حقوق متقابل
وقتی مشتریان سریال قهوه تلخ، با چهره آقای مهران مدیری مواجه شدند که درخواست میکرد فیلمش را کپی نکنند، بی شک همه به فکر فرو رفتند. به جمله های زیبائی که جناب ایشان در دفاع از عدم کپی کردن مطرح کردند. به هزینه و زحمت چندین هنرمند نام آور فکر کردند و اینکه چطور کپی کردن میتواند دسترنج آنها را به باد دهد.
بعداً سریالهای دیگری هم آمدند، مثلاً قلب یخی. مردم هم به نظرم از این روش جدید ارائه برنامه ها استقبال کردند، و به گمانم همان پیام آقای مدیری، اینجا هم در ذهنها بود و مردم اگر نگویم اصلاً، اقلاً کمتر کپی کردند.
اما آیا آن دوستان هم به حقوق ما مخاطبان احترام گذاشتند؟
قهوه تلخ، به مرور و به دلایلی که من نمیدانم و به نظرم به من مخاطب مربوط هم نیست، متوقف شد و بی سرانجام ماند. نمیدانم جایزه ها داده شد، یا خیر. به گمانم اگر داده شده بود، حتماً با اطلاع رسانی کافی به اطلاع ما میرسید، من ندیدم.
اما قضیه قلب یخی از این هم جالب تر بود.
وقتی فصل دوم با هزار معمای حل نشده تمام شد، همه رفتند که تعیین تکلیف معماهای باز شده در 2 فصل قبلی را در فصل جدید ببینند. میخواستند بدانند که این لشگر بازیگران معروف جدید، چطور میخواهند در نظارت کارگردان جدید، آن ارثیه را حل و فصل کنند.
اما پیام آقای پیام آقای حسین یاری، هنرمند محبوب که در اولین سری این سریال ارائه شد، خیلی جالب بود. گفتند تصمیم رفته ایم داستان جدیدی شروع کنیم، و قول میدهیم که اتمام مناسبی برای فصل قبلی تهیه و به شما ارائه کنیم!!!
به عنوان یک مخاطب وطنی، که از سعی کرده ام در حد توانم حامی هنر کشورم باشم، خیلی احساس بدی داشتم. احساس کردم هیچکس به فکر من و توهینی که به تمام وقت من شده، تمام انرژی ای که صرف توجیه جوانان اطرافم برای دانلود و کپی نکردن این محصولات فرهنگی کرده بودم، نشده است.
مدتی طول کشید تا بتوانم جملاتی پیدا کنم که این حرکت را برای آن دوستداران کپی کردن توجیه کنم، جملاتی که خودم را هم به زور میتوانست قانع کند.
حالا من کپی نمیکنم، چون به نظرم پیکر نحیف سینمای ایران توان چنین ضربه هایی را ندارد، اما خدا وکیلی، آقایان اگر خودشان هم بودند کپی نمیکردند؟ واقعاً با چه توجیهی هنوز هم از مخاطبی که چنین به هیچ انگاشته شده، انتظار دارند که باز هم به حقوق آنها احترام بگذارد؟
کاش یکی از این دوستان، جوابی میداد که تنها نکته مثبتش کمی منطق بود، به جای لبخندهای زیبا اما غیر قابل اعتمادی که دیگر به جای جلب اعتماد، حس تمسخر به انسان میدهد.
شعری داشتیم که میگفت: از ماست که بر ماست… نمیدانم چرا یاد این شعر افتادم…
سربلند باشید