معضل بیکاری
در نوشته بیکاران کجائید، نظرات مختلفی منعکس شد. واقعیت این است که بیکاری یکی از معضلات اجتماعی ماست، که همه هم در پی رفع آن هستند. من آنجا ایده ام این بود که خود ما هم در بیکاریمان نقش داریم. ما اگر خود را توسعه دهید و مهارتهای مناسبی داشته باشیم، کم نیستند سازمانهایی که ما را میخواهند و روی چشمشان هم میگذارند. به این حرف، جداً اعتقاد دارم.
اما این تمام داستان نیست. کارهای دیگری هم میشود کرد. همانجا در مورد قانون کار هم نوشتم که اثر عکس در رفع بیکاری دارد. کارفرمایان علاوه بر تمام اما و اگرها با مشکلات ناشی از قانون کار هم مواجه هستند. آنها برای به استخدام در آوردن کسی، باید مراقب باشند که بعداً دچار مشکلات پیچیده نشوند. به این ترتیب توسعه کسب و کارشان با محدودیت مواجه میشود و این چرخه معیوب ادامه می یابد.
نمیدانم کسی از دست اندکاران این نوشته ها و امثال این را میخواند یا خیر؟ اگر میخواند امیدوارم تحلیلی ارائه شود که چرا کسی وارد حوزه اصلاح قانون کار نمیشود؟ یا چرا کسی برای آنها که تعداد افراد تحت پوشش استخدام خود را افزایش میدهند، کاری نمیکند؟
پینشهادات زیادی میتوان ارائه نمود، که حتما به عقل خیلی از شما رسیده است، اما نمیدانم چرا عمل نمیشود؟مثلاً یک کار ساده این است که اگر سازمانی افراد را استخدام کرد (با شرایطی ساده) از معافیت برخوردار شود. این ایده من نیست، این کار در کشورهایی مثل کانادا، سوئد و آلمان سالهاست که عملی شده است. خیلی ساده است، چرا میخواهیم چرخ را دوباره اختراع کنیم؟ چرا از راهی که رفته اند استفاده نمیکنیم؟
دولت اکنون باید نقدینگی را کنترل کند، پس نمیتواند پاداشهای پولی بپردازد، اما میتواند در عوارض تخفیف بدهد. بیائید یک حساب ساده بکنیم:
برای سرمایه گذاری لازم برای ایجاد یک شغل، اعدا متفاوتی ارائه میشود. از 20 میلیون تومان تا 100 میلیون تومان. یعنی اگر دولت بخواهد یک شغل ایجاد کند، باید این حجم سرمایه گذاری کند. ما این عدد را دست پائین و همان 20 میلون تومان در نظر میگیریم.
حالا شما فرض کنید یک شرکت آمده و یک نفر را به صورت دائمی برای یک سال با حق الزحمه 1 میلیون تومان استخدام کرده است. این یعن یاینکه این فرد اقلاً 20 میلیون تومان سرمایه اش را به خطر انداخته است. حالا همین فرد در انتهای سال سود میکند یا ضرر، به خودش مربوط است و دولت هیچ ضرر و نفعی نخواهد داشت. اما دولت از همین فرد، مالیات میگیرد. میتواند بخشی از مالیات این فرد را ببخشد. به همین سادگی. دقت کنید. نکته این است که مالیات را فقط و فقط بر اساس افزایش نفرات در لیست بیمه، ببخشد، نه اینکه از یک دست (اداره مالیات) بگیرد و جای دیگر بخواهد پس بدهد. این هم فساد دارد هم پیچیده میشود.
به هنگام ارائه اظهار نامه، فرد کپی لیستهای بیمه اش را ارائه میکند و به ازای تعداد افرادی که به لیست در طی آن یکسال اضافه شده اند، بخشودگی دریافت میکند. البته نه اینکه کسی از یک شرکت به شرکت دیگر رفته باشد، بلکه کسی که اقلاً 3 یا 4 ماه بیکار بوده باشد و در هیچ لیست بیمه ای نبوده باشد.
