سطح تعامل گری ما
قبلا اشاره کرده ام که شاخص I ما ایرانیان پائین است، و این شاخص همان است که در تعامل و ارتباطات ما اثر میگذارد. دلایلی برای پائین بودن I هم ذکر کردم، که بخشی به دوران تحصیل و بخشی به محیط کار و خانواده برمیگردد.
باز هم گفته بودم که مهارتهای نرم،مانند ارتباط برقرار کردن و تعامل، آموختنی هستند و اینطور نیست که ما گوشه گیر و غیر اجتماعی به دنیا بیائیم و محکوم به تحمل این سرنوشت باشیم.
چیز دیگری هم که به آن اشاره کرده بودم این بود که خصیصه های رفتاری،مثل یک مجموعه هستند، گروهی از خصیصه ها با هم هستند و گروهی با هم قابل جمع نیستند.
این 3 موضوع را در ذهن داشته باشید تا برسیم به اصل مطلب. چند روز قبل داشتم چند الگوی رفتاری شغل تهیه میکرد. در حین کار متوجه شدم که سازمانهای ما ژرف نگری، تفحص و تعمق را بالاتر از تعامل و برقراری ارتباط، برای متصدیان مشاغلشان میخواهند. این امر خیلی هم دور از ذهن نیست. کسی که I بالا دارد، مثل هر تیپ رفتاری دیگری، محدودیتهایی هم دارد:
مثلاً این فرد به سختی تصمیماتی عاری از احساس میگیرد.
این در بسیاری از سمتها،میتواند دردسر ساز شود. از سوی دیگر در فرهنگ کاری ما همیشه (تا آنجا که من دیده ام) آدمهای ریزبین و نکته سنج، مطلوبیت بیشتری داشته اند. وقتی به این موضوعها فکر میکردم، دیدم علاوه بر اینکه در گذشته ی آدمها، تعامل و ارتباطات مورد تشویق نبوده، در محیطهای کاری هم مورد استقبال واقع نمیشود.
به نظرم همین میشود که در سازمانهای ما، افراد کمتر با هم کار میکنند، کمتر مشکلات کاری یکدیگر را درک میکنند، و نهایتاً کمتر با هم برای سازمان کار میکنند، گاهی هم ناخواسته این شرایط سبب میشود که کارکنان (تاکید میکنم که ناخواسته است) و مدیران به جای با هم، بر هم کار میکنند. یعنی انرژی خود را هدر میدهند…
شغلهایی که داشتم الگویشان را آماده میکردم، بی شک نیازمند تفحص بود، نیازمند وارسی و شک کردن برای خلق کردن بود، اما باورم این است که موانع تعامل در سازمانهای ما، آدمها را مرتبا بیشتر از هم دور میکند.
چاره غلبه بر این وضعیت نامطلوب، آموزش موثر است. باید یاد داد که چطور با هم ارتباط برقرار کنیم. آدمها ممکن است به سختی تن به این آموزشها بدهند، اما اگر دوره خوب طراحی شده باشد و کاربردی باشد، به نظرم راندمان خوبی خواهد داشت.
داستان به آموزش ختم نمیشود. وقتی ما رفتار را مدیریت میکنیم، یکی از عوامل موثر بر اثربخشی، تکرار است.
باید با تکرار جلسات نیم روزه، و نیز با تمرین آموخته ها در زمان کار، این آموزشها “جا بیفتد” و در فرد نهادینه شود.
به نظرم ما چاره ای نداریم جز اینکه به تعامل با هم در سازمانها، بیشتر فکر کنیم و بها بدهیم… این فقط به ما و همکاران هم ختم و محدود نمیشود، بحث ما و خریداران، ما و فروشندگان، خلاصه ما و ذینفعان داخلی و خارجی سازمان هم باید بتوانیم تعامل کنیم و ارتباط داشته باشیم.
سربلند باشید
سلام
منزل نو مبارک!
خیلی تغییر بزرگی است. می دانم که اسباب کشی سخت بوده است اما به نتیجه اش می ارزد. وبلاگ سازمانی ، آن هم وبلاگ شما، خانه بزرگتر و اختصاصی تر می خواست. خلاصه که مبارک است. البته با عرض شرمندگی بابت تاخیر.
همین!
@علی واحد
سلام
چشم ما روشن! بعد از مدتها.
ممنون از اظهار لطف شما
سربلند باشید
سلام
تبریکات ما را هم پذیرا باشید. ممنون از اطلاع رسانی تان. خیلی هم خوشحالم که خواننده خوبی چون شما دارم و خوشحال تر می شوم اگر نظرات تان را برایم بنویسید، استفاده می کنیم.
موفق باشید.
@مدیر
آقای مدیر عزیز، سلام
من تمام نوشته های شما را با دقت و بعضی را چند بار میخوانم. چون شما کوتاه مینویسید که مطابق D من است و معطوف به موضوع که باز هم D مرا سیراب میکند. به علاوه شما بسیار کاربردی و واقعی مینویسید و من بسیار از موضوعاتی که شما روز مره با آنها مواجهید، درس میگیرم.
لطفی که به بنده داشته و دارید هم اسباب مباهات است، امیدوارم لایق باشم، اما در سپاسگزار بودنم شک نکنید.
سربلند باشید