تیم از رویا تا عمل
یکی از شاخصه هایی که در بررسی فرهنگ سازمانی اندازه گیری میشود، این است که تیمها و کار تیمی در سازمان، چه جایگاهی دارد. در چند تجربه ای که ما داشته ایم، پاسخ کارکنان به این سوال، تقریباً همیشه حاکی از این بوده که تیمها نقش عمده ای در سازمان دارند. اما در مقابل و در واقعیت، بر اساس شواهد مشهود، چنین نیست و تیمها کارآئی مناسبی نداشته اند. اشکال کار کجاست؟ گذشته از نشانه هایی که در سازمان هست که این مسئله را تائید نمیکند، طراحی پرسشنامه هم به گونه ای است که به روشنی نشان میدهد که وضعیت واقعی چیست.
اشکال این است که ما تعریف و درک درستی از تیم و کار تیمی نداریم. میدانیم که کار تیمی خوب است، لذا گروهی تظاهر میکنیم که تیمی کار میکنیم و گروهی فکر میکنیم که تیمی کار میکنیم، اما در عمل نه تنها تیمی کار نمیکنیم، بلکه ضد تیمی کار میکنیم.
کار تیمی چند محور دارد. یکی آن است که هدف باید وجود داشته باشد و این هدف باید مشترک باشد. یعنی همه باید فکر کنند که رسیدن به آن هدف، برایشان به مفهوم برنده شدن است. نه اینکه من هدف را قبول نداشته باشم و فکر کنم که اگر این امر محقق شود، زحمتش را من میگیرم و پاداشش را دیگران. راستی چند نمونه داریم که در هدف تیمهایمان چنین اشتراک و اتفاق نظری داشته باشیم؟
بعد دیگراین است که توانائی اعضا باید مکمل هم باشند. یعنی ابتدا باید توانائیهای فردی شناخته و دانسته باشند، سپس توانائیهای لازم هم دانسته باشند و نهایتاً این توانائیها به صورت مکمل انتخاب شوند. راستی ما چقدر توانائیها و نیز محدودیتهای خود را میشناسیم؟ چقدر برای توسعه توان خود کار کرده و زحمت کشیده ایم یا از کنج راحت خود خارج شده ایم؟
در تیم باید اعتماد هم وجود داشته باشد، تعریف اعتماد سازمانی را هم قبلاً نوشته ام، چقدر این اعتماد در سازمان ما هست و چقدر در تیم ما وجود دارد؟
در سایر پرسشهای بررسی فرهنگ سازمانی به این موارد پرداخته میشود و مثلاً چطور ممکن است سازمانی که کارکنان با درصد بالائی فکر میکنند که کار کردن با کسی از بخش دیگر، مانند کار کردن با فردی از سازمان دیگر است، بتوانند نقش تیمی داشته و تیمی کار کنند؟ سازمانی که کارکنانش اظهار میکنند که موفق به رفع تعارضها نمیشوند و در رسیدن به توافق مشکل دارند، چطور ممکن است بتوانند تیمی کار کنند؟
یک آفت دیگر کار تیمی، مدیریت نشدن تعارضهاست. تعارض در تیمها چند منشاء دارد که همه قابل مدیریت هستند. راستی ما چند درصد از تعارضها را مدیریت میکنیم؟
اینجاست که در بررسی فرهنگ سازمانی، متوجه میشویم که لزوماً آنچه کارکنان به عنوان یک واقعیت مطرح میکنند، عین واقعیت نیست، شاید درک درستی از موضوعات در سازمان وجود نداشته باشد و بررسی کننده، نباید تحت تاثیر این اظهارات و بدون بررسی بهتر و شناسائی تعارضها و تناقضات به تحلیل و ارائه راهکار بپردازد.
یک نکته ظریف دیگر هم هست. نباید به کارکنان گفت که شما در اشتباه هستید و به اصطلاح توی ذوق آنها زد. بلکه باید از این انگیزه و باور استفاده کرد و کم کم آنها را با مفهوم تیم آشنا کرد. آنها بر اساس این باوری که داشته اند از کار تیمی استقبال میکنند و آماده اند تا مدال کار تیمی را به روش جدید بر گردن بیاویزند. این شانس را نباید از آنها دریغ کرد و این شوق را نباید کشت.
گاهی اصلاح باورها، از تخریب آنها و تلاش برای ساختن چیزی به کلی تازه به جای آن، ساده تر است. در بررسی فرهنگ سازمانها، این موضوع خیلی اهمیت دارد. امیدوارم فرصتی دست دهد تا در مورد مدل تاکمن در کار تیمی، به خصوص رد پای رفتار سازمانی در این مدل و در اثر بخش تر شدن کار تیمی و تیمها، هم روزی بنویسم و از نظرات و تجارب شما در این خصوص هم استفاده کنم. ارتباط زیبائی بین فرهنگ سازمان و موفقیت تیمهای کاری هست که گاهی آن قدر واضح و نزدیک است که آن را نمیبینیم!
