روحیه بازیکنان ذخیره
این روزها تب ورزش خیلی داغ است. من هم به هزار و یک دلیل پیگیر وقایع ورزشی هستم، شما هم شاید باشید.
اگر در بازیهای آسیائی و آخرین بازی جام جهانی، نظاره گر بازیهای تیم ملی والیبال بوده باشید، حتما توجه کرده اید که مربی تیم از بازیکنان ذخیره در مقابل تیمهای آسیائی و نیز در آخرین دست از بازی بی اثر جام جهانی بهره برد. این کاملاً طبیعی است. اما آیا گزارشهای این بازیها را هم شنیده اید؟تمام گزارشگران، تقریباً بدون استثناء، بر این نکته تاکید داشتند که مربی برای این بازی کم اهمیت (در جام جهانی)، یا ساده (در بازیهای آسیائی) به بازیکنان اصلی استراحت داده و از بازیکنان ذخیره استفاده کرده است. خدا را شکر میکنم (یا اقلاً امیدوارم) که این بازیکنان این گزارشها را نمیبینند و نمیشوند. راستی اگر شما این جمله ها را در مورد خودتان بشنوید چه حسی پیدا میکنید؟ در سازمانها هم از این جملات انگیزه کش، زیاد داریم. مثلاً میگویند که این جلسه مهم نیست، تو برو!
این واضح است که در سازمان و یک تیم ورزشی بازیکنان درجه بندی دارند، این هم طبیعی است که مربی برای بازیهای ساده تر یا کم اهیمت تر، از بازیکنانی در رده های بعدی استفاده کند، اما چقدر لازم است که بر این موضوع تاکید شود؟
آقای امیر غفور که در چند بازی بهترین و امتیاز آورترین بازیکن شد، قبل از مصدومیت شهرام محمودی هرگز فرصت بازی پیدا نکرده بود. این آسیب دیدگی که خوش بختانه جدی هم نبود، باعث شد که مربی بتواند این بازیکن را محک بزند و ببیند که چه نیروی خوبی روی نیمکت داشته است.
حالا سوالم این است که نمیتوان در این شرایط، انگیزه بخش تر صحبت کرد؟ نمیتوان بر این تفاوتها به نوعی سازنده تر، تاکید کرد؟ میدانید که یکی از مهمترین عوامل انگیزشی این است که فرد بداند و درک کند که نقشش مهم است و کاری که میکند، اثر دارد. بازیکنی که دائم شنیده که تو فقط در بازیهای غیر حساس و ساده میتوانی به میدان بروی، آیا برای یک موقعیت اضطراری انگیزه خواهد داشت؟
مثلاً این دوستان عزیز گزارشگر نمیتوانند بگویند که تیم ایران دو تیم خوب دارد که میتواند به موقع و متناسب از آنها استفاده کند؟ یا اینکه آقای پوریا فیاضی، حالا میتواند نشان دهد که میتواند جانشین خوبی برای امیر غفور باشد. و دائم تکرار نکنیم که این بازی بی اهمیت است و این بازیکنان همه ذخیره هستند.
این خرد انگیزه کشی ها، خوب نیست. در روحیه بازیکنان و کارکنان، در روباط میان آنها، در تغییر فرهنگ رقابتی از سالم به ناسالم و در فرهنگ کلی تیم و سازمان، نقش دارد. کم کم بازیکنان متوجه میشوند که بین آنها خط کشی ای وجود دارد که اتفاقاً پر رنگ است و از همه بدتر اینکه در یک تیم، کم کم این فرهنگ جا می افتد که نقش آفرینی من در گروی ناکامی دیگری است و اگر چنین شد، وضع به راحتی به حالت اول بر نخواهد گشت.
پیشنهاد میکنم کمی در تفسیرهایمان به این نکات ظریف توجه کنیم. ممکن است این جمله ها تیم را یا یک بازیکن خوب را برای همیشه از ما بگیرد، چه در یک تیم ورزشی چه در یک سازمان.
سربلند باشید
۱) البته این گزارشگران احیاناً می خواهند تیم را بالا ببرند و بگویند که تیم ایران برتر از تیمهای آسیائی است و نیازی به بازیکنان اصلی برای بازی ندارد. متاسفانه قادر به درک این مطلب نیستند که تیم متشکل از بازیکنان است.
۲) مربی تیم هم البته انسان پخته ای است که اجازه حضور به بازیکنان ذخیره میدهد و با این کار در حقیقت جانشین پروری می کند. این کاری است که در سازمانهای ایرانی بندرت دیده ام انجام شود و معمولا مدیران اجازه عرض اندام به زیر دستان خود را نمی دهند. یادم می آید حدود ۱۵ سال پیش کارشناس صادرات در شرکتی بودم و مدیرم همواره مرا با خود به جلسات مهم چه در داخل شرکت و چه در خارج شرکت می برد. تا اینکه صدای مدیر عامل درآمد که چرا یک کارشناس را به جلسات مدیران می آوری.
۱) البته این گزارشگران احیاناً می خواهند تیم را بالا ببرند و بگویند که تیم ایران برتر از تیمهای آسیائی است و نیازی به بازیکنان اصلی برای بازی ندارد. متاسفانه قادر به درک این مطلب نیستند که تیم متشکل از بازیکنان است.
۲) مربی تیم هم البته انسان پخته ای است که اجازه حضور به بازیکنان ذخیره میدهد و با این کار در حقیقت جانشین پروری می کند. این کاری است که در سازمانهای ایرانی بندرت دیده ام انجام شود و معمولا مدیران اجازه عرض اندام به زیر دستان خود را نمی دهند. یادم می آید حدود ۱۵ سال پیش کارشناس صادرات در شرکتی بودم و مدیرم همواره مرا با خود به جلسات مهم چه در داخل شرکت و چه در خارج شرکت می برد. تا اینکه صدای مدیر عامل درآمد که چرا یک کارشناس را به جلسات مدیران می آوری.