جایگاه آموزش
جلسات آموزشی، برای مدرس، یک ارائه است. او باید دانسته هایش را به مخاطب منتقل کند. بنابراین ضوابط و معیارهای یک ارائه خوب را باید رعایت کند. همه ما هم در کلاس درس یا کارگاهها شرکت کرده ایم و مدرسان را بسته به تناسب ارائه آنها با نیازهایمان از جنبه های مختلف، ارزیابی و طبقه بندی کرده ایم.
یکی از اصولی که برای ارائه های خوب توصیه میشود، عدم یکنواختی است. احتراز از یکنواختی هم به وسایل مختلف و بسته به توان و رفتار ارائه کننده قابل انجام است. به بیان ساده، هر ارائه کننده باید مقداری مجری گری بلد باشد تا توجه مخاطب را ابتدا به دست آورد و بعد حفظ کند یا حتی ارتقا دهد. مثال جالبی در این مورد سخنرانی یک ژنرال است که قبل از آغاز سخن، تا مخاطبین سر جای خود مستقر شوند، مرتب در یک فضای 2 در 3 قدمی میرفته و می آمده. وقتی همه مستقر شدند، پرسید که لابد تعجب میکند که من چرا در این فضا قدم میزنم؟ علت آن است که من سالها در زمان فلان جنگ، در چنین فضائی زندانی بودم و آنجا آموختم که چطور باید فلان طور باشم (فلان طور، موضوع اصلی سخنرانی او بوده است). خودتان را جای حضار بگذارید و ببینید که چقدر برایشان جالب بوده که شخصی سالها در این فضا زندانی بوده و در همان حال چیزی را آموخته باشد. این یک مثال کلاسیک است. اما همینجا تذکراتی هم وجود دارد که موضوع اصلی این نوشته است.
درست در زمانی که در مورد این ضرورت به ارائه کننده ها تذکر داده میشود، در همانجا هم گفته میشود که حد این موضوع باید رعایت شود. یعنی جلسه باید رسمیت خود را حفظ کند، توجه ها به موضوع باشد، و به خصوص در جلساتی که هدف اصلی آموزش است، باید شأن آموزش حفظ شود.
اینکه در کارگاه دائماً شوخی باشد و خنده، اینکه فرد حس نکند قرار است چیزی یاد بگیرد و به جای آن احساس کند به سینما یا پارک آمده است، دستاورد خوبی نیست.
فرض کنید که شما در یک کارگاه در 70% وقت درگیر جوک و خنده و خاطرات طناز مدرس باشید، آیا دیگر حاضر خواهید شد به چیزی که کمتر از آن مفرح باشد، رضایت دهید؟ در بسیاری مواقع شرکت کنندگان در چنین کارگاههایی با دادن امتیازهای بالا به مدرسین، بخش آموزش سازمان را با خطا مواجه میکنند و آنها فکر میکنند عجب کارگاه خوبی است، در حالیکه نمیدانند که در سازمان آنها یک برنامه تفریحی در جریان است که خروجی اش اثری بر آگاهی و مهارت شرکت کنندگان نخواهد داشت.
خطر عمده در عدم بهره دهی نیست، خطر عمده آنجاست که شرکت کنندگان دچار نزول سطح توقع میشوند و در عین آنکه فکر میکنند چیزی یاد گرفته اند، هرگر قادر به کاربرد آن نیستند و زدودن مشکلات ناشی از این برنامه مفرح از ذهن آنها هم کار بخش آموزش را دشوارتر از قبل خواهد نمود.
سربلند باشید
به نظر من امتیاز دهی به استاد توسط شرکت کننده ای که هزینه کلاس را نپرداخته اشتباه است. این شرکت کنندگان که معمولا بر اساس اجبارهای سازمانی دوره می بینند دنبال یادگیری نیستند و بر اساس پارامترهایی دیگر به استاد نمره می دهند
@حق پرست
سلام
به نوعی فرمایش شما درست است. من دوست دارم اینطور به قضیه نگاه کنم که اگر به اجبار آمده، باید او را سر ذوق آورد و چیزی برای اینکه با خودش ببرد، منظورم دانش یا تجربه یا مهارت است، به او داده باشیم.
مثلاً اینکه بپرسیم محتوا چطور بود، به نظرم کار بدی نیست و بالاخره در یک جامعه چندین نفری، متوسطی از آمار بدست میآید.
یکی از سوالهای مهمی که میشود پرسید این است که قبلاً در این حوزه چقدر اطلاعات یا آشنائی داشته است؟ این هم یک معیار میتواند باشد.
سربلد باشید
با سلام
مطلبی را که می خواهم بیان کنم دقیقا نمی دانم در چه حوزه ای آورده شود . اجازه دهید از ابتدا آن را” تصورهای متضاد ” بنامم. دلیل این امر انست که در امور مدیریتی غالبا تفاوت دیدگاه در مورد نقاط قوت و ضعف یک مجموعه آنقدر شدید می گردد که ویژگیها و شرایط یک سازمان یا شرکت از دیدیک نفر نشانه ضعف و از دید و منظر دیگری نشانه قوت است . بعنوان مثال برخی خشونت و انعطاف ناپذیری را برای یک فرد(خصوصامدیر) را نشانه اقتدار و بذله گو یی و شوخ طبعی را نشانه ضعف می دانند و برخی کاملا خلاف این امر راباور دارند . آنچه که سبب حل این معضل می گردد
راسعی میکنم در سه بند توضیح :اولا باز تعریف دقیق و علمی مفاهیم چرا که غالبا تصور ویا تعریف ما از یک مفهوم اشتباه است و این باعث نتیجه گیری غلط می گردد. ثانیا نگاه نتیجه گرای به موضوع می تواند در این زمینه راهگشا باشد به این معنا که باید بنگریم یک مدیر با ویژیگیهای نوع اول موفقتر بوده یا با خصوصیات نوع دوم .ثالثا تعیین دقیق اولویت واهمیت امور چرا که عدم تشخیص درست مسائل سبب اتلاف انرژی و هزینه و وقت در امور کم اهمیت می گردد.به فرموده علی(ع) (یستدل علی ادبار الدول باربع: تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل”) دلیل شکست و بخت برگشتگی حکومتها در چهار چیز است : تباه کردن امور مهم و بها دادن به امور فرعی و گرامی داشتن انسانهای دون و عقب راندن انسانهای بزرگ