چقدر مالیات را ببخشد؟ بدیهی است این مبلغ به سادگی قابل محاسبه است. اگر سرمایه گذاری هر شغل، 20 میلیون باشد، پس این فرد 20 میلیون تومان برای دولت کار کرده است. پس به راحتی میتوان 10 میلیون آن را بخشید. برای این هم میتوان دوره قرار داد. مثلاً اگر آن فرد 2 سال ماند، 10 میلیون معافیت مالیاتی در نظر گرفت. اگر 3 سال ماند، کمی بیشتر و به همین ترتیب.
این کار خیلی ساده است و شرکتها را تشویق میکند که سراغ کارجویان بروند.
یا مسئله سربازی. آیا همه فارغ التحصیلان باید به سربازی بروند؟ آیا نمیشود اگر کسی جائی پیشنهاد کار داشت (یعنی به نوعی از جرگه بیکاران خارج شد) او را معاف کرد یا تمهیدی برای او اندیشید؟ چنین کارهایی حتماً یک نگاههای بزرگ احتیاج دارد که به آن فکر کنند. یک اتاق فکر لازم است که اصول اساسی را تعریف کند و ایده های زودبازده و البته فکر شده را به اجرا ببرد.
جالب است بدانید که در کانادا، برای کسی که ایجاد شغل کند، تا 7 درصد معافیت مالیاتی منظور میشود. صاحب نظران معتقد هستند که این اقدامات باعث شده که کانادا در ارزیابی سال 2014 به مقام دوم “بهترین محل ایجاد کسب و کار” در جهان تبدیل شود. و جالب تر آن است که بدانید مقام اول در اختیار هنگ کنگ است!
از تمام اینها غرضم این بود که بگویم کارهای ساده میتواند گره های بزرگ را باز کند. ما اکنون در دام مشهوری افتاده ایم که نامش دام تحلیل Analysis paralysis است.
آن قدر تحلیل میکنیم که هیچ کاری نمکنیم. از شکست میترسیم (البته تا حدودی هم حق دارند) اما باید ارزش فعالیت و نشان دادن اینکه فکر میشود و این فکرها، گاهی هم تبدیل به عمل میشود، مهم است. خیلی…
سربلند باشید
“چنین کارهایی حتماً یک نگاههای بزرگ احتیاج دارد که به آن فکر کنند…”
شما چنتا آدم بزرگ در سیستم اداری دولتی ما میشناسین؟ والله اون چیزی که ما تا الان دیدیم آدمای کوچیک و حقیر در منصبای دولتی بودن.
به قول یکی: اگه آدمای بزرگی بودن که تو سیستم دولتی نمیموندن.
با اینکه خودم با خیلی از دیدگاه های سوسیالیستی موافقم، ولی قانون کار همیشه متعجبم می کنه. علاوه بر قانون کار، نماینده های کارگران. یک نفر اومده توی تلویزیون، می گه حداقل حقوق باید ۱/۵ میلیون تومن باشه. خوشبختانه این حرفها هیچ وقت عملی نمی شه. اما تصور کنید بشه. از تورم وحشتناک و هرج و مرج اقتصادی که بگذریم، شرکت های زیادی کارگر و کارمندهایی دارن که با حقوق ۱ میلیون کاملا راضین و قصد تغییر شغل هم ندارن. وقتی شرکت نمی تونه ۱/۵ میلیون حقوق بده، اخراجشون می کنه. بعد خود کارگرها از ترس اخراج حاضر می شن که زیر حقوق قانونی کار کنن. نتیجه چی می شه؟ توی یک بازرسی، هم شرکت متضرر می شه هم کارگر اخراج. چرا؟ چون یه عده که نه می دونن کار چیه نه حمایت، از سر شکم سیری برای حمایت از کارگر حرف زدن!
@علی آقا
دوست عزیز
من متاسفانه اجازه میخواهم که با شما موافق نباشم. به دو دلیل:
اول آنکه من با تفکیک اینگونه بین آدمها مشکل دارم. اینکه هر که دولتی بود ناتوان است و هر که نبود توانمند است، تقسیم بندی منصفانه ای نیست.
دوم آنکه من شخصاً آدمهای بسیار توانمندی را دیده ام که علیرغم تمام مشکلاتی که امثال من چند روزش را هم نمیتوانند تحمل کنند، مانده اند و کارهای بزرگی هم انجام داده اند.
