مجید جلالی، تونی، تراکتور و رفتار
رفتار فرد یکی از معیارهای اصلی انتخاب ماست. این را همیشه در کارگاهها سوال میکنم که کدامیک از ما در مورد مدارج تحصیلی پزشکانی که به آنها مراجعه میکنیم، وارد جزئیات و مثلاً نمره آنها در فلان درس میشویم؟ یا چقدر تحقیق میکنیم که فلانی با چه رتبه ای فارغ اتحصیل شده؟ بلکه به مهارت شغلی اش و سپس به رفتارش توجه میکنیم و خود و عزیزانمان را به دست توصیه های آنها میسپاریم.
در فوتبال هم این وضعیت وجود دارد. مثال خوبی از آن، که قبلاً هم مثالهای دیگری مثل آقای مایلی کهن و آقای علی کریمی را از این دست مطرح کرده ام، در این حوزه هست، که نقش رفتار را در عملکرد فعالان این حوزه نشان میدهد.
به نظرم آقای مجید جلالی هم یکی نمونه است که شاخصه های رفتاری اش، بر عملکرد و اثربخشی اش، به شدت تاثیر گذار بوده است.اگر به وب سایت مجید جلالی مراجعه کنید، این شعار را در صدر آن ملاحظه میکنید که “ما به فوتبال فکر میکنیم”. و به نظرم واقعاً چنین است و ایشان واقعاً به فوتبال فکر میکند. من از این مربی، هرگز حرف نامربوط نشنیده ام، همیشه ارائه دهنده تحلیلهای قوی و منطقی بوده است، همیشه حرفهای درست میزند، همیشه دلیل و منطق دارد، اکثر اوقات با آرامش میگوید و برای گفته هایش یک مسیر منطقی دارد. به قول خارجی ها، فردی از نوع no non-sense است.
متن آخرین استعفای ایشان را هم که بخوانید، بسیار آموزنده و منطقی است. نه گله، نه تخریب، نه شعار، بلکه چند راهنمائی، چند تحلیل یک خطی و چند دلیل رد نشدنی، متن این استعفا را تشکیل میدهد. متن را میتوانید اینجا بخوانید.
اما همیشه این فرد منطقی و سنگین، در کارش با فراز و فرود و به نظر من با بی مهری و عدم درک مواجه بوده است. بخ نظرم مجید جلالی، منطقی حرف میزند، اما با کمال فروتنی، ایشان متوجه نیست که منطق کافی نیست.
انسانها با گفتار منطقی، قانع نمیشوند. باید با گفتار شوق آفرین به آنها انگیزه داد و بعد با منطق، اطمنیان خاطر به وجود آورد.”
تعامل ایشان در مکتب حقیقت جوئی از مکاتب تعامل است و این شیوه برای آموزش، برای درس و بحث خوب است، اما برای برنده شدن، کافی نیست، برای روزهای سخت، برای روزهای پس از شکست، انرژی لازم را به مخاطب نخواهد داد.
بعد از مجید جلالی، تونی اولیویرا به سمت سرمربی تراکتور سازی برگزیده شد. به گمانم برای درک تفاوتهای آقای جلالی و آقای اولیویرا، کافی است این ویدئو را ببینید. مشاهده میکنید که او چه میکند، چقدر برون ریزی احساسات شدید است و از هیچ کاری برای اثرگذاری بر جو و مخاطبینش، ابا نمیکند. جالب است. گزارشگر میگوید که یک ورزشگاه او را به خاطر تعصبش تشویق میکنند. آیا تعصب او زیاد است، یا میزان نمایش تعصب است که دیگران به وجد آورده است؟
نتایج آقای اولویرا بعد از جایگزینی با آقای جلالی اصلاً مطلوب نبوده است، اما نه هواداران و نه مسئولین باشگاه چنانکه با آقای جلالی برخورد کردند، با او برخورد نکرده اند. او احساساتش را نشان میدهد، او نشان میدهد، شاید با اغراق، که چقدر تیم و حتی یک توپ برایش مهم است. او شوق می آفریند و تماشاچی و بازیکن و مدیر باشگاه را به وجد میآورد. اما در مقابل آقای جلالی سعی داشت که با استدلال نشان دهد که از دست رفتن آن توپ، یا باختن یک بازی در راستای اهداف بزرگتر، آنچنان ارزشی ندارد و باید بزرگ فکر کرد.
استدلالهای منطقی و درست آقای جلالی هیچکس را قانع نکرد، پاسخ خوبی به هیجانات نبود، برعکس او را فردی بیخیال در نظر برخی معرفی کرد که البته صحیح نبود. شک ندارم که آقای جلالی اگر بیش از جانشین خود غصه نخورده باشد، کمتر نخورده است، اما نمایش آن دغدغه ها، در ایشان بسیار خفیف تر بوده است و متاسفانه انسانها و مخاطبین ما از درون من و شما خبر ندارند، مگر آنکه به آنها بگوئیم.
اشتباه نشود، غرضم این نیست که آقای جلالی هم باید این حرکات را اجرا کند، بلکه میخواهم تاکید کنم که شوق آفرینی در قانع سازی نقش جدی دارد. مربی در این بازار باید تعاملش را به مکتب شوق آفرینی ببرد.
چند بار خنده ایشان، چند رفتار غیر منتظره از ایشان، چند جمله عجیب از ایشان را به یاد دارید؟ همیشه یک خط، همیشه یک وزن، همیشه یک آهنگ ثابت و البته درست را تبعیت کرده است و این اثرگذار نیست!
