ماهی یا ماهیگیری
اگر در وب به دنبال روشهای موفقیت در مصاحبه های استخدامی جستجو کنید، نتایج زیادی خواهید یافت. از توصیه های ساده ای در مورد لباس پوشیدن و نحوه نشستن، تا چگونه پاسخ دادن به سوالات مصاحبه کننده. این سایتها در تمام کشورها و به تمام زبانها وجود دارند. برخی توصیه های برخی از این وب سایتها خیلی خوب و موثر است، اما چه در مورد همین سایتها و مطالب مفید و چه در مورد گروه دیگر، به نظرم باید به نکته مهمی توجه کرد:
موفقیت در مصاحبه استخدامی، پایان راه نیست، آغاز یک زندگی است.
وقتی شما در یک مصاحبه استخدامی شرکت میکنید، بعید است که بتوانید فرد دیگری باشید. این تغییر چهره آن قدر سخت و پیچیده است که یک مصاحبه کننده حتی با دانش و تجربه متوسط هم درخواهد یافت که شما در حال تغییر چهره هستید و خبر بد این است که دورنگی و دوروئی، آخرین چیزی است که سازمان میخواهد. دو روئی و تغییر چند اشکال دارد:نخست اینکه مصاحبه کننده نمیداند که شما چه چیزی را میخواهید پنهان کنید، بنابراین معمولاً و به طور طبیعی، او هم مثل هر انسان دیگری، بدترین شرایط را در نظر میگیرد. ممکن است در مورد شما قضاوتهایی کند که اصلاً صحیح نیست. بگذارید نمونه ای ذکر کنم: فردی که یک ترم مانده بود تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد را تمام کند، به شدت تلاش میکرد که درخواست آخرین مدرک تحصیلی اش را رد کند. این تلاش در ذهن مصاحبه کننده به این تفسیر شد که شاید اصلاً مدرک تحصیلی وی جعلی باشد و میخواهد با دیپلم به جای کارشناسی ارشد استخدام شود! در حالیکه این فرد میتوانست صادق و شفاف بگوید که چند ماه بعد میتواند مدرکش را ارائه کند و تا مراحل جذب طی شود، او هم مدرکش را خواهد داشت و ارائه خواهد داد. کدام بهتر است؟
اشتباه نکنید، معمولاً گروهی که واقعاً قصد کار خلافی دارند، تعدادشان جداً محدود و اندک است و آنها که میخواهند تغییری کوچک بدهند تا جذاب تر به نظر بیایند، معمولاً هدف شری ندارند، عمدتاً و عموماً فقط میخواهند شانس خود را بالا ببرند. اما این دو گروه، هر دو به یک چشم دیده میشوند.
بنابراین، اینکه من در یک وب سایت به شما بیاموزم (یا تلاش و ادعا کنم که میآموزم) که چگونه در یک مصاحبه موفق شوید، مثل این است که به شما یک ماهی بدهم که گرسنگی امروزتان را رفع کند، اما آیا بهتر نیست که به شما ماهیگیری یاد بدهم که تا پایان عمر از آن بهره ببرید؟
مثلاً همین صداقت، اگر به شما گفته شود که صادق باشید، بهتر است، یا اینکه به شما بگویم برای اینکه فردی به شدت تعاملگر یا تصمیم گیرنده باشید، این سناریو را پیگیری کنید و چنین و چنان بگوئید؟
نکته این است که بدانیم سازمانها واقعاً در پی چه هستند و آن را درک کنیم و برای آن کاری بکنیم. سازمانها چند چیز را معمولاً میخواهند. صداقت یکی از آنهاست. بد نیست بدانید که صداقت یکی از شاخصه های رهبران سازمانها هم هست. تشخیص صداقت با آزمونها هم کمی پیچیده است. بنابراین اگر صادقانه برخورد کنید، احتمال توفیق خود را افزایش خواهید داد. شخصاً با مواردی از انسانهای شریف و صادق مواجه بوده ام که گرچه برای سمت موضوع مصاحبه مناسب نبوده اند، اما سازمان در پی آن بوده که از آنها در جای دیگری استفاده کند.
