حساب و کتاب
تونل نیایش به سلامتی افتتاح شد، صادقانه اگر نگاه کنیم، این تونل پروژه مهم و بزرگی است که خود بخشی از پروژه بزرگتر احداث طبقه دوم بزرگراه صدر است.
باید جداً به تمام مدیران، مهندسان و کارگران زحمتکشی که در این پروژه نقشی داشته اند، تبریک و خسته نباشید گفت.
من هر روز از این مسیر میگذرم، و هر روز مدت قابل توجهی از زمان من و خانواده ام در این مسیر تلف میشود. تابلوهایی که در مسیر نصب شده اند هم، فقط اندکی از ناراحتی ما میکاهند. به خصوص وقتی شبها با بسته بودن بزرگراه مواجهیم و روزها با تعطیلی نسبی بخشهایی از آن. در مقابل اینها، شک ندارم که گروه بزرگی درگیر جنبه ها یمختلف این پروژه عظیم شهری هستند. راستش به عنوان کسی که من هم با اجرای پروژه های عمرانی آن هم در فضای شهری، آشنائی دارم،اصلاً قصد ندارم زحمات طاقت فرسای افرادی که در این پروژه زحمت میکشند را زیر سوال ببرم، بلکه میخواهم از این دید صحبت کنم که وقتی از نیروی D ها برای جلو بردن کارها استفاده میکنیم، یا بهتر است بگویم تنظیم آهنگ پروژه را به اینها واگذار میکنیم، چه اتفاقاتی می افتد.
همان طور که میدانید برای D ها، نتیجه و رسیدن به آن، مهمترین عامل است، نکته این است که نتیجه را هم به هر قیمتی میخواهند. در این راه معمولاً از توجه به سایر جنبه ها غافل میشوند، گهگاه هم درگیر نکاتی میشوند که بر اساس باورهای خودشان،حرفهایی میزنند که دیگران را علاوه بر آزردگی، متعجب میکند. بگذریم.
اما این نکته را هم باید گفت که اگر کار را به این D ها محول نکنید، احتمال به نتیجه رسیدن آن هم کم خواهد بود، هر قدر کار پیچیده تر باشد، احتمال کمتر میشود. این موضوع اما در همه جای دنیا مصداق ندارد. هر قدر جایگاه حساب و کتاب و تحلیل، پائین تر باشد، این قدرت نمائی و ارزشمندی D ها بالاتر میرود. و این D های مظلوم هستند که باید به هرقیمیتی از موانع بگذرند.
وقتی روزها در بزرگراه در ترافیک هستم، میبینم که اگر کسی مسئول میشد (یک کارگر ساده که دهها نفرشان صبحها در کنار بزرگراه حضور دارند) که این موانع ترافیکی را مرتب کند و حتی الامکان کنار بکشد، وضع حدود 5 تا 10 درصد بهتر میشد.
اگر حداکثر یک کامیون آسفالت در مواضع آسیب دیده از کارهای اجرائی ریخته میشد، اگر ترافیک روان تر نمیشد، پوزش خواهی و تقاضای همراهی و صبری که در تابلوها نوشته شده، بسیار قابل باور تر میشد.
اما یک روز شنیدم که یکی از مسولین شهرداری فرموده بودند که ما از کسانی که از این بزرگراه استفاده خواهند کرد،عوارض خواهیم گرفت. انشاالله که من اشتباه شنیده باشم. اما همین شنیده من را در یکی از همان روزها که مسیر 5 دقیقه ای را در 25 دقیقه طی میکنم، به فکر فرو برد که واقعا هزینه احداث این پروژه برای ما که در حاشیه آن زندگی میکنیم، چقدر است؟ بعید میدانم که یک D که این پروژه را “میراند” به این موضوع هم فکر کرده باشد.
در همان حین توقف در ترافیک، این اعداد به ذهنم آمد:
- طول مسیری که من درگیر آن و این پروژه هستم: 6 کیلومتر است (کل طول حدود 3 برابر است،از آن گذشتم)
- فرض کردم که این وضعیت سنگین، فقط 6 ساعت از روز حاکم باشد و بقیه معمولی باشد،که اصلاً نیست.
- 6 کیلومتر را در 25 دقیقه طی میکنم (بعضی روزهای استثنائی، 40 دقیقه) که در حالت معمولی 5 دقیقه طول میکشید.
- از فرضهای بالا میتوان گفت که این فرآیند تاخیر، حدود 14 بار در هر روز تکرار میشود.
- در این 6 کیلومتر، حدود 1500 خودرو در هر طرف جا میشود، یعنی جمعا در دو مسیر 3000 خودرو.
- در هر خودرو 1.5 نفر به طور متوسط در نظر گرفتم، یعنی جمعاً 4500 نفر (از اتوبوس و تاکسی ها گذشتم)
- اگر 14 بار تکرار را در 4500 نفر و 20 دقیقه زمان اضافی که تلف میشود، ضرب کنیم، یعنی در هر روز 21600 ساعت وقت تلف میشود.
- اگر این ساعات را در حداقل حقوق وزارت کار (حدوداً 450 هزار تومان) ضرب کنیم،به حدود روزی 95 میلیون تومان میرسیم.
یعنی هزینه غیر مستقیم هر روز کار در پروژه حدود 100 میلیون تومان است. دقت کنید اگر فرضیات را کمی از خوش بینی به واقع بینی تغییر دهیم، این عدد به سرعت به 3 تا 5 برابر میرسد. همین که همه را کارگر ساده فرض کردیم و حقوقشان را 450 هزار تومان در نظر گرفتیم، کافیست.
در عین حال از تغییر کیفی زندگی ساکنین حاشیه این بزرگراه، چه در زمان ساختمان و چه در زمان بهره برداری،میگذرم که معلوم نیست چطور قرار است زیان آنان جبران شود؟
منظوراصلی این نوشته تعیین این اعداد و ارقام،حتی پافشاری بر صحت و سقم محاسباتی که در زمان توقف در ترافیک انجام شده نیست. هدفم این است که وجود یک آدم S در کنار فردی که با D بالا مدیریت پروژه را انجام میدهد، میتوانست سبب شود که بدانیم تا روزی چقدر میتوانیم خرج تسریع در انجام پروژه کنیم؟ یک فرد C میتوانست با دقت این حساب و کتابها را انجام دهد و دید خوبی به مدیر پروژه بدهد که مثلاً چطور از پیمانکار بخواهد که بخش بیشتری از کار را در شب یا در شیفتهای اضافی انجام دهد تا پروژه زودتر تمام شود.
شیفتهای زیادتر،کار بیشتر در شب و … هزینه اضافه دارد، محاسبات خامی که در بالا ارائه شد، می تواند به صورت کامل تر انجام شود تا در این زمینه ها و مدیریت بهتر هزینه ها به مدیریت پروژه کمک کند.
مشکل این است که در اکثر سازمانها،فرض بر این است که با روش “یاالله زود باش” بهتر به نتیجه میرسیم. این یک تفکر تیپ D است که خیلی وقتها از خیلی جنبه های کار غافل میماند.
همانطور که میدانید تمام این شاخصه ها بر اساس مدل رفتاری DISC است که توضیحت در مورد آن در بخشهای مختلف این وبلاگ آمده است. مثلاً میتوانید از اینجا شروع کنید.
سربلند باشید.