حالا وقتش است؟
نیازی به گفتن نیست که سازمانهای ما این روزها با چالشهایی مواجهند. برخی با چالشهای معمول پایان سال، برخی با چالشهای ناشی از تغییر نرخ ارز، برخی با چالش محدودیت بودجه ای مشتریان برای خرید و … خلاصه هر کدام به نوعی چالشی را دارند. اصلاً مگر قرار است سازمان بی چالش باشد؟ :-)
در همین زمان است که خیلی از مدیران نیاز به رسیدن به اهدافی را تعریف و تبیین میکنند. میخواهند محصول جدیدی آماده شود، همایشی برنامه ریزی شود، هدف جدیدی در فروش محقق شود، و ….
مثلاً در سازمانی که به اندازه کافی و پیش بینی شده فروش نداشته،مدیر به این نتیجه میرسد که برای انجام تعهدات مالی اش، (از جمله حقوق پرسنل)، باید مقدار بیشتری فروش انجام شود.
خوب، واضح است که این کار را چه کسی باید انجام دهد: همکاران. با هر زبانی به همکاران مراجعه میکند. موضوع را به آنها انتقال میدهد. اما به هزار و یک دلیل، خواهش او با استقبال مواجه نمیشود.
ادامه این مطلب را به کمی بازتر کردن این موضوع اختصاص داده ام.
این بدترین شرایط است. مدیری که وظیفه و مسئولیت سازمان را دارد، از همکارانش بازخورد مورد نظر را نمیگیرد.
من اصلاً حق را به مدیر نمیدهم، اما به همکاران هم حق نمیدهم.
سازمان در بحران است، بحرانی که احتمالاً کارکنان فکر میکنند ناشی از بی توجهی، بی تدبیری،عدم توجه به توصیه و پیشنهادهای آنان در سازمان پیش آمده. اصلاً ممکن است گناه این بحران تماماً به گردن مدیر باشد، اما شما در این سازمان هستید یا خیر؟ شما از این سازمان حقوق میگیرید یا خیر؟ منافع سازمان برای شما مهم است یا خیر؟ اگر جوابها مثبت است، باید باز هم با جان و دل کمک کنید.
امروز، روز گله و شکایت نیست. گله هم مجرای خودش را دارد. اعتراضتان را مکتوب و مستدل بنویسید و به مدیر بدهید، اما با همان جدیت هم خواسته سازمان را پیگیری کنید. ما حق نداریم که چون در فلان مقطع به حرف من توجه نشد، امروز انتقام بگیریم و بخواهیم مدیر را گوشمالی و درس عبرت بدهیم.
امروز منافع سازمان در خطر است. امروز روز آزمون من است که من چقدر مفید و به درد بخور هستم؟ 2 راه دارم، یا سازمان را ترک کنم یا اگر ماندم، باید برای منافع سازمان بجنگم.
اما باید این را دانست که هیچ سازمانی افرادی را که در زمانهای بحران سازمانشان را ترک کرده اند، نمیخواهد، اما مشتری کارکنانی که در بحران مانده اند، سازمان را به خط برگردانده اند و اگر توافقی حاصل نشده، بعداً سازمان را ترک کرده اند، زیاد است.
باور کنید که این برخورد، یک سویه و فقط به نفع سازمان نیست. شاید امروز با کمک شما، سازمان از این چالش رها شود، اما بدانید که شما هم از یک کارمند معمولی، با عبور از این چالش، تبدیل به فردی موثر در سازمان میشوید. این اعتماد به نفس که دارید و در این فرآیند آن را توسعه میدهید، قابل قیمت گذاری نیست.
من فکر میکنم یا باید ماند و محکم با چالشها، در کنار سازمان، مواجه شد، یا روشن از سازمان جدا شد. در سایه ماندن، اعتبارمان را آسیب میزند و در شان ما نیست.
این برخورد به مدیران هم می آموزد که در آینده به توصیه و حرفهای همکارانشان بیشتر توجه کنند. این درس، بسیار موثرتر از واکنشهای منفعلانه خواهد بود.
به امید سربلندی همه سازمانهای ایرانی
سربلند باشید