حق یا منفعت
وقتی در تقابل یا تعارضی گرفتار میشویم، راهی را از میان راههای مختلف، انتخاب میکنیم. این راه میتواند در طیفی از درگیری فیزیکی تا مذاکره و مصالحه قرار داشته باشد. اما باید مواظب باشیم که آخر هر راه چیست؟ به نظر من در واقع مدیریت تعارض یا تقابل، در واقع شاه کلید این داستان است.
وقتی ما در موقعیت تعارض قرار گرفتیم، طیف راههایی که انتخاب میکنیم، گرچه وسیع است، اما قابل تقسیم به دو گروه کلی است. یا در پی احقاق حق خود هستیم، پس راههایی مثل دعوا و شکایت و دادرسی را انتخاب میکنیم. یا ترجیح میدهیم که در پی منافع خود باشیم، که در این صورت در پی مذاکره و مدیریت کردن شرایط میرویم.
این نکته خیلی مهم است که در پی چه هستیم و پایان راه انتخابی را قبل از ورود به آن تصویر کنیم و ببینیم که چه انتظاری داریم؟ به تقابلهای مهمی که این روزها در اطرافمان در جریان بوده و هست دقت کنید. خواهید دید که برخی از آنها وارد فاز دعوا و احقاق حق شده اند که در عمده آنها هر یک از طرفین، منافعی را از دست داده است و در برخی از آنها، راه مدیریت تقابل انتخاب شده است. در این راهها معمولاً با ابزارهای مذاکره، طرفین در پی تامین منافع خود هستند و معمولاً آنچه حاصل میشود، برای طرفین دلچسب تر است.
این نوشته را خیلی کوتاه نوشتم که بعد از خواندن آن فرصت کافی برای فکر کردن در انتخابهایی که انجام داده اید داشته باشید.
شما معمولاً کدام راه را انتخاب میکنید؟ چه نتایجی بدست آورده اید؟
سربلند باشید
ممنون
متن کاربردی و عالی بود، مخصوصا اینکه متن رو با سوال تموم کردیدن
به نظرم یکم متناقضه
میشه دنبال احقاق حق بود ولی مذاکره کرد و هم میشه دنبال منافع بود و زد و خورد کرد.
البته به نظرم قبلش باید تعریف مشخصی از حق و نفع ارائه داد ولی با این بیان بنده، چنین صحبتی متناققض نماست.
علی ایحال، در جواب سوال، بنده معتقدم هر دو مسیر بایستی روی میز باشد. این یک واقعیت است. دوستی بعد از مدتها سازش و مذاکره تازه به این نتیجه رسیده که گاهی هم بایستی صدای خود را بالا ببریم.
نکته اینجاست که نه در دعوا بازی دو سر باخت یا برد-باخت است همیشه و نه در مذاکره بازی همیشه برد-برد است.
تمام گزینه های روی میز است!
@مهدی
مهدی عزیز سلام
به ظاهر متناقض است اما واقعیت است. نکته ای که شاید مسبب این ابهام باشد، این است که از کجا شروع کنیم. شما میتوانی با دعوا شروع کنی، آن وقت صاف رفته ای سراغ احقاق حق، یا از مذاکره شروع کنی، سعی کنی به منافعت برسی، اگر نشد بروی سراغ احقاق حق.
شاید این نکته کمک کند.
سربلند باشید
روی یه پرونده ۲ ساله داریم مذاکره می کنیم. توی این ۲ سال یک کلمه از حرفامون شنیده نشد و تمام صحبتای کارفرما دستوری و تکلیفی بود. البته از همه دری با همه کسی هم وارد شدیم. چی کار می شه کرد؟ رفتیم پی حق و حقوق؛ وقتی کارفرما فهمید قانونی عمل می کنیم، طی یه جلسه جمعمون کرد و علاوه بر تکلیفای همیشگی، هرچی بد و بیراه هم داشت گفت. الآن حق و حقوق مهمتره یا منافع؟ یا برخورد به شخصیت آدم؟