مایلی کهن
این روزها نوشته های خوبی در مورد ورزش و مدیریت نوشته میشود. مثلاً آقای امیر مهرانی در مورد مهدوی کیا نوشته اند (اینجا)، علی نعمتی شهاب در مورد بوفون نوشته است (اینجا)، اما من میخواهم در مورد محمد مایلی کهن بنویسم. او چهره ای است واقعاً خاص. من اگر بودم، لقب آقای خاص را به ایشان میدادم.
کم نیست روزنامه هایی که در مورد او، یا از زبان او، خبرهای داغی درمورد فوتبال میتوان در آنها یافت. از رئیس فدراسیون تا علی دائی و دیگران از گفته ها و نوشته ها و رفتارهای او در امان نمانده اند.
اما انگیزه انتخاب من، خبر دیگری است. چند وقت پیش شنیدم که به باشگاهی نه چندان مطرح اما خاص رفته است. خیلی تعجب نکردم، چون او علاقمند به شروع های دوباره است. اما بعدا و اخیرا خبر دیگری از او خواندم که حق الزحمه اش را پس داده است و نامه جالبی هم نوشته است خطاب به مردم استانی که مربی گری تیمشان را قبول کرده بود (اینجا). او تمام وجوه دریافتی را به تکمیل ورزشگاهی در این استان اختصاص داده است. قبول کنیم که کار جالبی کرده است.
اما میخواهم تحلیلی ارائه کنم که این آدم چرا این رفتارها را دارد، چون نمود مناسبی است از رفتارهایی که گاهی سازمانها را آزار میدهد.
به نظرم میرسد که ایشان فردی با C خیلی بالاست. همه چیز را با قانون و عرف میسنجد و هیچ ابا و ملاحظه ای در انتقاد و تذکر ایرادها ندارد. این تندی او نه برای آزردن بلکه بر اساس اعتقادی (درست یا غلطش بماند) است که به درستی دریافتش دارد. I آقای مایلی کهن هم به نظرم باید پائین باشد، چون اصلاً ملاحظه نمیکند که افراد از گفته ها و نوشته های او چه احساسی پیدا میکنند، همینکه احساس کند حرفش درست است، آن را میگوید. گاهی هم پرخاشگرانه میگوید، با الفاظ تند و بی ملاحظه که این هم میتواند ناشی از D بالایش باشد.
اینها هیچ اشکالی ندارد، مگر برای خودش، اگر او کمی روش انتقاد کردن را مطالعه کرده یا در طی سالیان مربیگری و بازیکن بودنش، آموخته بود، امروز جایگاهی بسیار بهتر داشت. امروز خیلی ها از او آزرده خاطرند که به نظرم خیلی هم برایش مهم نیست، در حالیکه باید باشد. او میتوانست امروز مربی ای باشد که به فوتبال ما بیشتر کمک کند، اما کسی حاضر نیست ریسک کند و او را پشتیبانی کند، این ناشی از همین رفتارهاست.
خیلی از حرفها و تحلیلهای او درست بوده، اما آن حرفهای درست را هم طوری نگفته که طرف رغبتی به استفاده از نظرات او پیدا کند، یا کسی پیدا شود و طرف را وادار کند از نظرات او استفاده کند. این یعنی از دست رفتن پتانسیلهای یک سرمایه.
از این نمونه میخواهم این نتیجه را بگیرم که ما نباید و نمیتوانیم نسبت به اطرافیان بی تفاوت باشیم و اینکه ترسی نداشته باشیم از سرشاخ شدن، خیلی هنر نیست، هنر این است که حرفمان را طوری بزنیم که موثر باشد، نه اینکه طوری بزنیم که این انگ به ما بچسبد که مثلاً برای خود نمائی گفته ایم. این مثال را زدم چون همه میدانند که مایلی کهن، اهل هر چه باشد، اهل خودنمائی نیست، گرچه رفتارهایش خیلی با این باور در انطباق نیست.
امیدوارم اگر ایشان این نوشته را خواند، نیازرده باشمش و به قول خودش، حلالمان کند.
راستی چرا کسی به ورزشکاران ما مهارتهای نرم را آموزش نمیدهد؟ رفتار سیاوش اکبر پور را دیدید؟ بنده خدا فقط کمی آموزش احتیاج داشت تا چنین کاری نکند…حیف است، واقعاً حیف است…
سربلند باشید
البته یکی از تکنیک های نخ نمای ایشان فرافکنی است. چون تمام انتقادات بی ملاحظه ایشان پس از شکست ها و عدم موفقیت صورت می گیره .اگر این بی ملاحظه گی صورت نگیره چطوری حواس ها رو از شکست ها پرت کنه؟
فکر کنم دوره ۸ ساله این روش به پایان رسیده باید از تکنیک های جدید استفاده کنند!
@ایمان
دوست عزیز
ممنون از مشارکتتان. ضمن احترام به نظر شما، اجازه بدهید که با این نگاه که هر کاری را فقط از جنبه منفی ببینیم خیلی موافق نباشم. من ایشان را نمیشناسم، اما به نظرم نگاه شما کمی غیر منصفانه است.
این فرد هنوز هم در کنار تیم مانده و دارد کار میکند، وجه قابل توجهی را بخشیده، درست است که کاستی هایی هم دارد، مثل همه ما، اما بیائید مثبت ها را ببینیم، منفی ها را هم نقد کنیم.
سربلند باشید