ارتباط میان فردی
متخصصین علوم ارتباطی، در اولین گام ارتباطات بشری را به دو دسته تقسیم میکنند. ارتباطات با خود و ارتباطات با دیگران. بحث ارتباط با خود همان حرفهایی است که به خودمان میزنیم، یا اجزای بدنمان به مغز ما انتقال میدهند. مثل حس گرسنگی، عشق یا نفرت… و ارتباط ما با دیگران مواردی است که تحت عنوان تعامل زیاد در مورد آن در این وبلاگ نوشته شده است. (مثلاً اینجا ، اینجا و اینجا)
این مطلب در خصوص مراحل برقرای ارتباط است و اینکه یک ارتباط موفق و موثر، چگونه شکل میگیرد. گرچه قبلاً هم در این مورد گفته ام، اما این یک نگاه دیگر است. این را هم لازم است بگویم که این همه نوشته در مورد تعامل به این دلیل است که باور کنیم، تعامل و مهارتهای نرم قابل یادگیری هستند اما متاسفانه ما کمتر به فراگیری آنها پرداخته ایم. این موضوعی است که همه بشریت به آن نیاز دارد، تا بتواند با دنیای بیرون رابطه برقرار کند و موفق تر باشد.همانطور که مطلب قبلی مطالعه فرمودید، تعامل در مراحل مختلفی شکل میگیرد و به شرط آنکه آن را خراب نکنیم، توسعه می یابد. حالا شکل زیر را نگاه کنید:
وقتی شما ارتباط را شروع میکنید، بسته به اینکه شما و طرف مقابلتان از کدامیک از دسته های خوش بین یا محتاط باشید، از سطح پائین تری از اعتماد متقابل، شروع میکنید. زمانی را با ابزارهای مختلف صرف میکنید که طرف مقابل را بشناسید. این مرحله باید با صبر طی شود. طرف مقابل را برای جلب اعتمادش تحت فشار نگذارید، بگذارید خودش با زمانی که لازم دارد به سطح اعتمادی که برای او لازم است و ممکن است به نظر شما زیادی یا کم برسد، دست یابد.
بعد از رسیدن به حداقل اعتماد لازم، حالا وارد مرحله ارزیابی میشوید. او در پی سرنخهایی برای تعمیق شناختش نسبت به شما خواهد بود، شما هم همینطور. پس در این مرحله اجازه دهید که شما را بشناسد، همانطور که هستید.
وقتی این مرحله تمام شد، به سطحی از اعتماد میرسید که طرفین اجازه میدهند که فرد حرفهایش را بزند و ارتباط را توسعه دهد، به سوی هدفی که دیگر برای او ترسناک نیست. از این مرحله به بعد، گاهی یکی از طرفین متوجه میشود، یا بر اساس رفتار طرف مقابل حس میکند که :
- عجب اشتباهی کرده بود، این آدم آنی نیست که او فکر میکرد. اینجا سطح اعتماد به شدت افت میکند و ارتباط به سطوح قبلی برمیگیردد. این وضعیت معمولاً قابل ترمیم نیست.
- این فرد تفاوتهایی با شناخت او از وی دارد. ارتباط ادامه می یابد، سطح اعتماد جدیدی شکل میگیرد و ثابت میماند. مانند همسایه ای که فکر میکردید دوست خوب و صمیمی خواهد شد، اما نشد. لیکن یک همسایه قابل قبول میماند.
- شناختش کاملاً درست بوده (حالت ایده آل) و رابطه با شوق طرفین ادامه می یابد.
ناگفته پیداست که هر یک از طرفین یکی از منحنی ها را طی میکند و لزوما مسیر هر دو یکی نیست. وای به روزی که یکی در حد بالا و دیگری در حد پائین باشد که میشود داستان عشق یک سره که همیشه مایه ی دردسر است.
حالا مثلاً شرایط یک مصاحبه استخدامی را در نظر بگیرید، این فرآیند در این شرایط باید خیلی سریع طی شود. شما باید بتوانید به سرعت طرف مقابلتان را به سطح اعتماد لازم برسانید و با او ارتباط برقرار کنید. اینجاست که به دوستان جوان تر توصیه میکنم که این فرآیند را تمرین کنند. بهترین معلم و حریف تمرینی کیست؟ راننده محترم تاکسی، فروشنده بلیط سینما، کارمند اداره آموزش (که نماد سرسختی است) و … همه افرادی که در طول روز میبینیم، باید با اینهاتمرین کنیم، تمرینی مجانی و بی دردسر، بدون هزینه در صورت عدم موفقیت، اما بسیار سودمند برای آینده، آینده ای روشن.
سربلند باشید