تابآوری اما بدون سلاح
برای من* تابآوری مثل مدالی است که آن را از سنین خیلی پایین با خود داشته و همواره به داشتن آن، مغرور بودهام. برخورد با آسیبها و ضربههای روحی، بدون توجه بهشدت گردبادها یا مأیوس کننده بودن شرایط میدان نبرد، به من یاد داد که چگونه تاب آوری داشته باشم. یاد گرفتم برای هر نوع چالش و مشکلی، خودم را تجهیز کنم؛ در نتیجه به مجموعهای از ابزارها و تکنیکهایی دست یافتم که به من اجازه داد بهرغم وقوع هر اتفاقی، تاب آوری داشته باشم و به مسیرم ادامه دهم. من نیرومند بوده و بابت استعدادهای مجادله و توان سرپا ایستادن خودم در هر نوع شرایطِ تهاجمی خیلی خرسند بودم ولی در آن زمان متوجه نشدم که این حالت، یک مقاومت و تاب آوری واقعی نیست.
من با تمام وجود وارد حرکت مثبتگرایی شدم و برای مبارزه با استرس و ناراحتیها، مانتراها و جملات تأکیدی مثبت را با آغوش باز پذیرفتم. به خودم یاد دادم که برای تقویت عزم خود و به نفع تقویت افکار مثبت و انگیزشی، فکرهای منفی را دور بریزم. استراتژیهای زیادی مبتنی بر مقابله وجود داشت که صادقانه حس میکردم میتوانم با استفاده از آنها هر مسئلهای را مدیریت کنم! من حتی از طریق به اشتراکگذاری این تکنیکهای آزموده شده و قابل اطمینان با دیگران، شغلی آفریدم. بله من یکی از مربیانی بودم که سفر به اعماق (خودکاوی عمیق)، ایستادگیِ تمامقد و حملهی شجاعانه به مشکلات را تشویق میکردم.
قدرتمندترین منبع آگاهی ما
این روزها من درک بهتری از این موضوع دارم. اکنون متوجهم که زیان روند ایجاد مکانیسمهای مبتنی بر مقابله، در نهایت از نفع آن بیشتر است. فشار مداوم در مورد مسائل دشوار به معنای آن است که کمکم و با گامهایی آرام از قویترین منبع آگاهی خود یعنی از شهود و درک مستقیم مسائل دور میشویم. بیایید به موضوع اینطور نگاه کنیم که وقتی چیزی درست نباشد این غریزهی ما است که ما را از آن آگاه میکند، آیا اینطور نیست؟ اگر اینطور است پس چگونه میتوان پیدا کردن مکانیسمی مبتنی بر مقابله کردن را در هنگامی که از چیزی یا افرادی ناراحت میشویم تشویق کرد؟! این فکر و ایده که میتوانیم خودمان را با استفاده از مقابله با شرایط سخت آماده کنیم، هدایت غلطِ راهحل طبیعی ما و تلف کردن انرژی است. اغلب دستورالعملهای تاب آوری مقاومت ذهنی را توصیه میکنند و آن را نکتهی کلیدی میدانند، این بهنوعی با آماده شدن برای مجادله ارتباط دارد، اما این درست نیست و موضوع کاملاً برعکس است.
قوی باش مانترا
در بحبوحهی شیوع بیماری کرونا در سطح جهان با مواردی که هیچ کنترلی بر آنها نداریم روبرو هستیم. مجادله و مثبت ماندن، وضعیت پیرامون ما را (مشکل اصلی را) تغییر نمیدهد و حل نمیکند. به نظر من هرچقدر تلاش کنیم که مسائل پیرامون خود را کنترل کنیم و در این میان هر چه بیشتر خریدار مانتراهایی مثل «هرچه پیش آید خوش آید، قوی بمان» باشیم، همان قدر فقدان کنترل را بیشتر حس خواهیم کرد. هر قدر کنترل خود بر اوضاع را از دست میدهیم همانقدر بیشتر مقاومت نشان داده و همانقدر احساس لاعلاجی و بیچارگی میکنیم؛ چون چیزی تغییر نمیکند. این روال همینطور ادامه مییابد، در مقابله با مشکل تا بن دندان مسلح هستیم و باز در درونمان حس ترس و پوچی میکنیم. وقتی که مردم چارهای جز تسلیم در برابر وضعیتی خاص نداشته باشند از دستاوردهای معنوی و پیشرفتهای بزرگی که به آن دست مییابند حرف میزنند و در اینجا نکتهی کلیدی تاب آوری و انعطاف پذیری نهفته است. بهجای مجادله با واقعیتهای موجود، قبول کردن و تصدیق و سپس شروع حرکت از این نقطه بسیار مؤثرتر است. برای اکثر انسانها این نکته یک مفهوم گیجکننده محسوب میشود؛ پس لطفاً اجازه بدهید که آنچه میخواهم در این مورد بگویم را گام به گام انجام دهم.
راهنمای گام به گامِ تاب آوری و انعطافپذیری واقعی
میخواهم از سناریوی یک رویارویی سخت در محل کار استفاده کنم. این موقعیت ممکن است رویارویی با رییس، با یک مشتری جدید، یا همکاری باشد که رفتارش بهنوعی تهدیدآمیز جلوه میکند.
مرحلهی اول
چه چیزی به ما میگوید که هوشیار و متوجه باشیم؟ این پیام از کجا میآید؟ حس خواهیم کرد که این پیام از درونمان است، عموماً از ناحیهی رودهها همراه با حس اضطراب.
