تفاوت نوک حمله و دفاع
آقای خاکپور بعد از بحثهایی که در فوتبال ما رایج است، به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال امید انتخاب شدند. (اینجا) این انتخاب مثل همیشه حرف و سخنهایی در پی داشت، از جمله انتقادهایی که آقای هومن افاضلی مطرح کردند (اینجا) که نسبتاً هم تند بود. واکنش آقای خاکپئر به این انتقادها اما تند نبود، با جمله های تیپ و دیپلماتیک از کنار این انتقادها گذشت.
اما این داستان را تا همیجا در ذهن داشته باشید تا داستان دیگری را نگاه کنیم. زمانی که آقای علی دائی از سرمربیگری تیم ملی برکنار شد را به خاطر دارید؟ (یادآوری اینجا) واکنش ایشان به این تصمیم که نمیدانم درست بود یا غلط هم جالب بود. در همین لینک میبینید که ایشان عملکرد خود را خوب ارزیابی کرده است. راستش من به عنوان کسی که خیلی هم خبرهای فوتبال را تعقیب نمیکنم، یادم نمیآید که تفسیری یا انتقادی از آقای علی دائی شده باشد و او واکنشی نسبتاً تند نشان نداده باشد.
علت به نظرم باز هم در شیوه رفتاری مناسب برای نقش افراد است.علی دائی یک مهاجم بوده است، ماموریتش گل زدن، تقریباً به هر قیمتی بوده است. لابد عکسهایش را دیده اید که با سر شکسته و بند پیچی شده هم بازی کرده است. در این عکسها، هیچوقت دیده اید که علی دائی خوشحالی بیش از حد بعد از گل زدن نشان داده باشد؟ تقریباً همیشه با نوعی عکس العمل شادی کرده که ریشه های “اینکه چیزی نبود” در آن دیده میشد.
محمد خاکپور اما در نقش دفاع بازی کرده است، سنجیده بودن، برای او مهمتر از نتیجه گرائی بوده است. البته او هم مامور بوده که تقریباً به هر قیمتی گل نخورد، اما این نتیجه گرائی هرگز به اندازه یک مهاجم نوک حمله نیست.
به نظرم برخورد آقای دائی در این موارد یک D پرشدت است که I با آن شدت ندارد. اما واکنشهای آقای خاکپور، از نوع S و شاید در ترکیب با C باشد. انتقاد تندی که از عدم پذیرش کرانچار کرد، تند بود، اما بیش از آنکه احساسی باشد، شعاری و مستدل بود. در بیاناتش کمتر هیجانات تند دیده میشود، اما آقای دائی حتی بارها با خبرنگاران دچار چالش شده است.
این همان تناسب رفتاری با نقشی بوده که این افراد در طول ساهای بازیگری خود بر عهده داشته اند. یکی مامور نتیجه برای گل زدن، یکی ایستادن در آخرین نقطه زمین بازی و نظاره کردن اقدامات دیگران و در عین حال پشتیبانی کردن از آنها در آخرین نقطه دفاعی.
حالا باز هم خبرها را جستجو کنید، ببینید رد این تیپ واکنشها را باز هم پیدا میکنید؟
نقش شیوه های رفتاری در تیمهای ورزشی جدی است. به همین دلیل است که تیمهای ورزشی هم این روزها سخت در پی استفاده از ابزارهایی هستند که تناسب شیوه های رفتاری فرد را با نقشی که در تیم بر عهده دارد بررسی کنند و به علاوه دریابند که به هر عضو تیم چگونه باید انگیزه بدهند.
با توجه به عکس نوستالژیکی که برای این مطلب یافتم، راستی کریم باقری کجاست؟ یک هافبک میانی که بیشتر در فکر سازماندهی بوده است، امروز هم با چراغهایی کم نور تر، کار خودش را میکند. آیا ممکن نیست او یک S باشد؟ یا هفابک معروف استقلال (جباری) که درگیری های زیادی با مربیان داشت، آیا ممکن نیست به علت عدم توفیق در D پرشدتش، هیچگاه موفق نشد که نقش تحلیلگری و پشتیبانی را، علیرغم توانائی های برجسته فنی اش، چنان که از او انتظا رمیرفت، ایفا کند؟
یا در سازمان شما، از این نمونه ها نیست؟ در یک سازمان آرام و ساکت، که درگیر چالشهای حدی نیست، یک مدیر منابع انسانی با D بالا مشکل برای خودش و سازما ن ایجاد نکرده؟ یا برعکس در یک سازمان درگیر تغییر های گسترده، یک مدیر منابع انسانی با I غالب، مانع جاری شدن تغییرات و انجام جراحی های لازم در تغییر نشده است؟
از این مثالها همه جا میتوان یافت. واقعاً انسان موجودی پیچیده است.
سربلند باشید
سلام
من فوتبالی نیستم البته.
ولی ای کاش این مردم ، گراف رفتاریشان پیدا بود :)
@آرمین خوشوقتی
سلام
گراف آدمها خیلی معلوم نیست (کاش بود و کاش باورش میکردند)، اما گراف خودمان برای خودمان معمولاً معلوم است و ما از این فرصت هم کمتر استفاده میکنیم….
سربلند باشید