سربلند باشید
بله ، مهم ترین مانع کار تیمی ، این است که هریک از اعضاء ، خود را برتر از دیگر اعضاء تیم ( یا عقل کل ) بداند ، این منتهی میشود به اینکه عقل کل ، همیشه ساز خودش را میزند ، تیم به این جمع بندی میرسد که به چپ برود ، عقل کل در میانه راه تصمیم میگیرد به راست بپیچد ،در اینصورت دو اتفاق می افتد ، یا تیم ( اگر منسجم و همفکر باشند ) عقل کل را طردمیکنند و جای خالی او هم یا خالی میماند ( که خروجی تیم پائین می آید) و یا اگر تیم توانا و منسجم باشند ، جایش را پر میکنند .
لذا بنظرم بزرگترین آفت ، خودمحوری است .
سلام
در پاسخ به این سوال کلیدی که چرا تیم ها کارایی ندارند، پاسخ شما این است که تعریف و درک درستی از کار تیمی نداریم و به دنبال آن ابعاد کار تیمی رو آوردید. فکر نمی کنید خیلی بخشی به موضوع نگاه کردید؟به نظر من عوامل زیادی در کارا بودن تیم ها دخیل هستند. دانستن ابعاد و درک درست از مفهوم تیم، نقطه شروع کار تیمی است و نه همه چیز. پس نقش سایر عوامل مثل تفاوت های فردی، جو سازمانی، فرهنگ سازمانی، حمایت مدیریت ارشد، ماهیت کار، و خیلی از عوامل میانجی دیگر چیست؟
اگه ممکنه در مطالب بعدی منابع مورد استفاده خودتون رو هم ذکر کنید.
با سپاس
@آرمین خوشوقتی
سلام
موافقم . به نظرم خودمحور و من بودن، یکی از عوامل اصلی است.
سربلند باشید
@یک مدیر تازه کار
سلام
ممنون که همراهی فرمودید. پاسخ من این نیست که تمام مشکل اینجاست، این بخشی از مشکل است. تاکید من بر این بود که باور ما با آنچه اتفاق می افتد، فاصله دارد. همانطور که میدانید شناسائی مشکل، بخش بزرگی از حل مشکل است.
ضمن اینکه متوجه نشدم منظورتان از نگاه بخشی چه بود، فرمایش شما خیلی درست است، عوامل متععدی در کارائی تیمها دخیل هستند که من یکی از آنها را اینجا مورد توجه قرار دادم. همه آنها که اسم بردید، با شدتهای مختلف، نقش دارند و میتوان عوامل دیگر را هم حتی اضافه کرد.
من تلاش میکنم که همیشه منبع خودم را بنویسم. اما منبع گاهی ترچمه است، گاهی استنباط است. من مراقبم که مبادا با ذکر منبع، اینطور استنباط شود که میخواهم به نوشته ام اعتباری بدهم که ندارد.
این نوشته عمدتاً الهام گرفته از تجزیه و تحلیل مدل فرهنگ سازمانی دنیسون است.
سربلند باشید
سلام،
نقش فرهنگ سازمانی در کار تیمی بسیار اهمیت دارد. ولی مدیریت تیم و آموزش اهمیت نقش هر فرد در تیم( مانند مربی در تیم فوتبال و باور اهمیت نقش هر فرد در تیم فوتبال- جایزه را که تنها به گلزن نمی دهند- )و بازخورد شایسته نقش زیادی دارند. کار تیمی را باید در فرهنگ گنجاند. از کودکی و در مدارس باید آموزش و باور ایجاد و رشد کند. از آفتهای کار تیمی ارزش نهادن به تک تک اعضا بعنوان یک عنصر است در حالیکه نقش هر فرد در تیم حائز اهمیت است. مدیریت کار تیمی مهارتی آموختنی است.
@مهر
سلام
لب کلام شما در جمله آخر است: مدیریت کار تیمی مهارتی آموختنی است.
سربلند باشید
@پوینده دهکده جهانی
باز هم سلام
نگاه بخشی یعنی اینکه از یک بعد خاص به مسئله نگاه کنیم. از نوشته شما اینطور برمیاد (البته به نظر من) که شما دارین شکاف بین رویا و عمل در کار تیمی رو آسیب شناسی میکنید و از نظر شما عدم درک درست و تعریف مشخص کار تیمی باعث این شکاف شده.
مطمئن باشید ذکر منبع بر غنای مطلب شما می افزاید.
@یک مدیر تازه کار
سلام. ممنون از توضیحتان . من غرضم این بود که بگویم یکی از مشکلات است نه تمام مشکل. اگر پیامم اینطور برداشت شده، باید عذر بخواهم. به نظرم موافق باشید که بخش بزرگی از حل مسیله، تعریف درست آن است.
توصیه تان در مورد منبع را حتما مورد توجه قرار خواهم داد
سربلند باشید