چرا این کارکنان رفتند؟
در وبلاگ بسیار ارزشمند “یادداشتهای روزانه یک مدیر” مطلب جالبی آمده بود. اولاً من همیشه از شجاعت و صداقت نویسنده محترم این وبلاگ لذت میبرم.
این دغدغه ایشان که خلاصه معلوم نمیشود که چرا کارکنان سازمان را ترک کرده اند، یک دغدغه جهانی است. اما راه حل هم برای آن وجود دارد.
این عارضه مثل یک درد است که شما درد را حس میکنید، اما در مورد منشاء آن چند گزینه دارید.
در این موارد چه میکنید؟ در عمل به دکتر مراجعه میکنید، پزشک هم معمولاً حدسهائی میزند و برای تدقیق آنها آزمایش میکند و به استناد آزمایشها، به شما پیشنهادهائی میکند. گاهی حتی دوره ای داروئی را مصرف میکنید تا بر اساس اثر آنها بازهم حدسها دقیق تر شوند.
در سازمان همه همین وضع برقرار است. آن کارکنان واقعاً نمیدانند که چرا میروند. آنها درد را حس میکنند ولی خودشان هم منشاء آن را با اطمینان نمیدانند. برای رهائی از پرسشهای سازمان، یا برای حفظ رابطه خوب، یا بر اساس حجب و حیا، چیزی نمیگویند، اما میروند.
اگر سازمان پروفایلی از شاخصه های رفتاری کارکنانش داشته باشد، بی شک میتواند ریشه های این مشکلات را بشناسد و برای آنها فکری بکند.
مثلاً بسیار از مدیران به واسطه ترس، حکمرانی میکنند. خروجی کار اینها معمولاً خوب است، اما همیشه کارکنان از دست این مدیران به عذاب هستند. درمان این کار، یکی دو جلسه مذاکره با آن مدیر است. راههای ساده ای برای گرفتن “تیزی” های رفتاری مدیران هست، که بی شک راندمان تیم آنها را افزایش خواهد داد. اما سازمانها از ترس از دست دادن این مدیران و رنجش احتمالی آنها، هرگز به این موضوع فکر هم شاید نمیکنند.
یکی دیگر از عارضه ها میتوان وجود فاصله فکری و هدفی بین مدیران و کارکنان باشد. مدیران زحمت میکشند، انواع فشارها را تحمل میکنند، اما کارکنان اصلاً به این موارد واقف نیستند و مرتباً ناراضی تر میشوند.
احتمالات زیادی هست، اما راه حل، تعمیق شناخت است، وگرنه این عارضع رشد میکند و مانند یک غده، سراسر سازمان را میگیرد. در این مقطع دیگر شاید درمان داروئی بی حاصل بوده و نیاز به یک عمل جراحی باشد.
سلامت و سربلند باشید.
در ادامه این مطلب خوب شما، در باب استعفای کاری این پس را نوشتم که از زاویه دیگری است.
سلام
خواندم، بسیار به جا و پربار بود.
سربلند باشید
سلام
ممنون از لطفی که به بنده داشتید. راه حل پروفایل خیلی جالب بود. ولی تهیه این پروفایل هم از آن کارهای سخت است.
تحلیل دیگری که خودم از اتفاق شرکت داشتم، این بود که در بعضی رشته ها و بعضی صنایع، منابع انسانی بسیار کم شده است. مثلا شما برای مهندسین صنایع تقریبا بازار کار اشباع است ولی برای رشته نفت یا زمین شناسی و … شما نیروهای باتجربه و متخصص کم دارید و اگر نگاه اقتصادی در این بازار داشته باشیم و بحث عرضه و تقاضا را مطرح کنیم، شما با افزایش تقاضا و کمبود عرضه مواجه هستید که منجر به بازار سیاه می شود. خیلی از کارشناسان و متخصصان در این رشته ها هم ترجیه می دهند به جای کار بصورت کامل در یک شرکت، بصورت مشاوره ای و با چند شرکت کار کنند.
شاید این تحلیل بیرونی از اتفاقاتی است که در بعضی شرکت ها می افتد.
باز هم ممنون از این مطلب که بسیار استفاده کردیم
جناب مدیر عزیز، من به سهم خودم باید از شما تشکر کنم که تجارب واقعی خود را با ما در میان میگذارید (بی تعارف). این مطلب شما را در یک مطلب جدید در وبلاگ، میشکافم. چون دوستان زیادی با این معضل دست و پنجه نرم میکنند.
سربلند باشید