کاری برای روزهای خلوت
گرچه رسماً روزهای کاری شروع شده، اما همه میدانیم که حداقل تا 20 روز اول سال، واقعاً کار مهمی انجام نمیشود. البته اگر مشتری ای داشته باشید که نیازمند خدمتی باشد، معمولاً این بهانه ها را نخواهد پذیرفت.
اما در این روزهای سال میتوان با صرف چند دقیقه وقت، یک کار سازمانی مهم انجام داد:
درک ما و همکارانمان از مقتضیات رفتاری تصدی یک سمت، چقدر هم سو است؟
گرچه رسماً روزهای کاری شروع شده، اما همه میدانیم که حداقل تا 20 روز
اول سال، واقعاً کار مهمی انجام نمیشود. البته اگر مشتری ای داشته باشید که
نیازمند خدمتی باشد، معمولاً این بهانه ها را نخواهد پذیرفت.
اما در این روزهای سال میتوان با صرف چند دقیقه وقت، یک کار سازمانی مهم انجام داد:
درک ما و همکارانمان از مقتضیات رفتاری تصدی یک سمت، چقدر هم سو است؟
بیائید یک شغل را در نظر بگیریم. مثلاً منشی شرکت. به نظر من این یکی از مهمترین مشاغل شرکت است. متصدی این شغل معمولاً اولین فردی است که مخاطب یک تماس خارجی میشود. هم اوست که اولین اثر را بر هر مشتری بالقوه میگذارد، و باز هم اوست که آخرین مراقبتها را از محموله هائی که از شرکت خارج میشود، به عمل میآورد. این شغل به نظر من خیلی مهم است.
حالا شما از متصدی این شغل در سازمان خود چه انتظاری دارید؟ حتماً میتوانید فهرست بلندی بنویسید: دقت، نظم، سرعت، روابط عمومی، خودکار بودن، ادب، سنجیده بودن و …..
به نظر شما متصدی فعلی این شغل در سازمان شما، فکر میکند شما چه انتظاراتی از او دارید؟
آیا این انتظارات با آنچه شما در ذهن دارید، همخوان است؟ یا فاصله درک شما و این همکار دارد مرتباً شما را از هم دور میکند؟
این کار را برای تمام شغلها و تمام همکاران میتوان انجام داد. این خیلی بهتر و کاربردی تر از ارزیابی عملکرد است. به نظر شخصی من، تا شما از روشن و هم سو بودن انتظارات از متصدی یک شغل اطمینان پیدا نکرده اید، وارد شدن به فرآیند ارزیابی عملکرد، خطرناک است و وضع را بدتر هم میکند.
برای این کار میتوانید خودتان یک سری سوال طراحی کنید و آنها را از خود و همارانتان بپرسید. میتوانید در مورد هر شغل، از دیگرانی هم که با متصدی آن در ارتباط هستند، هم بخواهید که فرم را تکمیل کنند، تا ببینید که:
– انتظارات هر نفر تا چه حد با هم تناقض درونی دارد؟
– انتظارات شما به عنوان مدیر، چقدر با درک فرد از انتظارات شما، فاصله دارد؟
– انتظارات همکاران شما، چقدر با شما و متصدی شغل فاصله دارد؟
اینها میتواند منشاء بروز دلسردی و افت راندمان باشند. از همین اول سال میتوانید اینها را خیلی ساده شفاف کنید، تا شما و تمام همکارانتان به یک جهت پارو بزنید.
توماس هم برای اینکار فرمی دارد. اگر علاقمند هستید بفرمائید تا آن فرم را برایتان ارسال کنم، اما پیشنهاد میکنم قبل از آن، خودتان 10 دقیقه صرف تهیه فهرست انتظاراتتان بکنید. همه، هر کس برای 2 شغل، این میشود حدود 30 دقیقه از وقت شرکت برای ارزیابی میزان همسوئی دیدگاههای همکارانتان. برای شروع من این شکل را پیشنهاد میکنم:
شدت مورد انتظار | |||||
زمینه رفتاری | خیلی کم | کم | متوسط | زیاد | خیلی زیاد |
حالا برای زمینه های رفتاری میتوانید به مواردی مثل:
– دقت
– دقت در جزئیات
– پیگیری
– سرعت عمل
– قدرت تصمیم گیری
– تصمیم گیری در شرایط سخت
– اقتدار
– حرف شنوی
– خودآغاز گری
– روابط عمومی
– انجام کارهای روتین
– تحرک و فعالیت
– علاقه به رشد
– علاقه به یادگیری
و … را در نظر بگیرید.
