جوانان در سازمانها
نمیدانم چقدر توانسته ام اعتقادی را که به جوانان و به خصوص اشتغال آنها دارم، اقلاً در این وبلاگ تصویر کنم. نمیدانم چقدر در نشان دادن مشکلاتی که جوانان با آن مواجه اند، موفق بوده ام. اگر نتوانسته ام، خواهش میکنم از من بپذیرید که واقعاً و قلباً به توانائی جوانها، به روحی که در سازمان میدمند، به تمام کمکهایی که به روحیه و نگرش سازمان میکنند، اعتقاد دارم. گرچه طرفدار این تئوری نیستم که ایرانی ها، چه پیر و چه جوان، خیلی باهوش هستند یا در زمینه هایی عجیب و غریب اند، اما بر این باورم که جوانان مستعد، کم نداریم.
ادامه این نوشته را با پذیرفتن این ادعا از سوی من بخوانید، به خصوص اگر با جوانها سر و کار دارید، یا خودتان جوان هستید.
با تمام این اعتقاد قلبی، اما گلایه هم دارم.
این روزها و شاید باید بگویم در ماههای اخیر، با چند دوست جوان طرف بوده ام. از رفتار هریک به نوعی آزرده شدم، نه به خاطر خودم، به خاطر عمری که هدر میدهند.
- اینکه به کسی بگوئیم که فلان کار را برایت انجام میدهم و پول نمیخواهم، خوب نیست. در جوانی نمیتوان تعهدات سنگین پذیرفت، بهتر است کار را خوب انجام دهید و پول معقولی هم توافق کنید و بگیرید. بدانید که کار بد، یا هزینه زیادی که بعداً مدعی آن شوید، خیلی اثر بدی دارد. توصیه من به دوستان جوانم این است که هرگز پیشنهاد کار پروژه ای مجانی به کسی ندهید، ممکن است (و خوب است) که مدت کوتاهی را برای سازمانی رایگان کار کنید،اما پروژه مجانی، اگر توانش را نداشته باشید، حمل بر یک ترفند نخ نمای بازاریابی میشود و اثر خوبی ندارد.
- اینکه از کسی کاری بخواهیم، او را متعهد کنیم که برایمان کاری انجام دهد، بعد انگار نه انگار که قراری (منظورم قرار مالی نیست) داشته ایم، خیلی بد است. آنچه زیاد میبینم این است که دوستان جوان چندان به تعهدات خود پایبند نیستند. به نظرم نمیدانند که این عدم تعهد چه اثری بر طرف مقابل میگذارد. بین بعضی جوانها میبینیم که بی برنامگی و با یک دست چندین هندوانه برداشتن، به زرنگی،چابکی و درک تجاری و کسب و کار داشتن، تعبیر میشود. دوستان من،باور کنید که اینطور نیست. اصلاً مهم نیست که برنامه ای ریخته اید و محقق نشود، مهم این است که شما از کنار این شکست یا اشتباه چطور عبور میکنید و همسفرانتان را چطور عبور میدهید؟ آنها که با اعتماد و باور به شما سوار این قایق شده بودند، باید بعداً هم حاضر باشند که همراه شما شوند.
- خواسته هایمان باید معقول باشد. اگر چیزی از کسی میخواهیم، باید محدودیتهای او را هم درک کنیم، باید بپذیریم که او هم مختار است که بپذیرد یا خیرو ما حق نداریم طلبکار باشیم. خودباوری خیلی خوب است، اما اینکه فکر کنیم همه باید در خدمت من باشند چون من، منم، این دافعه ایجاد میکند. این روش برد سریع اما کوتاهی دارد. به زودی من به عنوان فردی پر رو و بی ادب شناخته میشوم که این اصلاً خوب نیست.
- روابط کاری، آدابی دارد. این آداب در هر فرهنگ، شکلی دارد. توجه به این آداب، کمک میکند که ما زودتر بالا رویم. باور کنید اینها را کسی به شما میگوید که با پوست و گوشت و خون، تمام این محدودیتهای ناشی از سن را تجربه کرده است.
سربلند باشید