توصیهی تاب آوری به سبک مرسوم استفاده از استراتژیهای مقابله بهصورت فوری است تا بهجای احساس ترس، احساس مسلط بودن بر اوضاع را داشته باشیم و ریشهی مشکل در همینجا نهفته است؛ چون ما با ندیده گرفتنِ (لاپوشانی کردن، تغییر دادن، بیاهمیت شمردنِ) سیگنالهای هشداردهنده، خودمان را برای نوعی سقوط آماده میکنیم.
بنابراین نخستین اقدام این است که بهجای نادیده گرفتن، به شرایط وارد شده و پیامی را که از درونتان دریافت میکنید، بشناسید. اتفاقاتی که افتاده است را قبول کرده و با خود چنین گفتگویی درونی را آغاز کنید: «متوجه شدم و ممنونم. پیام را گرفتم. من آنچه را که میگویی حس میکنم و میفهمم، از اینکه در مورد مسائلی که رخ داده مرا آگاه کردی سپاسگزارم.» تا وقتی که پیام را دریافت میکنید این شناخت را ادامه دهید و از انجام آن مطمئن شوید؛ البته زیاد طول نخواهد کشید.
مرحلهی دوم
این پیام هشدار را چه کسی یا چه چیزی به جریان میاندازد؟
وقت آن است که پس از دقت به آنچه در درونمان اتفاق میافتد بر روی مشکل رخ داده در بیرون تمرکز کنیم. فرض کنیم که منشاء این رویداد، یک مشتری جدید است. در این حالت ممکن است فکر کنیم که حس ناراحتی ما به خاطر عصبی بودن است، که با توصیهی سنتی اولیه مبنی بر حفظ آرامش در تضاد است. مشکل اینجا است که اگر قبل از قبول مشکل با آن سرشاخ شویم در حقیقت خودمان را بهطور خودکار برای یک سقوط آماده میکنیم. بهجای این کار تصور کنید که به آن شخص چنین حرفی میگویید: «تو را میبینم. متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده. متوجه هستم و احساس میکنم که در مورد من چه میکنی. در این موقعیت واقعیت را حس میکنم.» امکان دارد در رابطه با این کلمات، احساسی داشته باشید یا نداشته باشید. امکان دارد با گفتن این کلمات، احساس راحتی کنید یا اینطور نباشد. دقت کنید که چه حس میکنید و تا پایان گفتن پیام (جملات)، به این کار ادامه دهید.
مرحلهی سوم
با آرامش و یقین و بهطور مؤثر و اصیل به حرکت رو به جلو ادامه بدهید.
بهجای اعتماد به سلاحها و رفتارهای نمایشگرانه و بی خیال نشان دادنِ خود، برای آنکه بتوانیم به پیش برویم، حالا احتمالا میتوانیم و طبیعیتر هم هست که از منابع درونیمان برای حل کردنِ این مناقشه کمک بگیریم. بعد از قبول آنچه در درون و بیرون رخ داده است، یک میدان بازی و چارچوب درست ایجاد کردهایم.
اکنون وقت آن است که دوباره با تمرکز درونی به همان نقطه ای در درونمان متصل شویم که نخستین بار ما را از این وضعیت آگاه کرد. این همان مرکز داخلیِ آگاهیِ ما و همان چیزی است که انسانها آن را به شیوه های گوناگون نام میگذارند: آگاهی درونی، همان صدای کوچک، شهود، هسته، حس ششم و …. این مرکز الان با مطلع شدن از وضعیت ما، تائید شدنِ تهدید بیرونی، میتواند کاملاً وارد گود شود و ما را به سمت انعطافپذیری و تاب آوری واقعی هدایت کند.
به سراغِ آنجا بروید (و اگر از وجود آن یا موقعست دقیق آن مطمئن نیستید جائی را تصور کنید، پیدایش خواهید کرد.) چند نفسِ عمیق بکشید و از آن بخواهید که پر وبال گشوده و رشد کند. به آنچه حس و درک میکنید آگاه و ناظر باشید. امکان دارد احساس آرامش کنید، امکان دارد راحتی یا قدرت داشته باشید. هریک از ما این کار را به روش خودش انجام میدهد، به همین خاطر به حس و درکی که دارید توجه و بر آن تمرکز کنید و تا وقتی که آن احساس، شما را در آغوش بگیرد به شکوفا کردن و توسعه اش ادامه دهید…
هر اتفاقی که بیفتد که خاص شما هم هست، مطمئن هستم که نسبت به موقعیتی که با آن مواجه بودید، حس بهتری خواهید داشت. حدس میزنم شخصی که قبلاً به نظرتان تهدید آمیز میرسید هم در نظر شما فرد لطیف تری به نظر خواهد رسید و کمتر ترسناک خواهد بود و این وضعیت به معنای امکانِ پیشروی با اطمینان و اعتماد به نفسی بیشتر نسبت به گذشته خواهد بود.
این، انعطافپذیری و تاب آوری واقعی است. در آن زره سلاح و مکانیسم مقابله وجود ندارد. حتی قدرت ذهنی و اراده و عزم هم نیست. به سادگیِ درک، باور، پذیرش، آگاهی و نهایتاً اعتماد به نفسی اصیل است است.
پینوشت: این نوشته برداشتی است از مقالهی نویسنده، سخنران و کوچ راهبری، خانم Melanie Pledger که سالها در زمینهی بازسازی روابط افراد، گروهها و شرکتها تجربهی کاری دارند. اصل این نوشته در وب سایت People Management منتشر شده و در نشانی زیر در دسترس است: منبع مقاله.