میتوانم بپذیرم که دیدگاههای کلان متاسفانه در سیستمهای بوروکراتیک خیلی مورد استقبال واقع نمیشوند. عرض من این بود.
از توجه شما متشکرم
سربلند باشید
@الهام
سلام
اگر کمی نوشته شما را نرم تر کنم، با مضمون آن موافقم. کسانی ممکن است نیت خیر داشته باشند و بخواهند از کارگران زحمتکش دفاع کنند، اما عملشان منتهی به دفاع نشود.
من امروز در یک بیمارستان شخصاً شاهد بودم که افراد فقط با ارائه کارت ملی، ۱۰درصد هزینه بیمارستانی را پرداخت کردند. این یعنی حمایت، نه اینکه حقوق کارگر یا کارمند را اضافه کنیم و به همان نسبت هم تورم بالا رود.
من به عنوان یک ایرانی از این کار دولت خیلی لذت بردم. امیدوارم تداوم داشته باشد.
سربلند باشید
@پوینده دهکده جهانی
سلام. من همه را نگفتم. مطمئنا استثنا هم وجود دارد. من مشاهدات خودم در محل کار خودم و همچنین سازمان هایی که با آنها برخورد داشته ام را گفتم. اکثر سازمان های دولتی در دوران دولت سابق (و حتی سایر دولتها) در سپردن مسئولیت به دست انسانهای نالایق کم نگذاشتند. فقط یک نمونه: معاون سابق وزیر نفت در … مسئول دفتر خود (که با مدرک دیپلم به عنوان تایپیست وارد سیستم شده بود و این اواخر از دانشکاه پیام نور لیسانس زبان گرفته بود) را به سمت مدیرکل … معاونت … وزارت نفت گمارد. زیر دست این مدیر الان آقای … کار می کند که با ۳۰ سال سابقه در وزارت نفت، دکترای مدیریت از امریکا دارد و همچنین آقای … که دانشجوی دکترای دانشگاه شهید بهشتی است.
یا فلان مدیر که خیلی رک و روراست به من می گوید فلان نامه یا گزارش را تهیه کن تا از سر خودمان وا کنیم. یا …
قبول نمایید که این افراد تعدادشان خیلی بیشتر از افرادی است که شما مثال زدید وگرنه این همه مشکل و فساد و… از کجا نشات می گیرد؟ و چرا این مدیران لایق آن را حل نمی کنند؟
@علی آقا
سلام
با کمال احترام به نظر شما و همه نظراتی که قابل بحث باشند، من هنوز هم معتقدم که معیار دولتی بودن و نبودن معیار خوبی برای ارزیابی توانمندی نیست. نه میتوانم قبول کنم که تعداد توانمندها بیشتر است و نه میتوانم ادعا کنم که کمتر است. فقط عرضم این است که این معیاری مناسب برای تفکیک آدمها به توانمند و ناتوان نیست.
اما بیائید تلاش کنیم که من و شما اینگونه نباشیم…
به نظرم کمی از بحث اصلی که بیکاری و ارائه پیشنهادی برای رفع یا بهبود آن است دور شده ایم..
سربلند باشید
سلام
پدر من هم یک کارآفرین است. بارها این نظر شما را از او شنیده ام. البته پیشنهادش اندکی فرق دارد. او می گفت دولت به جای کارآفرینی و بعدا دردسرهای افزایش حقوق و مزایای کارمندی و هزار و یک دردسر که برای خودش درست می کند بیاید و فقط بگوید بیمه ی کارکنان تمام ادارات را تقبل می کند. یعنی در واقع سهم کارفرما از بیمه ی کارمندان را، دولت بدهد. من تصوری از درستی یا غلط بودن این تصمیم ندارم ولی در این صنعتی که پدر من در حال کار است (آموزش) عمده ترین مشکل کارفرمایان مشکلات بیمه ی کارمندان و شکایت های بعد از آن است. احتمالا این هزینه ی ماهیانه ۱۵۰ هزارتومان سهم کارفرما در بیمه کارمندان اگر از روی دوش آنها برداشته شود حداقل در آمار هم که شده تعداد بسیار زیادی از بیکاران جامعه، دارای کار طلقی خواهند شد.
