لیوان کاغذی
دیروز در سازمانی برای شرکت در جلسه حضور یافتم. خوشبختانه مدیری که با ایشان قرار داشتم از آن دسته ای است که با یک فلاسک آب جوش، لیوانهای کاغذی و چای کیسه ای از مهمانان پذیرایی میکنند که من خیلی احساس خوبی به این سیستم دارم. خودم هم راستش شیوه غالبم همین است.
ابتدای جلسه دیدم که هرکس چای دارد، از 2 لیوان داخل هم استفاده کرده است. باز هم زود قضاوت کردم و گفتم ای بابا اینجاست که هیچکس به فکر سازمان نیست و برای راحتی و احتمالاً بی توجهی، لیوانها را دوتا دوتا برمیدارند.
بعد از چند دقیقه من هم یک لیوان برداشتم (احتمالاً برای اینکه به حضار درسی بدهم!) آب جوش را داخلش ریختم، یک چای کیسه ای هم داخل آن انداختم. (احتمالاً) منتظر بودم که ببینم متوجه میشوند که من یک لیوان مصرف کرده ام یا نه. در همین زمان و قبل از شروع بحث بود که تلفن همراهم زنگ زد و من برای مکالمه از اتاق خارج شدم. مکالمه چند دقیقه طول کشید و بعد از چند دقیقه که به اتقا برگشتم، چشمتان روز بد نبیند….
دیدم که تمام روی میز را چایی که از لیوان من نشت کرده بود، گرفته است….
حالا تازه فهمیدم که داستان چیست. در خرید لیوانها، احتمالاً یا برای صرفه جوئی خریدار یا به علت سودجوئی فروشنده دقت کافی نشده بود. لیوانها همه نشتی داشتند. نمیدانم چند لیوان خریداری شده و چقدر ارزانتر، اما میدانم که مصرف لیوان اقلاً 2 برابر شده است و ضرر خراب شدن مدارک، از بین رفتن اسباب میز و صندلی و …. چه ضررهایی زده است.
در همین فکر بودم که یک بحث آموزشی مطرح شد. دوستانی که در جلسه بودند 2 نگاه داشتند. یک گروه عمده تمرکزشان بر قیمت بود. همه در حال ضرب و تقسیم بودند که این آموزش و این هزینه یعنی اینقدر تومان به ازای هر نفر. بیائید هزینه را کم کنیم.
گروه دوم در پی شرح کار و خروجی بودند. میپرسیدند که این آموزشها چه اتفاقی را در سازمان رقم خواهد زد و بحث حول این دو محور، گاهی این و پاهی آن، پیش که نمیرفت، بلکه پی گرفته میشد.
من کم کم از بحث دور شدم، ذهنم معطوف به لیوان بود. به چانه زنیهای مشابهی که احتمالاً آنجا هم شده و در خیلی از سازمانها میشود. رقم فاکتور است که برای مسئول تصمیم گیری و خرید، امتیاز میآورد یا دردسر ایجاد میکند. اما کمتر کسی به فکر میافتد که نتیجه این تخفیف چه شده است؟
یاد آن ضربالمثل معروف انگلیسی افتادم که میگویند:
من آن قدر پول دار نیستم که جنس ارزان بخرم.
اما ما آن قدر پولدار هستیم که جنس ارزان را بارها و بارها میخریم.
وای اگر این اتفاق در حوزه آموزش هم تکرار شود. باز یاد آن جمله معروف افتادم که میگوید :
اگر شما فرهنگ سازمان را مدیریت نکنید، فرهنگ سازمانتان شما را مدیریت خواهد کرد.
فرهنگ توجه حدی به قیمت و هزینه، فرهنگی است که بسیاری از سازمانهای ما را آزار میدهد، متاسفانه هم به آن توجهی نمیشود. فکر میکنید چند درصد از مدیران ما، افراد را به خاطر خریدهای ارزانشان جریمه کرده اند؟ فکر میکنید چند طرح کشور به خاطر اینکه قراردادی به صورت یک طرفه با شرکتی که توان انجام کار را نداشته اما قیمتی بسیار پائین داده، سالهاست نیمه تمام مانده است؟ فکر میکنید چند مدیر و مسئول خرید، از ترس بازخواستهای بعدی، ترجیح داده اند جنسی ارزان تر را بخرند که مورد مواخذه قرار نگیرند؟ فکر میکنید …. بگذریم… لابد خودتان چندین مثال از این دست دارید و نیازی به تکرار من نیست…
اما داستان همیشه در ابعاد لیوان نیست. گاهی ما در سازمان فردی را استخدام میکنیم که حقوق کمتری میخواهد، اما برای آنکه انتظاراتمان تامین شود، مجبور میشویم نفرات دیگری را هم استخدام کنیم تا این مجموعه، یک کار را با هم انجام دهند و دلمان هم خیلی خوش است که کمتر پرداخت میکنیم… وای اگر فرهنگ صرفه جوئی غلط، تا اینجا توسعه یافته باشد..
راستی شما چقدر پولدار هستید؟
سربلند باشید
سلام
خسته نباشید از اینکه این مطالب جالب و بکر را به بهترین نحو بیان می کنید.
این تجربه شما دقیقا چیزی هستش که در سازمانی که من در اون کار میکنم به وفور به چشم میخوره که یکی دو نمونش را بیان میکنم.
