مدیران و تصمیم گیری
شما چطور تصمیم میگیرید؟ تا به حال به این موضوع فکر کرده اید؟ تصمیم گیری یکی از شاخصه های رفتاری است که در شناسائی شیوه مدیریتی مدیران، مورد ارزیابی قرار میگیرد.
انسانها در هر زمینه ای، به شیوه های مختلف تصمیم میگیرند و وقتی که این یک تصمیم مدیریتی باشد، این شویه تصمیم گیری در تمام سازمان اثر میگذارد، دقت کنید، منظور خود تصمیم و عواقب آن نیست، منظور شیوه تصمیم گیری است.
بعضی ها زود، بعضی ها دیرتر، برخی بعد از بررسی تمام شواهد و گروهی بعد از تحلیل ریسک، تصمیم میگیرند، بعضی ها هم اصلاً تصمیم نمیگیرند، آنها طرفدار این تئوری هستند که “تعویق” بهترین تصمیم است.
در ادامه این مطلب به شیوه های مختلف تصمیم گیری و مسائل مرتبط با آن پرداخته شده است.
شیوه تصمیم گیری مدیران هر چه باشد، بی شک بر سازمان اثرگذار است و از این روست که شناختن و احیاناً ارزیابی این شیوه، یکی از پارامترهای دخیل در شناخت شیوه مدیریتی مدیران است.
تصمیم گیری اساساً با پارامتر D از پارامترهای DISC مرتبط است. افراد با D بالا به تصمیم گیری علاقه دارند و از آن واهمه ای ندارند. این مسئله در نظر اول از جذابیتهای این افراد در مدیریت به نظر میرسد. اما این علاقه به تصمیم گیری و عدم واهمه از آن میتواند پیامدهایی هم داشته باشد.
اگر این افراد، I پائین داشته باشند، به عواقب تصمیمهایشان بر دیگران، توجه نخواهند کرد و ممکن است در سطح سازمان دلسردی و دل زدگی و ناامیدی را به وجود آورند. از سوی دیگر اگر I بالا داشته باشند، احتمالاً بیش از حد (بسته به میزان و شدت I شان) به اثر تصمیمهایشان بر افراد توجه میکنند.
اگر S پائین داشته باشند، کمتر بر تصمیم خود تامل میکنند و اگر S بالا داشته باشند، احتمالاً تصمیمهایشان فکر شده تر خواهد بود، (با تمرکز بر ارزیابی ریسک).
در شرایطی که فرد C بالا داشته باشد، در تصمیم گیری به الزامات،مقررات و قوانین، همچنین چارچوبهای سازمانی می اندیشد و اگر C پائین داشته باشد، مستقل و مصمم تصمیم میگیرد.
همانطور که ملاحظه میکنید، هر ترکیبی از پارامترهای رفتاری،در تصمیم گیری شرایطی را پیش می آورد، این هم طبیعی است، حالا نکته این است که :
- برای هر نوع تصمیم گیری، فردی با شخصه های مناسب را استفاده کنیم،
- یا اگر فرد شاخصه های رفتاری متناسب با موقعیت را ندارد، چطور به او کمک کنیم که بر عوامل محدود کننده خودش از دیدگاه تصمیم گیری غلبه کند؟
این را هم باید متذکر شوم که در مورد افرادی که اصولاً علاقه ای به تصمیم گیری ندارند و ترجیح میدهند این مهم را به دیگران یا به آینده محول کنند، اولین کار این است که آنها را با شیوه های علمی تصمیم گیری آشنا کنید. در بسیاری موارد عدم تصمیم گیری ناشی از عدم آگاهی فرد از این شیوه هاست.
اما در مورد تصمیم گیری، گاهی اتفاق جالبی می افتد که ناشی از شرایطی خاص در پارامترهای رفتاری است.
وقتی شدت پارامترها D و C با هم برابر میشود، در پائین یا بالای خط میانی، فرد در تصمیم گیری دچار تعلل میشود. چون این پارامتر در تصمیم گیری اثرات عکس دارند:
- وقتی D بالاست و C هم بالاست و تفاوت شدت آنها هم از حد مشخصی کمتر است، D بالا به فرد میگوید تصمیم بگیر، C بالا میگوید: کنترل کن. این سبب دودلی میشود. این را حالت 1 بنامیم.
- وقتی D کم شدت است(یعنی زیر خط میانی است) به فرد میگوید که لازم نیست تو تصمیم بگیری، در همین حالت C هم اگر زیر خط میانی باشد، به فرد میگوید که مستقل باش،چرا منتظر دیگران و قانون و ضابطه مانده ای؟ این هم حالت تردید ایجاد میکند. این وضعیت را حالت 2 بنامیم.
البته اینکه این وضعیت در کدامیک از شرایط رفتاری فرد (ترجیحی،کاری یا تحت فشار ) رخ دهد هم مهم است که فعلاً از آن میگذریم.