البته درست تر این است که دولت به جای فشار بیشتر مالیاتی و امثالهم بر روی گردن کارفرمایان، مسئولیت بخشی از کسادی بازار و اوضاع نابسامان اقتصادی که مسئول مستقیمش خود او بوده است قبول کند و کمی با کارفرمایان مدارا کند. اینکه در طرف کارگران باشیم اگرچه اخلاقی است ولی نه برای انها مفید است و نه آن نتایجی را که مورد نظر دولت است خواهد داشت.
@مسعود
سلام
دوست عزیز، آنچه یک کارآفرین را آزار میدهد، وابسته بودن نتایجی که بدست میآورد به تصمیمات دیگرانی است که ممکن است شرایط را درست هم درک نکنند.
به نظر من اگر دولت شرایط کسب و کار را بهبود دهد، اما در مقابل مالیات و عوارض روشن تر و بیشتری بگیرد، کسی گله نمیکند. اما اینکه که سازمانها تلاش کنند و ثمره تلاششان بیهوده و بدون منطق از آنها گرفته شود، آزارنده خواهد بود.
اگر دولت یک حساب و کتاب ساده بکند، خواهد دید که با گذشت از بخش کوچک و پردردسری از درآمدهایش، میتواند درآمدهای بیشتری از محلهای دیگر داشته باشد.
و البته معضل بیکاری هم با چنین کارهایی به نظر من به شدت کمتر خواهد شد.
سربلند باشید
سلام
منم خودم به عنوان یک کارشناس در دولت با نظر علی آقا تا حدود زیادی موافق هستم. در ارگانهای دولتی ما افرادی که به نوعی سرشان به تنشان بیرزد کم نیستند اما مشکل از اینجا بوجود می آید که به این افراد و علمشان بها داده نمی شود و هزینه های بیهوده بسیاری به بیت المال و خزانه وارد میکنند.
یک نمونه از این نوع، خرید یک نرم افزار برای اداره ما در ۲ سال پیش با هزینه ای بالغ بر ۲۰ میلیون تومان بود. و با وجود اخطارهای فراوانی که بنده به مسئولین دادم که این نرم افزار نیازهای ما را برآورده نمیکند و خرید آن ریخت پول به داخل چاه است تنها چیزی که حاصل شد انواع و اقسام تهمتها و برچسب ها بود. الآن با گذشت ۲ سال به این نتیجه رسیدند که این نرم افزار مناسب نبوده و حالا به دنبال خرید نرم افزار دیگری هستند. و روز از نو. حالا شما حساب کنید که در کل کشور چه پولهایی که به داخل چاه ریخته نمیشود.
حالا انتظار دارید به عقل اینگونه افراد برسد که اگر ما فلان معافیت را برقرار کنیم بهمان مقدار از خیل بیکاران کاسته می شود؟؟!!!!!!!
به قول دوستی که زمانی در مناصب بالا بود و میگفت:”در سیستم دولتی برای رسیدن به مناصب بالا باید فاسد بود و اگر نبودی یا بالا نمیروی یا اگر رفتی سریعا به پایین پرت می شوی.” حالا خودتان بخوانید از این جمله کل قضیه را.
@هاشمی
سلام
نمیدانم چقدر اجازه دارم که نوشته شما را تحلیلکی بکنم؟
فرض کنید شما رئیس و مسئول آن کسی هستید که نرم افزار را قرار بود بخرد. شما به او کلی تذکر دادید که نخر. نمیدانم چقدر دلیل داشتید، برای رفع مشکل راهکار هم دادید یا نه؟ راهکارخودتان را هم نقد کردید، یا اجازه دادید که آنها هم راهکار شما را نقد کنند؟ اگر اه شما را رفته بودند، امروز جای بهتری بودند؟ راهکار خودتان را با گزینه آنها سنجیدید؟ برای راهکار آنها مزایا را هم دیدید؟
آیا اگر راه آنها را نقد میکردید، نه اینکه میگفتید که این به درد نمیخورد، ممکن نبود آنها هم گزینه ای دیگر را توجه کنند؟ آیا راه بهتری برای شروع یک تعامل نبود که منجر به دور ریز این پولها نشود؟ من گمانم این است که میشد کاری دیگر هم کرد…
حالا کاری را انجام داده اند، شما امروز تمام تمرکزتان را روی مشکل قرارداده اید. من در میان نوشته شما این حس را یافتم (که التبه شاید غلط هم باشد) که شما “دیدی گفتم” را القا میکنید. آیا بهتر نیست وضع را بسنجیم و الان بر راه حل تمرکز کنیم؟
در مورد فساد که باید عرض کنم به کلی میخواهم با نظر آن دوست شما مخالفت کنم. یعنی هرکه بالا رفته فاسد بوده است؟ این حکم خیلی غیر منصفانه است. اصلاً حکمهای کلی و چنین قطعی معمولاً درسن نیستند و به نظرم در حق خیلی ها با این جمله دوست شما جفا میشود.
