی
@سید محمدرضا موسوی
آقای موسوی عزیز
ممنون از حوصله تان. باور کنید من هم از همین گرفتاریها داشته ام، ما سیستم را ۲ تا کار کرده ایم. بخشی را خیلی سریع جواب مدهیم، یعنی دقیقه، بعضی را قبول نمیکنیم. شوخی هم نداریم با کسی، چون پای آبروست. از بسیاری حق الزحمه هایمان هم خیلی راحت گذشته ایم، جالب است بدانید که شده چند بار حتی ارزش افزوده را پرداخت کرده ایم، اما اصل فاکتور را دریافت نکردیم! مسخره است، نه؟
اما زیر بار این فشارها نرفتیم. البته چندین بار اسیر شدیم، چند بار شریک این بدو بدو ها شدیم، اما راهبردمان دوری از شو و کارهای نشدنی و عجیب و غریب بوده است، حتی به قیمت از دست دادن پول یا کار.
خلاصه: موافقم که داستان پیچیده است، مخالفم که دست ما نیست.
سربلند باشید
سلام
آقای کمالیان گرامی
خلاصه : پیچیده است موافقم
دست ما نیست ====> مخالفید
قبول دارم منظور من از روی ناچاری نبود
شاید یک انتخاب باشد با آن شیوه ها کار کردن
نوعی همرنگ جماعت شدن
یا علی