نمونه اول: در باره سرویس دوره ای تجهیزاتی مثل دستگاه کپی و آسانسور هستش که تعمیرکار با هزینه اندکی، ماهانه حاضر به سرویس این تجهیزات هست. اما از دید مسئولین این هزینه اضافیه و باید صرفه جویی بشه. نتیجه این صرفه جویی هم پرداخت هزینه ای چند برابر هزینه سرویس دوره ای در انتهای سال برای تعمیرات اساسی این تجهیزاته.
نمونه دوم درباره خودمه: من متخصص شبکه هستم اما در این سازمان دارم کار دفتری میکنم و کارهای مربوط به شبکه را به یک شخص غیر متخصص سپردن. به عنوان مصال در سال ۹۱ بواسطه ندانم کاریهای این آقا تا جایی که من میدونم و حساب کردم حدود ۱۰-۸ میلیون تومان هزینه اضافی روی دست سازمان قرار داده. در صورتی که اگه من با تخصصم اون کار را بر عهده داشتم میتونستم از این هزینه اضافی جلوگیری کنم. و این یعنی ۱۰-۸ میلیون تومان صرفه جویی.
از این اطاله کلام عذر می خوام اما میخواستم نشون بدم که نداشتن تخصص و بینش در بودجه ریزی میتونه چه ضررهای هنگفتی داشته باشه. تازه اینها چیزهایی بوده که من ازشون خبر داشتم وای به اونهایی که من ازشون خبر ندارم.
حالا با یک حساب سر انگشتی ببینین چه پول هنگفتی در مملکت ما بواسطه این کارها دور ریخته میشه که میشه از اون برای انجام کلی کارهای دیگه استفاده کرد.
@هاشمی
سلام
از مشارکت شما ممنونم
آیا تا به حال فکر کرده اید که چرا سازمان به شما در حدی که شما توقع دارید کار ارجاع نمیکند؟ دوست عزیز من، شما در نوشته تان، احتمالاً به علت سهوی، مثال را مصال نوشته اید. آیا این را من نمیتوانم حمل بر کم دقتی شما بکنم؟ آیا احتمالات دیگری مطرح نیست؟ آیا تا به حال در مورد واگذاری مسئولیت به شما با مدیران صحبت کرده اید؟ آیا حاضر شده اید گام اول را شما بردارید و مثلاً پیشنهاد کنید که ۳ ماه با حقوق الان یا حتی کمتر، کار شبکه را بر عهده بگیرید؟ آیا تا این حد حاضرید روی خودتان سرمایه گذاری کنید، تا سازمان به شما باور بیشتری پیدا کند؟
همانطور که قبلاً هم نوشته ام، خود ما هم در تعاملاتمان با سازمان نقش داریم.
سربلند باشید و باز هم ممنونم که به بنده اعتماد کردید.
مطلب بسیار خوبی بود. سبک ارائه مطالب شما عالی است و اصطلاح صرفه جویی غلط را خیلی پسندیدم.
@محمد جواد محبی
لطف دارید، ممنونم که میخوانید.
سربلند باشید
@پوینده دهکده جهانی
سلام و خدا قوت.
از اینکه با کمال صبر به نوشته های اینجانب پاسخ می دهید خیلی متشکرم. در باره برعهده گرفتن این کار بنده حدود ۴ سال میشه که مرتب این پیشنهاد را ارایه می کنم. البته لازم به ذکره که سازمان ما چون دولتی میزان حقوق افراد به کاری که میکنن و حجم اون ربطی نداره و مقدار معینی هست. هیچ وقت از برعهده گرفتن این مسئولیت طفره نرفتم و همیشه خودم طالب این مسئولیت بودم . چون کاریه که بهش عشق می ورزم و اصلا ازش فراری نیستم. اما هیچ وقت از طرف مدیران رده بالا این اجازه را به من ندادند. و خدا میدونه چه مقدار از پول بیت المال به این دلیل دور ریخته شده. من همیشه چون خودمو در قبال مملکتم مسئول میدونم تا حد امکان و تواناییم سع کردم جلوی اینجور خرجهای بیهوده را بگیرم اما ظاهرا مدیران رده بالا از این نمد برای خودشون کلاهی درست میکنن که نمی خواهند جلوی این خرجها گرفته بشه. الله اعلم.
امیدوارم روزی برسه که چلوی این خرجهای بیهوده گرفته بشه و شاهد نباشیم که به اسم صرفه جویی لامپ بالای سر پرسنل را باز کنن و یا شیرفلکه آب ساختمانو ببندند و یا تهویه متبوع ساختمانو خاموش کنن.
پیروز باشید و بازهم از صبرتون کمال تشکر را دارم.
@هاشمی
سلام.
ضمن تشکر از این مطلب مفید. من هم دقیقا همین تجربه را در سازمان خودمان دارم. شخصی که مسئول خرید لوازم اداری و کامپیوتریست متاسفانه اطلاعات درستی از این حوزه ندارد و معمولا اگر نگویم اجناس بی مصرف اما اجناس با کیفیت پایین و ناکارا خریداری می کند.
عالی بود آقای کمالیان
@سید محمدرضا موسوی
شما همیشه لطف دارید.
سربلند باشید