داستان تقلب
چند روز قبل دوستی در میان صحبتمان، داستانی در مورد یک تقلب برایم تعریف کرد که بسیار زیبا بود. نمیدانم مرجع این داستان کی و کجاست، اما به نظرم خیلی جالب و در عین حال عمیق آمد.
داستان را نقل میکنم اما تحلیل آن را برای شما میگذارم.
داستان از این قرار است که روز یک نابینا و یک بینا با هم صحبت میکردند. فرد بینا پیشنهاد کرد که با هم به شراکت مقداری آلوچه بخرند و بخورند. نابینا گفت که من نمیتوانم تو را کنترل کنم و تو بیش از من خواهی خورد. بینا پیشنهاد کرد که به نوبت و هر یک در هرنوبت 2 آلوچه بخورند.
نابینا موافقت کرد و خریدند و مشغول خوردن شدند. کمی که گذشت، فرد نابینا اعتراض کرد که : تو چرا داری مشت مشت میخوری؟ قرارمان دو تا دوتا بود.
فرد بینا با تعجب پرسید، مگر تو میبینی؟
جواب شنید که نه!
فرد بینا دوباره پرسید که پس از کجا میدانی؟
نابینا گفت که من الان مدتی است که چهار تا چهار تا میخورم و تو هیچ اعتراضی نمیکنی!
تفسیر این داستان را به شما وامیگذارم.
کسانی که تقلب میکنند، خوب است یادشان باشد که وقتی کسی به آنها اعتراضی نمیکند و آنها فکر میکنند که کسی نمیبیند، شاید کسانی میبینند، اما به دلیل دیگری، به روی خود نمیآورند. این دلیل همیشه ملاحظه کاری نیست، گاهی ممکن است ریشه های دیگر داشته باشد…
سربلند باشید
سلام
یاد طنزهای عمران صلاحی فقید افتادم که عنوانش بود «حالا حکایت ماست!»
با سلام
دلیل دیگر می تواند عدم امکان اثبات تقلب طرف مقابل باشد. چون شخص نابینا (در اینجا می تواند نادان یا بی اطلاع تعبیر شود) ابزار و راهکار لازم برای اثبات تخلف و خطای طرف مقابل را ندارد. به همین دلیل دسترسی آزاد و بدون محدودیت (تا حد ممکن) خود یکی از ابزار نظارتی در جوامع امروزی است.
@ماجد قاضی
سلام
دیدگاه جالبی بود، اما یک ایراد دارد، ممکن است اینطور حرف شما تعبیر شود که برای اینکه ببینیم کسی تقلب میکند یا خیر، ما هم تقلب کنیم ببینیم کسی اعتراض میکند یا خیر و اگر کسی اعتراضی نکرد، یعنی تقلبهای دیگر در جریان است؟
یا برعکس اگر هر کس اعتراض کرد، یعنی خودش حتما تقلب نمیکند؟
ضمن موافقت با تعبیر شما، اما نگران این برداشتها هم هستم. نفهمیدم که اینها را چطور باید مدیریت یا تفسیر نمود؟
سربلند باشید