مدیر بهتری باشیم
جمله خیلی جالبی دیدم. میگفت هیچکس مدیر زاده نمیشود و هیچکس از روز اول تصمیم نمیگیرد که مدیر باشد، بلکه مدیر شدن معمولاً یکی از مراحل ارتقای شغلی افراد است. به همین دلیل هم هست که این قدر کتاب و روش در این زمینه هست که چطور مدیر بهتری باشیم.
تعامل یکی از شاخصه های رفتاری لازم برای مدیران است. اما تعامل یعنی چه؟
جمله خیلی جالبی دیدم. میگفت هیچکس مدیر زاده نمیشود و هیچکس از روز اول
تصمیم نمیگیرد که مدیر باشد، بلکه مدیر شدن معمولاً یکی از مراحل ارتقای
شغلی افراد است. به همین دلیل هم هست که این قدر کتاب و روش در این زمینه
هست که چطور مدیر بهتری باشیم.
تعامل یکی از شاخصه های رفتاری لازم برای مدیران است. اما تعامل یعنی چه؟
در مقاله ای دیدم که تعامل را به سه کار تقسیم کرده است:
گوش کنیم
این خصلتی است که خیلی از مدیران از آن بی بهره اند (به خصوص High D ها). با توجه کامل به آنچه به شما گفته میشود، گوش کنید، بگذارید حرف طرف تمام شود، حرفش را قطع نکنید. اینکه به دیگران نشان دهید که به آنچه میگویند توجه دارید، مهم است. خیلی از سازمانها شعار درهای باز را دارند، اما وقتی وارد اتاق مدیرانشان میشوید، گویا جائی برای شما نیست، مدیر همیشه گرفتار است!
اگر زمانی که کسی با شما حرف میزند، ایمیلهایتان را نگاه میکنید، این پیام را به او میدهید که “من علاقه ای به شنیدن حرفهای تو ندارم”.
ارزیابی کنیم
این فقط به مفهوم ارزیابی آنچه گفته میشود نیست، باید به نحوه گفتن هم توجه کرد. مثلاً وقتی کسی که همیشه به مواعد زمانی متعهد و پایبند بوده، با گزارشی که باید قبلاً ارائه میکرده و با تاخیر ارائه میشود، به شما رجوع میکند و در چهره اش آثار ناراحتی مشهود است، باید به این فکر کنید که چه اتفاقی ممکن است این فرد و این گزارش را دچار این وضع کرده باشد؟ آیا این وضع نیازمند رسیدگی مدیریتی نیست؟
عکس العمل مناسب داشته باشیم
در هر آنچه که گفته میشود،دنبال جنبه های مثبت باشید، اول روی جنبه های مثبت تمرکز کنید و بعد به مواردی که نیازمند تغییر و اصلاح هستند بپردازید. مثلاً در مورد یک گزارش میتوان گفت: “من نحوه ارائه نمودارها در این گزارش را خیلی خوشم آمد، خیلی گویاست، یک نکته کوچک که میخواهم اضافه کنم این است که شاید ارائه اعداد و نمودارهای مبنای نمودارهای فعلی، به کیفیت گزارش بعدی اضافه کند. موافقید؟”
به نظر میرسد که با این روش ساده بتوان روابط بهتری با همکاران داشت و مدیر بهتری بود. شما، اگر مدیر هستید، در این موارد چه میکنید؟ یا مدیر شما در این موراد چه رفتاری دارد؟
ما همیشه باید سعی کنیم هم خودمان بهتر شویم و هم به دیگران کمک کنیم که بهتر شوند.
در مورد عوامل دیگر (انگیزش و پافشاری) امیدوارم در مطالب بعدی بنویسم.
سربلند باشید
این مطلب همانطور که شما هم اشاره کرده اید، با رویکرد تعامل تدوین شده است و شامل نکات ظریفی است که مدیران در نوع رفتار خود باید مدنظر قرار دهند.
حالا در کنار این مطلب فرض کنیم اگر وجه مدیریتی این رفتار را هم حذف کنیم، این مطلب باز هم کارکرد دارد و می توانیم عنوانش را بگذاریم چگونه بهتر باشیم چه مدیر باشیم چه مدیر نباشیم.
من مشتاق مطالعه بقیه موارد هم هستم تا بعد بحث بیشتری بتوانیم در این باب داشته باشیم.
دقیقا درست اشاره کردید، این برای همه کاربرد دارد. در واقع ترجمان دیگری هم میتوان داشت: چطور میتوانیم کاندید بهتری برای سمتهای مدیریتی باشیم، اگر اکنون مدیر نیستیم. یا برای مدیر شدن، چه شاخصه های رفتاری لازم هستند.
از توجه شما متشکرم و تلاش میکنم به زودی در مورد سایر شاخصه های اصلی هم مطلبی بنویسم و از نظرات شما بهره مند شویم.
سربلند باشید
درسته
اما چطور میشه به رفتار های احمقانه (ببخشید. بهترین کلمه همین بود به نظرم!) هم روی خوش نشون داد و به عبارتی نیمه ی پر لیوان رو دید و صبر داشت و خوب برخورد کرد و…
بگذارید اینطور به داستان نگاه کنیم:
۱- آیا تمام رفتارهای من و شما درست و اصولی است؟ اگر بله، چرا اینطور فکر میکنید؟ اگر خیر، خوب طرف مقابل هم همینطور است.
۲- با یک فرد عالی و فهمیده که همه میتوانند کار کنند، هنر آن است که با هر فردی بتوانیم خودمان را تنظیم کنیم. چطور؟ با تمرین …
سربلند باشید
بله
در مواردی رفتار و نظر من هم میتونه احمقانه باشه. اینجا باید بپرسم طرف مقابل باید چه کاری انجام بده؟
مسئله این نیست که من خوب و بدون ایراد هستم یا غیره
مسئله تحمل اشتباهاته… و برخورد مناسب
راستش مشکلی که باهاش مواجه هستم و سعی دارم رفعش کنم (که به لطف یکی از اساتید فهمیدمش و شناختمش) اینه که (تقریبن) خوب بودن رو بلدم و میتونم انسان مفیدی باشم، ولی دوست داشتنی نه! خیلی در حال جنگیدن هستم…
اما
من ِ دانشجویی که حس میکنم با یه عده بچه هم دانشکده ای هستم که یا دنبال دوستی با جنس مخالف هستن و یا دنبال بدگویی از اساتید
و شاید توی کل این ۵ سال ۵ نفر آدم اهل کار و تلاش و یادگیری پیدا نکردم
یا من ِ کارمند ِ شرکت خصوصی ای که مدیر شرکت دائمأ در حال دروغگویی و چاپلوسی برای گرفتن ۲تا پروژه ی بیشتر و ندادن پول ۲تا همکار و غیره ست
چیکار باید بکنم تا خوب برخورد کنم. بتونم ارتباط برقرار کنم و تأثیر بذارم…
دوست من جواب شما خیلی سخته، اما همین قدر میدونم که وقتی شما داری تلاش میکنی، یعنی نصف راه رو رفتی.
دوست داشتنی بودن به نظر شخص من خیلی هم خوب نیست. خوب نیست که همه هم آدم رو دوست داشته باشند، به این قیمت که بر طبق میل همه رفتار کنی…
به نظر شخصی من اثر گذار بودن هست که میتونه منشاء دوست داشته شدن باشه… اما این نظر منه و من هم خیلی آدم دوست داشتنی ای نیستم :-)
سربلند باشید