توقفگاه توانمند سازی
حالا که ارزشها و نیازهایمان را شناختیم، موقع آن است که کمی به یافته هایمان نظم بدهیم. دوست عزیزی با ایمیل به من گفته بودند که وقتی تمام اینها را نوشتم، احساس کردم شخص دیگری هستم، فکر میکنم خودم را پیدا کردم و کمی نگران شده بودند. اصلاً جای نگرانی نیست. آنچه در ذهن ما میگذرد با آنچه واقعاً هستیم و میخواهیم و فقط هم با نوشتن روشن میشود، ممکن است فرق داشته باشد. کشف این تفاوت خیلی اتفاق مبارکی است.
برای اینکه به ذهنمان نظم بدهیم هم باید تمام راهی را که رفته ایم و حالا در ذهنمان نقش بسته، روی کاغذ بیاوریم. باید یک نقشه ذهنی ترسیم کنیم. چیزی شبیه این:
این یک نقشه ذهنی است. برای ترسیم این نقشه نرم افزارهای خوبی هم میتوانید روی اینترنت پیدا کنید. از جمله این. اما توصیه میکنم با یک ورق کاغذ و یک خودکار شروع کنید. مغزتان را جارو کنید و تمام موضوعاتی که در آن هست را بیاورید در یک نقشه. میتوانید بد خط و به هم ریخته بنویسید و بعد آن را مرتب کنید. خواهید دید که خیلی کمک میکند.
نقشه ذهنی جادو نمیکنید، کار عجیبی هم نیست، فقط کمک میکند که چند چیز را همزمان ببینیم، کاری که مغز ما از انجام آن در حافظه ما عاجز است.
این مطلب را کوتاه تمام میکنم تا فرصت کنید و همین امروز، شاید همین الان این نقشه را ترسیم کنید و خوب و شاید ساعتها به آن نگاه کنید.
میتوانید آن را به روز کنید، کارهای تمام شده را حذف و کارهای جدید به آن اضافه کنید. داشتن چنین نقشه ای خیلی کمک میکند به فاز بعدی که میخواهیم از آنچه تا به حا نوشته ایم و نوشته اید، آرزو و برنامه تولید کنیم که به آنها برسیم.
سربلند باشید