نکته دیگری که سازمانها دوست دارند، این است که شما فردی علاقمند به یادگیری باشید. این خیلی طبیعی است که شما در روز ورود به سازمان، تمام مهارتهای لازم و مورد نظر سازمان را نداشته باشید، اما اگر آمادگی فراگیری این مهارتها را هم نداشته باشید، همکاری شما با سازمان با مانع جدی مواجه میشود. حالا تصور کنید که شما مهارتی را ندارید و سعی میکنید که به سازمان نشان دهید که آن مهارت را دارید. چه میشود؟ یا موفق میشود که نشان دهید که دارید، که بعید است، در این صورت در دوره آزمایشی مشخص میشود که چنین نیست. هم امتیاز صدافت را از دست داده اید، هم امتیاز آن مهارت را. اگر هم موفق نشوید که نشان دهید، در همان مرحله مصاحبه، متوقف خواهید شد و این وضعیتی است که تقریباً در عمده موارد رخ میدهد.
موضوع دیگر، خودآگاهی است. شما باید خودتان را بشناسید. بدیهی است در مراجعی که به شما به جای آموختن ماهیگیری، یک ماهی زیبا و به ظاهر خوش مزه میدهند، جملات زیبائی را به شما ارائه میکنند تا با تکرار آنها، سعی کنید نشان دهید که فرد مناسب هستید. اما آیا بهتر نیست، از همین امروز، شروع کنید و خودتان را بشناسید؟ در این راه محدودیتهای خود را هم خواهید شناخت و اگر وارد سازمانی شوید، این ورود، منجر به ماندگاری خواهد شد. بیائید خود را بشناسید، محدودیتهای خود را شناسائی کنید، برای رفع آنها تلاش کنید و ببینید که از آن پس همه سازمانها شما را خواهند خواست، هم برای صداقتتان، هم برای توسعه یافتگی تان.
به همین چند مثال بسنده میکنم و میخواهم این بحث را چنین به پایان ببرم که برای سربلند بیرون آمدن از جلسه مصاحبه استخدامی 2 کار میتوان کرد:
- میتوان تیپ سوالها را در اختیار گذاشت و توضیح داد که در پاسخ به هر سوال چه باید گفت
- میتوان توضیح داد که چه شیوه ای در زندگی میتواند کمک کند که هم از مصاحبه سربلند بیرون بیائیم هم در کارموفق باشیم.
کدام بهتر است؟
در همین حوزه نوشته های دیگری هم در همین وبلاگ منتشر شده است که پیشنهاد میکنم سری به آنها بزنید و یادتان باشد که برای این کار هم راههای میان بر، گرچه به ظاهر جذاب هستند، اما ماندگار نیستند.
فهرستی از نوشته های وبلاگ در حوزه مصاحبه های استخدامی را هم اینجا گردآوری کرده ام. امیدوارم برایتان مفید باشد.
سربلند باشید
جالب و متفاوت
@علی ملاباقر
سلام
ممنون از اظهار لطف شما دوست عزیز
سربلند باشید
سلام
یک بار نقل قولی خواندم به این مضمون گه «راهی که ارزش رفتن داشته باشد میانبر ندارد.» نمی دانم چقدر این حرف درست است اما من که زمانی مشتری پروپا قرص این دست مطالب چهار روش برای فلان و هفت گام تا بهمان بودم خیلی احساس همدلی با آن دارم.
درسی که من از تلاش برای یاد گرفتن و بکار بستن تکنیک های میانبر زدن :) نه فقط در مصاحبه ها که در همه جای کار و زندگی گرفتم (راستش برای اینکه برای موفقیت خیلی عجله داشتم و موفقیت را هم زیادی جدی گرفته بودم) این نبود که آن آدمها بیربط می گویند بلکه این بود که داستان خیلی مفصلتر از اینهاست و پشت هر کلمه ای که ذکر می شود گاهی سالها ممارست خوابیده و اگر نویسنده خلاصه نوشته قریب به یقین هدفش این بوده که تا حوصله خواننده سرنرفته به او سرنخی بدهد.
ارادت
@ابراهیم
سلام
چقدر روان نوشته اید. به نظرم سخن کز دل برآید است.
من هم اعتقاد ندارم که این حرفها، به تعبیر شما، بی ربط است. اتفاقاً ممکن است حاصل تجربه باشد. آ«چه من میگویم این است که آیا بهتر نیست شیوه زندگی را نشان دهیم، نه ابزاری که فقط برای عبور ازگردنه اول به درد خواهد خورد؟
فراگیری تکنیکهای موفقیت در مصابحه ، خوب است، دید میدهد، اما آیا بهتر نیست به فرد یاد دهیم که چه شیوه ای در زندگی میتواند موفقیتهای دراز مدت تری را بدست دهد؟
سربلند باشید
بسیار جالب بود