فیلم “ندارها” و یک دیدگاه
چند روز پیش همراه خانواده به دیدن فیلم “ندارها” رفتیم.
راستش هر قدر در ذهنم جستجو میکنم، کمتر فیلم ایرانی را میبینم که این قدر تناسب بین شروع (opening)، پرورش موضوع (Presentation) و نهایتاً نتیجه گیری (Closing) در آن وجود داشته باشد.
اکثر فیلمهائی که در ذهنم هست، از دید من تماشاچی غیر حرفه ای، در یکی از این گامها با مشکل مواجه بوده است:
- – یا یک باره بعد از سلام رفته سر اصل موضوع، یعنی سازنده فکر کرده تماشاچی هم مثل خودش موضوع را میداند.
- – یا آنقدر در پرورش دادن موضوع طول داده که حوصله من سررفته و در زمان نتیجه گیری از او جدا شده ام.
- – یا آن قدر در عمق رفته که نتوانسته در زمان محدودی که فیلم دارد، نتیجه ای بگیرد و مجبور شده یرعاً موضوع را جمع کند.
اما در این فیلم به نظرم همه چیز به اندازه بود. باید به مدیریت سازنده آن تبریک گفت.
این همان مبحثی است که در فروش و جلسات ارائه هم مطرح است. چون در جای دیگر این را گفته ام، از تکرارش در اینجا میگذرم و به سراغ مسئله ای دیگر میروم.
شخصیتهای فیلم، به خودشان حق داده بودند که در جای قاضی بنشینند و تصمیم بگیرند که از کی بگیرند و به کی بدهند. این کمی بدآموزی داشت. قانون محوری را خدشه دار میکرد. البته پایان فیلم جزای آنها را نشان داد، ولی شاید کافی نباشد.
اما اگر آن سه نفر را به مثابه یک تیم در سازمان در نظر بگیریم، میشود تحلیلی روی آن داشت:
– علی آقا، یک High S بود، یعنی همه چیز را می شنید، تجزیه و تحلیل میکرد، با وضع موجودش خوش بود و برنامه ای دراز مدت برای موفقیت داشت. شاید اگر کسی او را تشویق میکرد که نظرش را بگوید، نمیگذاشت دیگران به بیراهه بروند. آهنگ کاری اش مداوم و یکنواخت بود. نه تند میشد و نه کند.
– رفتار علی آقا در تحت فشار زیاد، اما عوض میشد. داد میزد و اسلحه، ولو قلابی به دست میگرفت.
– خانم داستان، High D + High I بود ولی یک Low S تمام عیار بود. یعنی پر تحرک و پر جنب و جوش. غم خور مردم بود و از ناراحتی آنها ناراحت میشد. علی هم High I بود. چون خانم توانست با گفتن دردهای مردم و چشمهای فاطی کوچولو که داشت کور میشد، او را به هیجان بیاورد. و با D بالای خودش او را وادار به کاری بکند.
– در واقع بالا بودن حدی فاکتور D در خانم بود که نگذاشت او برای نتیجه گیری (رفع ظلم) منتظر قانون شود. او نتیجه را میخواست اما به هر قیمتی. این هم برای او گرانتمام شد هم برای دو تای دیگر. عین این میتواند در سازمان هم رخ دهد.
– دوست ناشنوای تیم، که واقعاً آقای طنابنده خیلی زیبا نقشش را بازی کرد، هم یک High I بود. در مورد سایر پارامترهایش چیزی نفهمیدم.
– نکته مهم این بود که آنها همگی Low C بودند. اصلاً قانون پذیر نبودند، فکر میکردند قانون برای دیگران است. و همین همه آنها را وادار به بی قانونی کرد.
– پدر فاطی کوچولو اما، چنان High C بود که وقتی فهمید پولها از کجا میآید، از آنها پرسید که آیا فاطی با پول دزدی خوب شده است؟ البته C او منشاء در باورهای مذهبی اش داشت…
این مدل را به سازمانتان تعمیم دهید. و آن نوشته را که در مورد باور غلط در مورد آدمهای High D نوشته ام، بخوانید، اگر حوصله کردید.
رفتارهای آدمهای سازمان را هم میتوان همینطور تجزیه و تحلیل کرد و در مورد علل اقدامات آنها، مثل رفتن از سازمان به فکر چاره بود.
سربلند باشید.