این خیلی عالی است که کسی تمام اینها را در حد اعلا داشته باشد، اما این شدنی نیست. پس سعی کنید انتظاراتتان را معقول و واقعی در نظر بگیرید و یادتان باشد که سوپرمن نداریم.
اگر دیدید که خیلی دوست دارید تمام انتظارات را در تمام زمینه ها در حد خیلی زیاد بخواهید، همینجا بدانید که شما زیادی پر توقع هستید. و اگر دیدید که شما دوست دارید همه چیز خیلی کم باشد مگر حرف شنوی، بدانید که شما یک روبات میخواهید نه انسان.
یادتان باشد که این فرم را حتما در مورد شغل خودتان (مدیر سازمان) هم تکمیل کنید. ببینید از خودتان چه انتظاراتی دارید؟ این هم جالب است.
این کار یک ارزیابی 360 درجه نیست، یک شروع است برای اینکه بدانیم واقعاً چه میخواهیم؟ آیا میدانیم چه میخواهیم؟ آیا آنها که از آنها میخواهیم، میدانند چه میخواهیم؟
کار جالبی است، چند دقیقه وقت صرفش کنید.
این میتواند یک شروع خوب برای سالی باشد که در آن به منابع انسانی توجه میکنید.
سربلند باشید
سلام
واقعیتش این است که من اینگونه ارزیابی ها را خیلی دوست دارم. تا دو سه سال پیش با هر کدام از بچه ها این کار را انجام می دادیم. گاهی از طریق یک لیست گاهی از طریق ترسیم یک ماتریس SWOT توسط خود هر فرد در جایگاهی که دارد و …
مشکل من است که بعدش چه؟ مثلا شما ارزیابی کردید و دیدید که یک نفر با پستی که در ان است فاصله دارد، برای من بی تجربه در زمینه منابع انسانی این خیلی سخت است که یا او را جابجا کنم و یا آموزش دهم که با شغل همسو شود. هر دو اینکار ها پرهزینه است و عملا با عمر کوتاه نیروهای کاری دشوار.
مثلا می دانید که یک منشی دارم که تقریبا با چیزی که از نقش منشی می خواهم همخوانی کامل دارد. اما خوب به نظرش اینکه چند سال در یک کار منشی بماند یک نوع درجا زدن است. هم برای من سخت است که او را متقاعد کنم که به جای رشد در جابجایی شغلی، رشد در یک جایگاه شغلی را دنبال کن.
این مساله را شما در مشاغل دیگر هم دارید، کارشناس پشتیبانی که خوب است اما بعد از چند سال دلش می خواهد یا مدیر بشود یا برنامه نویس، که برای هر دو این کارها هم مناسب نیست.
برعکس هم هست شما از بین گزینه های موجود یک نفر را برای کاری گرفته اید(چاره دیگری ندارید) بعد می دانید او با انتظارات شما ناهمگون است، خودش می خواهد در ان پست بماند اما شما می دانید که کارایی ندارد. (کارشناس فروشی داشتیم که دقیقا این مساله را با او داشتم) نه حاضر است جایش را عوض کند و نه شما آن وقت و هزینه را دارید که خوب فرصت گذاشته و او را تربیت کنید.
می بخشید که طولانی شد، پرسش ساده است ارزیابی کردم، بعدش چه؟
سلام
مرسی از ورود به بحث. چون اینجا، جا کم است، متن شما و پاسخم را در متن درج میکنم.
سربلند باشید و ممنون