بهاری دیگر میرسد
یک سال دیگر هم گذشت… این جبر طبیعت است، هر کاری کنیم، تعدادی ثابت از روزها که بگذرند، و در هر روز تعداد ثابتی ساعت و دقیقه و ثانیه هست که وقتی بگذرند، موعدی که نامش سال است، تمام میشود. اما این پایان ماجرا نیست….بلافاصله، همچون بسیاری سالهای دیگر، این دور تکرار میشود… دهه ها و قرنهاست که وضع بر همین منوال است… نظمی طبیعی در جریان است.
عجب از ماست که این همه دور فلک را میبنیم و تجربه میکنیم اما باز هم میگذاریم این ثانیه ها بگذرند و گمان میکنیم که همان رویکرد قبلی، این بار دستاوردی دیگر خواهد داشت و هر بار با خرید یک تقویم تازه به خود نهیب میزنیم که این بار هم همان داستان شد و همان اتفاق تکرار شد.
سال، نامی است که ما بر گذر ایام میگذاریم… اندازه سال میتوانست ثانیه باشد، یا ماه باشد، یا قرن باشد، فرقی ندارد، بالاخره گذر زمان است و اسامی مهم نیستند. طول زندگی نیست که مهم است، این عرض زندگی ماست که ارزش زندگی را نشان میدهد.
در عرض زندگی مان چه رخ داده است؟ در این بازه زمانی، به هر نامی که هست و هر طولی که دارد، چه کرده ایم؟ چه از ما مانده است؟ چه اثری بر دیگران داشته ایم؟ بر خودمان چطور؟
اینها سوالاتی مهم هستند.
اما سالی که گذشت، پر از حادثه بود. حوادثی تلخ، که امیدوارم خداوند همه را از این بلایا در امان بدارد و خودمان هم از بلا دوری کنیم. بلای ما دروغ و کم کاری و بد بینی و خرده گیری و تهمت زنی است. خودمان را از این بلاها دور نگه داریم.
یاد آسیب دیدگان از حوادثِ تلخِ سال قبل، در ذهن ما خواهد ماند، نمیدانم تجربه آن حوادث هم خواهد ماند؟ واقعا یاد خواهیم گرفت که به توسعه ای پایدار فکر کنیم؟ درخواهیم یافت که شانس وجود ندارد و این ما هستیم که انتخاب میکنیم؟
سال پیشِ رو سالی پر چالش خواهد بود. اکنون همه ما، اقتصاد ما، کسب و کارهای ما، در حال گذر از گردنه ای هستیم که گذرگاهی سخت است. باید همت کنیم، باید درست مطالبه کنیم، باید بدانیم چه میخواهیم؟ به گمانم باید به جای افزایش حداقل دستمزد که امری مهم است، بخواهیم که اقتصادی بارور تر و اثربخش تر داشته باشیم، که همه، هم ما و هم فرزندان ما، از آن بهره مند شویم. میتوانیم در پی این باشیم که هر یک از ما چه نقشی میتوانیم داشته باشیم تا عبور از این گذرگاه، سهل تر و ایمن تر شود؟ شک نکنیم که همۀ ما، تک تک ما، نقشی جدی و مهم داریم.
از آبی که باید کمتر مصرف کنیم، از محیط زیستی که همه باید مراقبش باشیم، از هوائی که همه باید بیشتر مراقبش باشیم، از کاری که باید همه بهتر و اثربخش تر انجام دهیم، این به ظاهر خرده ریزها هستند که ما را در برابر تمام عوامل محیطی و بیرونی بیمه خواهند کرد. باید به نقش خودمان باور کنیم.
امید دارم، به نسل جوانی که با انگیزه است، استعداد دارد و به توسعه فکر میکند، امیدم به این نسل است که آیندۀ امثال من را خواهند ساخت. این امید مستدل و منطقی است، نه احساسی.
میبینم که در سازمانهای ما، هر جا فرصتی داده شده، ثمری داشته و هر جا که فقط طلبکاری و بد بینی بوده است، از هر طرف نسبت به طرف دیگر، جز همان، نروئیده است.
با هم تلاش کنیم، به یکدیگر مهر بورزیم و به هم اعتماد کنیم، به هم پاسخگو باشیم، از نظر مخالف استقبال کنیم، با هم گفتگو کنیم، خیر برای هم بخواهیم و ایرانمان را بهتر بسازیم.
این کشور متعلق به ماست که مانده ایم و تلاش میکنیم.
امیدوارم امسال، در کنار هم، از دهانۀ هفتِ امسال با جهشی جانانه عبور کنیم تا سال بعد، بر قلۀ هشتِ سالی که میاید، دوردستها را نگاه کنیم و از رضایتی درونی که حاصل تلاشمان است، لذت ببریم.
و از خدای بزرگ میخواهم که این سرزمین را از دروغ و خشکسالی در امان بدارد.
دست در دست هم نهیم به مهر
میهن خویش را کنیم آباد
سربلند باشید – سال نو مبارک
پی نوشت: امسال هم به رسم هر ساله، بودجه تهیه و تقدیم هدایای نوروزی را به کودکانی که بهرهمندی کمتر، آزارشان داده است، اختصاص داده ایم. خوشحالم که میبینم این رسم هر سال فراگیر تر میشود. امیدوارم روزی این کارها، که ما سهم کوچکی در آن داریم، به رفع فاصله ها بیانجامد. ما توان این اقدام را مدیون تمام عزیزانی هستیم که امسال توفیق ارائه خدمت به ما دادند. پس این کار را به این نیت انجام میدهیم که شوق و شادی آن کودکان، گرما بخش دلهای ما و همه آن بزرگواران باشد.