تشابه گزارشها
گاهی اتفاق می افتد که گزارشهای تولید شده برای 2 کاربر، عین هم هستند. این مسئله سبب بروز ابهاماتی برای مشتریانی که نتایجی این چنین دریافت میکنند، میشود. البته فراوانی این موضوع کم است، اما کاملاً محتمل است. چرا چنین میشود؟ این نوشته بر اساس موردی که اخیراً در نشست رفتار سازمانی پیش آمد، تهیه شده است.
اولین باری که به این مشکل برخورد کردیم، به اطلاعات فرمهای کاربران مراجعه کردیم. فکر میکردیم نکند یک اشکال فنی هست که ما به آن توجه نداشته ایم. راستش اولین باری که با این مشکل مواجه شدیم، سراسیمه به مسئول پشتیبانی فنی توماس مراجعه کردم. او خیلی خونسرد بود و به من نشان داد که هیچ مشکل فنی در کار نیست. کاربران پاسخهای متفاوتی به پرسشها داده بودند و خروجی اعداد و پارامترها با هم تفاوتی، ولو اندک، داشت.
اما حالا این پرسش برایم پر رنگ تر شده بود که چطور چنین چیزی ممکن شده است.
هر مدل رفتاری، بسته به قوت و ضعفش، افراد را در دیدگاههای مختلف به تعدادی تیپ رفتاری تقسیم و طبقه بندی میکند. هر قدر تعداد این تیپها زیادتر باشد، میتوان گفت که مدل برخورد جامع تری داشته است. سابقه کاربرد مدل هم کمک میکند که این تیپ بندی ها با کمک تیم تحقیق و توسعه، گسترش داده شود.
مثلاً توماس برای هر یک از گرافهای رفتار ترجیحی، رفتار تحت فشار و رفتار کاری، حدود 300 تیپ مختلف دارد. بنابراین در حالت کلی، 200x200x200 حالت وجود خواهد داشت. بدنیست همینجا اشاره کنم که یکی از معتبرترین شرکتهای آمریکائی الاصل که ادعای پیشتازی در بهره گیری از مدل DISC را دارد، تنها بر اساس 15 تیپ کار میکند، بسیار محتمل است که اگر 10 نفر در بخشی مورد آزمون قرار گیرند، پروفایلهای چند نفر از آنها یکی باشد. بگذریم…
اما به نظر من در مورد توماس، این یک نقطه قوت است که 2 کاربر، با پاسخ دادن به گزینه های مختلف، به حدوداً یک مقدار برای شاخصه های رفتاری میرسند. این واقعاً یعنی چه؟ بگذارید کمی دقیق شویم.
هر شاخصه رفتاری بر اساس حداقل 15 پاسخ کاربر، محاسبه میشود. یعنی مثلاً 2 کاربری که هر دو D بالا دارند، تعدادی مساوی از گزینه های مرتبط با این شاخصه را علامت زده اند، اما صفاتی که انتخاب کرده اند، متفاوت بوده است. به تعبیر دیگر، این مسئله بیانگر آن است که هر کدام به طریقی و از راهی به D رسیده اند. اما مگر مهم است که ما از چه راهی به یک مقدار شدت در یک پارامتر میرسیم؟
جواب این سوال هم مثبت است و هم منفی!
مهم است، چون میتوانیم ببینیم که این فرد کدام مشخصات D را در خود میبیند، مهم نیست چون D حاصل مجموعه ای از صفات است، و کسی که D بالا دارد، مجموعه ای از صفات را در خود دارد.
پس این یک امر طبیعی و البته با احتمال وقوع اندک (در مدل توماس) است.
اما این تشابه یعنی چه؟ بد است یا خوب؟
اگر این دو نفر قرار است مکمل هم باشند، مثل یک مدیر و یک دستیار، این خوب نیست. چون دستیار عملاً هیچ کمکی به مدیر نخواهد کرد، هر جا مدیر کاستی و محدودیتی دارد، دستیار هم همان کاستی را دارد. آنها یکدیگر را خوب درک میکنند، اما نمیتوانند محدودیتهای یکدیگر را پوشش دهند و “تیم” بهتری باشند.
اگر این دو نفر قرار است جایگزین یا پوشش دهنده هم باشند، این حالت اتفاقاً خیلی هم خوب است. هر دو به یک شیوه مدیریت میکنند، به یک شیوه تصمیم میگیرند، و به یک شیوه با مسائل محیطی روبرو میشوند. در حالت اخیر این دو نفر بعد از مدتی کار با هم درک خوبی از رفتارهای هم پیدا میکنند و به خوبی علت رفتارهای طرف مقابل را میفهمند. گرچه ممکن است گاهی آزرده شوند، اما چون دیدگاهشان یکی است، زود طرف مقابل را درک میکنند.
این همه توضیحات را کنار بگذارید. نکته مهم این است که ما چقدر توانسته ایم به فرد مورد بررسی نزدیک شویم؟ یک بار که در سازمانی دیگر این اتفاق رخ داد، گزارشهای دو نفر را، بدون آنکه در مورد شباهت آن چیزی بگویم، به آنها دادم و خواستم بگویند مفاد گزارش چقدر شبیه آنهاست. هر دو عددی بالای 90% را ذکر کردند. و وقتی به آنها گفتم که گزارشهایشان عین هم است، برایشان نه تنها عجیب نبود، بلکه کاملاً آن را طبیعی میدانستند.
یک نکته دیگر را هم باید اضافه کنم که خیلی مهم است.
توماس گزارشهای متعددو متنوعی دارد. در هر نوع گزارش، تیپها با هم فرق میکند. بنابراین ممکن است مثلاً گزارش بازخورد آگاهی دهنده برای 2 نفر یکسان باشد، اما گزارش “چگونه باید این فرد را مدیریت نمود” یا گزارش “او دیگران را چطور مدیریت میکند” یا گزارش “سنجش شیوه فروش” برای آنها با هم فرق داشته باشد. این هم نقطه قوت دیگری در سیستم توماس است که البته این هم طبیعی و به نوبه خود، جالب است.
دوستان خواننده اگر ابهامی داشتید، خوشحال میشوم که پاسخ دهم.
سربلند باشید