در نظر اول این وضعیت،وضعیت خوبی نیست، اما در عمل ما خیلی وقتها این وضعیت را دوست داریم و در پی آن هستیم:
– اگر قرار باشد پزشکی پای بیماری را قطع کند، بیمار قطعاً ترجیح میدهد که او تمام گزینه های ممکن را بررسی کرده باشد و بعد به این تصمیم برسد (حالت 1)
– وقتی بنا به ناراحتی مزاجی باید فرد به دکتر مراجعه کند و مداوایی را شروع کند، D پائین به او میگوید صبر کن،عجله نکن،ببین فلانی چه میگوید و چه میکند؟ اما C پائین میگوید به او چه کار داری،تو الان باید به پزشک مراجعه کنی! (حالت 2)
میبینید که این وضعیت گاهی خوب است. حالت اول فرد را به گرفتن تصمیمهای پخته سوق میدهد و حالت دوم او را از بی تصمیمی منفعل دور میکند.
تشخیص این حالت در مدیران و حتی کارشناسان مهم است. شما برای مدیران حالت اول، میتوانید به جای فشار بر آنها بر تصمیم و آزار آنها،زودتر و تحلیل شده تر، به آنها اطلاعات بدهید تا زودتر C شان ارضا شود و تصمیم بگیرند.
به هر حال نکته مهم این است که هیچکدام از این دو گروه، برای تصمیمهای فوری و ناگهانی مناسب نیستند، مثلاً در کارهای اورژانس، یا آتش نشانی، یا نظامی، این افراد نمیتوانند خیلی کمک کنند.
یک نکته مهم دیگر نقش آموزش است. آموزش شیوه های تصمیم گیری، به صورت دوره های مشخص و محدود، حتما بر D افراد اثر میگذارد و آنها را در تصمیم گیریها یاری میدهد. اما قبل از آموزش آنها خوب است اطلاعی از ترکیب شاخصه های رفتاری آنها داشته باشید.
سربلند باشید
——————–
بعد از انتشار این مطلب، جناب آقای کریمی، نظر ارزشمندی ابراز کردند که نظر به اهمیت آن، نظر ایشان و نظر خودم را در این بخش قرار دادم:
نظر آقای کریمی:
در زمینه روش تصمیم گیری، ممکن است برخی از مدیران با خاستگاه رفتاری خود تصمیم گیری کنند، اما این راستش من با اجازه می خواهم قدری مخالف این نظر شما باشم. در تصمیم گیری معیارهای اصلی، زمان، کیفیت و پذیرش یا مقبولیت تصمیم است که مدیر با توجه به مساله باید تصمیم گیری کند. به نظرم تحلیل روش تصمیم گیری مدیران با معیارهای DISC، در لایه اول در تحلیل مساله است و خیلی مسائل و ملاحظات دیگر هستند که در شیوه تصمیم گیری مدیران موثر است.
در این مورد من اینطور فکر میکنم:
کاملاً موافقم که زمان، کیفیت و پذیرش مقبولیت بسیار مهم هستند، اما آنچه به نظر من مطرح است، این است که اگر بهترین تصمیمات خارج از اولویتها و الزامات زمانی اتخاذ شوند، عملاً سودی نخواهند داشت. آنچه تهدید است، البته به نظر من، این است که تصمیم گیرنده متوجه محدودیتهای زمانی نباشد و برای رسیدن به بهترین تصمیم زمان نامحدودی در نظر بگیرد.
بدیهی است که همیشه محدودیت زمان جدی نیست، گاهی عوامل دیگر مطرح هستند، همانطور که عدم توچه به شواهد مهم است، غرق شدن در آنها هم مهم است.
بنابراین اگر مدیر بخواهد تصمیم بگیرد، ابتدا باید بدانند که چه نوع تصمیمی (زمانی؟ دلایل؟ تحلیلی؟) از او مورد انتظار است و بعد بسته به مورد، در همان راستا، کیفیت و مقبولیت و … را هم در نظر بگیرد.
مثلاً یک جراح میداند که کیفیت تصمیمش بر زندگی فرد اثر دارد، اما باید بداند که عامل زمان هم در تصمیم او نقش جدی دارد و باید یاد بگیرد که تصمیمهای تابع زمان را چطور باید بگیرد، از کدام راهها برود، به چه عواملی توجه کند و چه عواملی را بگذرد.
لازم ایت از ریز بینی و دقت جناب کریمی که همیشه نظرات ارزشمندی دارند، باز هم تشکر کنم.
سربلند باشید
در زمینه روش تصمیم گیری، ممکن است برخی از مدیران با خاستگاه رفتاری خود تصمیم گیری کنند، اما این راستش من با اجازه می خواهم قدری مخالف این نظر شما باشم. در تصمیم گیری معیارهای اصلی، زمان، کیفیت و پذیرش یا مقبولیت تصمیم است که مدیر با توجه به مساله باید تصمیم گیری کند. به نظرم تحلیل روش تصمیم گیری مدیران با معیارهای DISC، در لایه اول در تحلیل مساله است و خیلی مسائل و ملاحظات دیگر هستند که در شیوه تصمیم گیری مدیران موثر است.
سلام
خیلی ممنون از اظهار نظرتان، نظر به اهمیت مسئله ای که مطرح کردید، نظر خودم و نظر شما را به متن نوشته انتقال میدهم.
سربلند باشید