ارزان فروشی
اشتباه نکنید، موضوع این نوشته مالی و شبیه نوشته های آقای محبی در وبلاگ خوب یک ریال نیست. موضوع این نوشته القابی است که در دنیای مجازی به افراد اعطا میشود. لابد دیده اید که خوانندگان وبلاگها البته از سر لطف، به نویسندگان القابی اعطا میکنند. مثلاً زمانی که نوشته ای از کسی نقل میشود، یا کامنتی جائی نوشته میشود، از نویسنده با عناوینی چون استاد و … یاد میشود که شکی نیست، همه از سر لطف است.
این داستان گاهی جلوتر میرود، مثلاً به کسی آقای مهندس و دکتر گفته میشود که بنده خدا نه چنین مدارجی دارد، و نه خودش راضی است، بلکه گاهی هم سبب دردسر میشود. افرادی که نمیدانند این بنده خدا ناخواسته چنین خوانده میشود، ممکن است تصور کنند که خودش میخواسته که چنین شود.
گاهی هم این موضوع جنبه های حقوقی پیدا میکند، یعنی فرد به عنوان منتسب شده به او، برای ارائه خدمتی انتاب میشود، و بعد که معلوم میشود چنین نبوده، مورد انتقاد واقع میشود، که البته این مورد اخیر، خدا را شکر قابل تذکر دادن و رفع است. گاهی این الطاف منجر به خیر نمیشود، البته گاهی افراد دوست دارند که به آنها استاد گفته شود، خوب در این شرایط کافیست مقاومتنکنند، این گلوله برفی، به سرعت تبدیل به بهمنی فراگیر میشود. اما این روش خوب است؟ منصفانه است؟ واقعاً لطف است؟
وقتی کسی را استاد میخوانیم، خوب است به معنی این لغت توجه کنیم. این لغت کسی را به ذهن متبادر میکند که سالیان متمادی، زحمت فراوان در حوزه ای کشیده تا به جایگاهی برسد که نظرش، نافذ باشد، مرجع باشد برای داوری، مرجع باشد برای یافتن عارضه ای، و احیاناً ارائه راهکاری برای رفع مشکلی.
سیستم خیلی قدیمی آموزش که سینه به سینه بود، سیستم استاد و شاگردی، یا مرید و مرادی، جایگاهی داشت. کسی استاد میشد که شاگردانی داشت، نه اینکه عده ای از سر فروتنی و لطف، خود را شاگرد او بدانند. عملکرد شاگردانی که پرورده بود، نشان میداد که استاد چیزی برای انتقال داشته است، قضاوت واقعی بود، معیارها زنده بود.
امروز که ما هنوز در دوره ای از گذار زندگی میکنیم، نمیدانم که چنان استادانی داریم یا نه؟ آیا کسی که چند جلسه ای را در محضر فردی البته والا و صاحب تجربه گذرانده باشد، میتواند شاگرد این فرد، به همان مفهوم و آن فرد والا، استاد به همان معنا، باشد؟ به نظرم کمی دشوار است که چنین تصور کنیم.
زمانی که دانشجو هم بودم روی این موضوع حساس بودم و هستم. به نظرم به هر کس که در دانشگاه هم تدریس میکند، نمیتوان استاد گفت. از منظر حقوقی او ممکن است رتبه استادی نداشته باشد، از منظر جایگاه هم خود آن بندگان خدا، خود را عمدتاً استاد نمیدانند و این جفائی است که در حق آنها میشود.
ما زمانی که افراد را دوست داریم، زود آنها را به مدارج علمی میرسانیم، تا دانشگاه قبول میشود، او را مهندس مینامیم، یا وقتی کسی مدیر شد، خیلی تمایل داریم که او را دکتر و مهندس بنامیم، تا کسی تجربه هایش را در جلساتی با دیگران به اشتراک گذاشت، او را استاد مینامیم و ….
به گمانم این عادت چندان مطلوب نیست، برخی آدمها را تحت فشار قرار میدهد، آنها هم نه میخواهند چنین نامیده شوند، نه خوب است که دائم این القاب را اصلاح کنند. این القاب گاهی اگر زیبنده نباشد، ممکن است اسباب تمسخر شود، این باز هم وضع را بدتر میکند. این تمسخر ممکن است در ظاهر نباشد، اما حتی نهفته آن هم ممکن است برای فرد آزارنده باشد.
تصورم این است که در فضای مجازی، جائی که عناوین زود رشد میکنند و توسعه می یابند، باید در استفاده از این القاب، دقت و وسواس بیشتری به کار بست. استاد شدن، نه به معنی فقط برخورداری از دانش است، نه فقط تجربه است و نه هیچ شاخصه دیگری وجود دارد که به تنهائی، فرد را به سمت استادی برساند. استادی حاصل جمع مجموعه نه چندان کوچکی از صفات است که دانش، تجربه و معرفت، فقط بخش کوچکی از آن هستند.
انسانها به افکارشان، به منش و رفتارشان شخصیت پیدا میکنند، با دادن این القاب به آنها ممکن است به این جنبه از وجود آنها توهین کنیم و از سوی دیگر، اجر اساتید واقعی را که بزرگترین سرمایه زندگی، یعنی عمرشان را صرف کسب دانش، تجربه و معرفت استادی کرده اند، آزار دهیم.
من تلاش میکنم کسی را کاربرد نا بجای این القاب نیازارم.
سربلند باشید