تاثیرگذار هستیم
راستش من اصلاً اهل خواندن ایمیلهای عمومی با موضوعات عمومی نیستم. به خصوص آنها که معلوم نیست چه ریشه و زیربنائی دارند. اما دیروز یکی از این ایمیلها برای رسید که دوستی آن را برای من فرستاده بود، موضوعش به دلم نشست.
فکر کردم کار خوبی است که ما هم از ابتدای امسال شروع کنیم به قدر دانی. داستان را عیناً اینجا میآورم، خیلی تاکیدی بر داستان ندارم، نتیجه اش و اقدامی که ما میتوانیم بکنیم، مهم است.داستان عیناً نقل از ایمیل دوست عزیزم که 34 سال است افتخار دوستی پیوسته اش را دارم، از قرار زیر است، که ظاهرا از این آدرس از وبلاگ خانه مدیران جوان (آقای داوود امیراحمدی) نقل شده است:
آموزگارى تصمیم گرفت که از دانشآموزان کلاسش به شیوه جالبى قدردانى کند. او دانشآموزان را یکىیکى به جلوى کلاس میآورد و چگونگى اثرگذارى آنها بر خودش را بازگو میکرد.
آن گاه به سینه هر یک از آنان روبانى آبى رنگ میزد که روى آن با حروف طلایى نوشته شده بود:
« من آدم تاثیرگذارى هستم.»
مدیر جوان به رییسش گفت پسر جوانى که این روبان آبى را به من داد گفت که در حال انجام یک پروژه درسى است و آنها میخواهند این مراسم روبان زنى را گسترش دهند و ببینند چه اثرى روى مردم میگذارد. آن شب، رییس شرکت به خانه آمد و در کنار پسر 14 سالهاش نشست و به او گفت:
میتوانى تصور کنی؟او فکر میکند که من یک نابغه هستم!
«من آدم تاثیرگذارى هستم.»
مشغله کارى من بسیار زیاد است و وقتى شبها به خانه میآیم توجه زیادى به تو نمیکنم. من به خاطر نمرات درسیات که زیاد خوب نیستند و به خاطر اتاق خوابت که همیشه نامرتب و کثیف است، سر تو فریاد میکشم. امّا امشب، میخواهم کنارت بنشینم و به تو بگویم که چقدر برایم عزیزى و مىخواهم بدانى که تو بر روى زندگى من تاثیرگذار بودهاى.
تو در کنار مادرت، مهمترین افراد در زندگى من هستید. تو فرزند خیلى خوبى هستى و من دوستت دارم. آن گاه روبان آبى را به پسرش داد.
پسر که کاملاً شگفت زده شده بود به گریه افتاد. نمیتوانست جلوى گریهاش را بگیرد. تمام بدنش میلرزید. او به پدرش نگاه کرد و با صداى لرزان گفت:
من میخواستم امشب پس از آن که شما خوابیدید، خودکشى کنم. من اصلاً فکر نمیکردم که وجود من برایتان اهمیتى داشته باشد. نامهام بالا در اتاقم است. پدرش از پلهها بالا رفت و نامه پرسوز و گداز پسرش را پیدا کرد.
فردا که رییس به اداره آمد، آدم دیگرى شده بود. او دیگر سر کارمندان غر نمیزد و طورى رفتار میکرد که همه کارمندان بفهمند که چقدر بر روى او تاثیرگذار بودهاند.
مدیر جوان به بسیارى از نوجوانان دیگر در برنامهریزى شغلى کمک کرد… یکى از آنها پسر رییسش بود و همیشه به آنها میگفت که آنها در زندگى او تاثیرگذار بودهاند.
و به علاوه، بچههاى کلاس ، درس با ارزشى آموختند:
« انسان در هر شرایط و وضعیتى میتواند تاثیرگذار باشد. »
از اینکه داستان کمی آبکی بگذرید، عیبها را نبندید، انتقاد نکنید، به جایش فکر کنید که چه کسانی در زندگی شما تاثیر گذاشته اند، و شما چقدر از آنها قدردانی کرده اید. ببینید به چه کسانی انگیزه داده اید، از چه کسانی انگیزه گرفته اید؟ چند بار به مدیرتان گفته اید که کار خوبی کرده است و چند بار به خاطر آنکه متهم به پاچه خواری نشوید، از این کار گذشته اید؟
یک روبان اضافی هم در اول همین متن برای شما گذاشته ام، تا آن را به آنها که باید تقدیم کنید.
این موضوع رو همیشه و همیشه تو ذهنم مرور میکنم. تو فضاهای مختلف میشه این روبان رو به آدمهای مختلف داد. یک روبان برای خود شما آقای کمالیان عزیز بابت فرصت همکاری که داشتیم و برای من بسیار آموزنده بود.
@امیر مهرانی
سلام و سپاس از توجه شما
از روبان مرحمتی ممنونم، راستش دارم فکر میکنم که یک مقدار انبوه روبان بخرم تا گرون نشده، چون به خیلی ها از این بابت بدهکارم.
امیدوارم امسال همکاری بیشتری داشته باشیم و بتوانیم از تخصص و تجربه شما استفاده کنیم.
به نظرم با حجم دوره ها و آموزشهایی که میدهید، شما باید انبوهی روبان دریافت کنید.:-)
سربلند باشید
از وقتی نوشته تان را خوانده ام دنبال راه فراری می گردم که برای کسی پیامک بزنم یا ایمیل بفرستم و از خیر روبان آبی و تشکر گفتاری فرار کنم! این دنیای مجازی ما را از آدمهای اثر گذار واقعی هم دور کرده است…
@تراپو
سلام
روبان آبی یک بهانه است، برای شروع به نشان دادن قدرشناسی. بالای صفحه و در ستون کناری ابزاری هست تحت عنوان ارسال برای دیگران که میتوانید لینک این صفحه را برای افراد تاثیرگذار بفرستید و در متن هم مثلاً بنویسید “یک روبان آبی برای تو”.
شاید اینطوری دیگر از تلفن و پیامک هم نترسید.
سربلند باشید
@پوینده دهکده جهانی باعث خوشحالی خواهد بود و سپاس از لطف شما.