بازاریابی سرمایه انسانی
دو سه هفته اخیر، بدون اغراق یکی از پربار ترین دوره های عمر کاری من بوده است. در این بازه با چند مدیر منابع انسانی ملاقات کردم که بسیار به من کمک کرد. با نگاههای تازه آشنا شدم و این وقایع کمک کرد که خیلی راحت تر این زمان خیلی شلوغ و پرکار را بگذرانم.
یکی از این ملاقاتها با مدیر محترم منابع انسانی سازمانی بود که با کمال لطف و بی دریغ از اقداماتی که در سازمان شده و دغدغه هایی که دارند برایم گفتند. این خانم محترم، با چنان شوقی حدود 20 دقیقه از سازمانشان گفتند که گوئی از فرزندش حرف میزند.
از جمله کارهایی که انجام داده بودند، و مجموعه ای از آنها را هم به من مرحمت کردند این بود که در زمانی که احساس شده در سازمان سطح انگیزش پائین است و ارزشهای سازمان چنان که باید جاری نیست، اقدام به توزیع پوسترها و کارتهایی در سازمان کرده اند که این فرهنگ را بهبود دهند.
این کار به نظر ساده میرسد، اما اگر بدانید که این کار چطور انجام شده، شاید برای شما هم جالب باشد و شاید هم بخواهید شما هم همین کار را بکنید. امیدوارم این بانوی محترم (که بزرگوارانه این نوشته ها را میخوانند) خودشان صلاح بدانند و در مورد این تجربه شان همینجا بیشتر اطلاع رسانی کنند و این نوشته ناقص را کامل نمایند.
در کارهای تبلیغاتی رایج است که از یک شخصیت کارتونی برای رساندن پیام سازمان استفاده شود. گاو لبنیات سحر را یادتان هست لابد. اما این دوستان از همین ایده برای بازاریابی ارزشهای سازمان در درون سازمان استفاده کرده اند.
با یک کاریکاتوریس خلاق قراردادی منعقد شده و ایشان یک شخصیت خاص برای سازمان طراحی کرده است. این شخصیت همیشه در دو وضعیت (یا دو شخصیت مشابه برای هر وضعیت) مثبت یا منفی دیده میشود. گاهی رفتارهای بد و گاهی رفتارهای خوب را نشان میدهد. بر این اساس چندین کارت، مثل کارت تبریک، تهیه شده که روی آن تصویری از این شخصیت است با پیامی، و در درون آن پیام واضح تر نوشته شده، با توضیحی در مورد عواقب و مثال آن رفتار در سازمان و البته در پشت کارت هم لوگو و نشان سازمان.
در مواعدی، به صورت ادواری این کارت برای کارکنان ارسال شده، هم زمان از همین داستان ها و موقعیتها پوسترهایی هم تولید و در سطح سازمان (به گمانم هر هفته یک پوستر) توزیع و نصب شده است.
با این اقدام گفتگو حول این موقعیتها و … در سازمان شکل گرفته و عملاً سکوت سازمان شکسته است.
میبینید این کار چقدر زیباست؟ چقدر سازمان برای بازاریابی ارزشهایش در سازمان انرژی صرف کرده و ارزش قائل شده است؟ و میبینید که این کار چقدر موثر است؟ آیا این کار بر برند سازمان موثر نیست؟
تصویر ابتدای این نوشته یکی از این کارتهاست که در مورد نگرش برد- باخت است. این به تمام D های سازمان میگوید که برخوردهای آنها چه حسی را در دیگران القا میکند و میدانید که یک تصویر به اندازه چندین صفحه نوشته موثر است.
جداً وجود چنین طرز فکرهایی در کشور، انسان را خیلی خوشحال میکند. دست شما درد نکند.
شما هم در این مورد اگر تجربه ای دارید، همینجا با دیگران به اشتراک بگذارید تا این برخوردها در تمام سازمانها فراگیر شود. این است سرمایه گذاری واقعی.
سربلند باشید
سلام ممنون از مطالب عالی و ارزنده شما و درود بر آن بانوی بزرگوار
به امید روزی که تمامی مدیران منابع انسانی نگرشی متعالی داشته باشند
سلام
ممنون از اینکه از موهبت دانش و تجربه تان دیگران را هم بی نصیب نمی گذارید.
من منتظر تحفه های بیشتری از این خرمن گلی هستم که فراهم آورده اید.
خدا حفظتان کند.
پ.ن. فکر می کنم اجرای یک ایده زیبا مثل این به تنهایی و بدون درنظر گرفتن یک نظام منابع انسانی برد کمی دارد. درست فکر می کنم یا نه؟ راهنمایی می فرمایید؟
@ابراهیم
سلام
از لطف شما ممنونم، البته این موهبت ناشی از نگرش خوب مدیر محترم دیگری است، بنده فقط نقش انتشار آن را داشتم.
حتما هیچ کار بزرگی به تنهایی قابل انجام نیست، اما یک نفر شاید بتواند جلوی انجام کاری را بگیرد. این کار هم شک نکنید که با مشکلاتی مواجه بوده است، اما عزم و باوری که پشت آن بوده است، سبب شده که انجام شود.
این عزم و باور خیلی کارها میکند.
سربلند باشید
با سلام
ممنون از مطالب اموزنده و عالی شما و ممنون از اقدام زیبای این بانوی محترم . چقدر زیباست در زمینه کاری اگر تجربه ای جدید و خوب بدست می اوریم با دیگران اشتراک بگذاریم. به قول حضرت علی (ع) ذکات علم به نشر ان است .
مطلب و داستان جالبی بود.
تجربه شخصی من اینه که سازمان هایی هستند که اصلا به دنبال برقراری سکوت سازمانی هستند و این چنین مسایلی براشون اهمیت ندارد، به نظر شما در رابطه با چنین سازمان هایی باید چگونه رفتار کرد!؟ وقتی که حتی نمیخواهند کارمندان هم با هم رابطه صمیمانه داشته باشند که شاید حرفی بین آنها زده شود که به ضرر سازمان باشد؟!
ترک محل؟! اصرار بر تغییر؟! …نمی دانم!
@محمد
سلام
ممنون از اظهار نظرتان. همچنانکه در مطالب قبلی هم گفته ام، به نظرم باید در این سازمان اصرار بر تعامل کرد، که چرا چنین است،باید صبر کرد و نشان داد که میخواهی بمانی و بسازی.
اما خروج همیشه یک راه است، به نظر من،آخرین راه.
سربلند باشید