تعریفِ شجاعت
برای تعریف شجاعت هم مانند بسیاری از سایر ویژگیها، به یک کلمه بسنده کنیم، بسیار محتمل است که با انحراف جدی مواجه شویم. عنوانِ ویژگیها اهمیت زیادی ندارند، تعریفی که از ویژگی ارائه میکنیم میتواند ما را به درک مشترکی از پیامی که میخواهیم منتقل کنیم، برساند.
گاهی فکر میکنیم شجاعت یعنی نترسیدن، یعنی به استقبالِ هر خطر رفتن، یعنی به هیچ قیمتی پا پس نکشیدن، یا مفاهیمی از این دست. این برداشتها دقیق و کامل نیستند و به خوبی میتوانند فرد را از رفتاری که مصداق شجاعتِ واقعی باشد، دور کنند.
در کتابِ CEO Excellence تعریفِ جذابی از شجاعت دیدم که به گمانم پوشش خوبی بر مجموعه ای از رفتارها دارد که میتوانند مفهوم شجاعت را منتقل کنند:
شجاعت، یعنی با ترس گام برداشتن، و در هر گام کاری کردن که آن گام به بهترین نتیجه منجر شود. کسی که بدون ترس گام برمیدارد، احمق است و کسی که گام بر نمیدارد، بزدل است.
به گمانم این تعریف چند خاصیت دارد. اولا کوتاه است و میتوان به راحتی آن را به خاطر سپرد و در هر گام، کنترل کرد که آیا این گام شجاعانه است؟ یا خیر؟ ویژگی دوم در این تعریف آن است که فقط به تعریفِ ویژگی مورد نظر کفایت نشده و حدودِ بالائی و پائینی رفتارهای مشابه با رفتار مورد نظر را هم تعیین کرده است. میگوید اگر اصلا نترسی، چه رفتاری است و اگر اصلا گام برنداری، چه رفتاری بروز داده ای. پس مرزهای رفتار به دقت ترسیم شده است.
جذابیت دیگری که در این تعریف دیدم آن است که به صرف یک اقدام کفایت نشده و تداومِ رفتارهایی که رفتار مورد نظر را حمایت و تکمیل میکنند هم اشاره میکند: در هر گام، کاری کردن که آن گام به بهترین نتیجه برسد. پس به گمانم در این تعریف، چند اقدام (چه برای انجام و چه عدم انجام) تشریح شده است. یعنی به صرف برداشتنِ گام، حتی با ترس، به مفهوم اقدامی شجاعانه نیست، بلکه تلاش برای رسیدن به بهترین نتیجه در آن گام، مکملِ اقدام اولیه است. در عین حال، گام برداشتن، بدون ترس هم تعریف شده در حالیکه تعریفی هم برای انصراف از برداشتنِ گام ارائه داده است. به گمانم این تعریف، شرایط یک تعریف درست، یعنی جامع و مانع را دارد.
در این تعریف، شاید سرنخی برای کمال طلبان هم باشد. به این معنی که گامی که عواقب آن را تمام و کمال میدانیم، احتمالا گام مهمی نیست، باید در برداشتن گامها آماده ی شکست هم باشیم اما همانطور که در همین کتاب اشاره شده، باید بدانیم عواقبِ کدام شکست را میتوانیم مدیریت/تحمل کنیم؟ این آستانه ی تحمل هم به واسطه توانمند سازی و فراگیری مهارتهای تازه، قابل توسعه است.
این تعریف به ما کمک میکند که اگر میخواهیم شجاعت خود را ارتقا دهیم و فردی شجاع تر باشیم، چه عواملی را باید در نظر بگیریم و کدام مهارتهای خود را توسعه دهیم.
راستی شما در هر نقشی که هستید، تجربه ای از “شجاعت” داشته اید که بخواهید با دیگران به اشتراک بگذارید؟
سربلند باشید
سلام. تعریف خیلی خوبیه، ولی قبول دارید که ابهام هم داره. مثلا ” بهترین نتیجه ” یا ” بدون ترس گام برداشتن” . هم بهترین نتیجه مراتب داره و هم بدون ترس گام برداشتن. البته جواب خودم اینه که اینها نسبی هستند. یعنی چیزی که برای من بهترین نتیجه است، لزوما برای شما بهترین نیست یا درجه ترس در گام برداشتن هم همینطور. چیزی که هست، باید به جای ترس کلمه بهتری جایگزین بشه. مطلب جالبی بود. ممنون.
سلام
پاسخی بهتر از آنچه خودتان فرمودید به ذهنم نمیرسد. شاید این چند کلمه به عنوان برداشت شخصی من، در تکمیل فرمایش جنابعالی کمک کننده باشد:
نتیجه، اساسا بدون هدف معنا ندارد، پس شاید بهترین نتیجه که در عین حال نسبی است، میتواند به مفهوم حداکثر همسوئی با نتیجه باشد. برداشت من از بدون ترس گام برداشتن هم یعنی راهی که بدون تردید به نقطه نتیجه میرسد، یعنی ریسک صفر. به درستی اشاره کردید که بهترین نتیجه برای جنابعالی ممکن است برای دیگری بهترین نباشد، از دید بنده این جمله ی درست میتواند ناشی از اختلاف در هدف شما و دیگری باشد، پس چون اهداف متفاوت هستند، پس بهترین نتیجه هم متفاوت خواهد بود.
شاید بشود لغت بهتری برای ترس یافت و به احتمال زیاد هم بشود، انتخابِ ترس، به عنوان معادلی برای Fear ناشی از محدودیتِ بضاعت بنده بوده است.
از توجه شما تشکر میکنم
سربلند باشید
سپاسگزارم. توضیح کاملی بود