در کار و زندگی و فروش هم همینظور است. باید بتوانیم مخاطب را به شوق بیاوریم، باید به او این باور را بدهیم که “میشود و میتواند” این است که کار میکند.
مثال دیگری از این وضعیت در اختلافات کاری و خانوادگی است. شما حرف درستی میزنید، اما چون هیچ شوری در آن نیست، حرف شما مخاطب را قانع نمیکند.
این همان چیزی است که امروزه به عنوان NLP هم از آن یاد میشود. در NLP اثرگذاری به حداکثر میرسد، گرچه برخی آن را نوعی ریا میدانند، میگویند این روش صادقانه نیست، اما گروه دیگری عقیده دارند که صداقت در این کار بستگی به هدف دارد. من اگر شما را مشتاق به بهتر شدن کنم، به شما خدمت کرده ام، یا خیانت؟
اگر صدایم به این مربی فهیم کشورمان میرسید، از ایشان خواهش میکردم اندکی به این مقوله و تغییر شیوه تعامل خود، فکر کنند. آن شعار بالای سایت را هم تغییر میدادم، از اینکه “ما به فوتبال فکر میکنیم” به اینکه “فوتبال برای من مهم است” یا “فوتبال زندگی من است”. مگر نیست؟ اما کدام اثرگذارتر است؟
اگر حرفهای ما شنیده نمیشوند، اگر به ما زمان کافی برای انجام کارهایمان و برنامه های منسجم و خوبمان داده نمیشود، شاید اشکال در شیوه اثرگذاری ما بر مخاطبمان باشد و این آنجائی است که ما نقش داریم. در ورزشی مثل فوتبال، در یک پروژه مهم برای سازمان، مدیران نمیتوانند خیلی به ما زمان بدهند، مگر آنکه آن شور لازم را در ما، و در رفتار ما ببینند و مهمتر از آن، حس کنند.
مجید جلالی یک مربی بزرگ و یک انسان شریف است، که با مدیریت شیوه های رفتاری میتواند باز هم اثرگذارتر باشد.
سربلند باشید
من همیشه به این موضوع فکر میکردم که مربی با این شخصیت و متانت چرا مورد بی مهری اکثریت تیمها قرار میگیرد و ارزش کارش رو نه تماشاگرا و نه مسئولین تیم ها نمیدونن. جوابم رو گرفتم. ممنون
@امین
سلام
از توجه شما متشکرم. این ادعای بزرگی است که علل عدم تناسب جایگاه ایشان با توانی که همه در ایشان سراغ دارند را فقط در این جنبه بدانیم، اما به گمانم این عامل هم نقشی داشته باشد.
سربلند باشید
با سلام و عرض ادب خدمت مدیرت محترم وبلاگ
مطالب خوب و متفاوتی رو بادوستان به اشتراک میزارین و در کل وبلاگ خوب و کاربردی رو مدیریت میکنین.
خوشحال میشم که با وبلاگ شما تبادل لینک داشته داشته باشیم.
موفق شادو پیروز باشید
@بیابانی
سلام از لطف شما متشکرم.
تحلیل تامل برانگیزی بود
سپاسگزارم
@بیابانی
@ابراهیم اسکندری
دلم میخواست نظر خود ایشان را هم در این مورد میدانستم. چقدر این تحلیل را قبول دارند و چه انتقاداتی به آن دارند. این قبیل بحثها به همه کمک میکند. اما متاسفانه چنین بحثهایی در ایران کمتر شکل میگیرد.
نسخه ای از تحلیل را برای سایت ایشان هم ارسال کردم.
از لطف شما بزرگواران سپاسگزارم.
سربلند باشید
بله موافقم
من دور و برم هم ادمایی رو با همین مشخصات و البته مشکلات میشناسم
که گاهی اونا از این انرژی یا به عبارت عامیانه «چرب زبانی» من برای ایجاد اشتیاق در کارفرما / مشتری ایراد میگیرن
بسیار عالی بود
اینقدر ها هم که می فرمایید جلالی با منطق نیست! تفاوت سبک بازی تیم او و تیم تونی از زمین تا آسمان فرق می کرد ولی با تمام سماجت باز هم ادعا می کرد تیم من خوب بازی میکنه!!! در ضمن باخت خای تونی تو لیگ برتر مصلحتی بود! و تو لیگ آسیا هم که وضعیت همه تیم های ایرانی یکسان بود.
واقعا باید اذم مغزشو با قیمه بادمجون خورده باشه که همچین مقاله ای بنویسه
همیشه می گفتند جلالی معلم اخلاقه اون از تقسیم مبلغ با همکگاراش اون از دری وری گفتنهاش پشت تیم سابقش
جلالی هیچ چی نیست جز یک توهم که قرصهاشو مصرف کنه و توی متن اخبار نباشه برای خودش هم بهتره
خودش هم می دونه
@نسا
سلام
به نظرم طرح ادعاهایی که سند و مدرک قابل ارائه ندارند، صحیح نیست، ضمن آنکه بحث ما در مورد ایشان هم به آنچه شما فرمودید، ربطی ندارد.
کاش وقتتان را صرف میکردید و متنی قابل ارائه تر و محکم تر مینوشتید…تا بیشتر همه استفاده میکردیم.
سربلند باشید