من باورم این است که چنین قضاوتهایی مانع رشد و توسعه تعامل بین ما (چه دولتی و چه خصوصی) میشود. این برخوردها و این پیش داوری ها ایجاد موضع و مقاومت میکند و راه توسعه و تعامل را به شدت میبندد.
از مشارکتتان متشکرم
سربلند باشید
@پوینده دهکده جهانی
با سلام و تشکر از اینکه با صبر و حوصله زیاد مطالب را خوانده و تحلیل می کنید.
در مورد آن نرم افزار باید بگم که خرید اون از مجاری غیر رسمی و بدون برگزاری مناقصه صورت گرفته بود و نظر بنده در مورد این نرم افزار منفی بود و اعتقاد به خرید نرم افزار با برگزاری مناقصه اصولی و انجام کار از راه صحیح داشتم. یعنی دریافت پیشنهادات از سوی شرکتها مختلف و بررسی نرم افزارهای آنها سپس مذاکره و اقدام به خرید کردن. و نه خریدن یک نرم افزار بدون بررسی و تحلیل آن و عدم طی کردن مراحل مورد نیاز و عقد قرارداد با شرکت مربوطه فقط به صرف معرفی شدن از جانب یکی از مسئولین ستادی. که این مورد آخری خودش کلی حرف داره.
در حالی که شرکت تولید کننده این نرم افزار نه استاندارهای لازم را دار بود و نه به متدولوژی های مهندسی نرم افزار تسلط کافی داشت و نه رزومه ای قوی و مناسب و نه رتبه بندی مورد نیاز جهت عقد قرارداد را دارا بود. همچنین نرم افزار آنها اصلا تست نشده بود و حاوی باگها بسیاری بود. و به نظر بنده شرکت باید این شرایط را برای عقد قرارداد دارا باشد تا بشود به کارش اعتماد کرد و برایش پول داد.
اما مسئولین اصرار شدید بر خرید این نرم افزار از این شرکت آنهم بدون برگزاری مناقصه داشتند. در آن روز من تمام این موارد را مکتوب کرده و در آنتها آن از خودم برای مشکلات آینده سلب مسئولیت کردم. حال با بروز مشکلات فراوان در این زمینه در ابتدا قصد داشتند تمام کاسه کوزه ها را بر سر بنده بشکنند که با توجه به این گزارش تیرشان به سنگ خورد. البته لازم به ذکر است من فقط یک کارشناس در این سیستم هستم و مقام و منصبی ندارم. همچنین عضو هیچ باند و دسته ای نیستم و پارتی هم ندارم به همین دلیل به توصیه ها و حرفهای بنده توجهی نمی شود و در نهایت متهم به حساس بودن و اشتباه گرفتن ایران با ژاپن و آمریکا شده و به من توصیه میکنند که بی خیالی طی کن. اما چه کنم که نمی توانم در برابر کوه خطاها و اشتباهاتشان ساکت بمانم. ضمنا باید عرض کنم من همیشه سعی کردم همراه با اخطارهایی که بیان میکنم راه حل هم بدهم و در حال حاضر ۳۶ پیشنهاد بنده برای اصلاح امور حدود ۲ سال و اندی است که در کمیته پیشنهادات خاک خورده و بررسی نمی شود در حالی که پیشنهادات سایرین را به سرعت بررسی میکنند. و این در حالی است که رکورد بیشترین تعداد پیشنهاد ارایه شده در طول ۳۰ سال فعالیت یک کارمند مربوط به بنده می باشد با تعداد ۳۶ پیشنهاد.
به نظر من انجام چنین مواردی از راه اصولی و صحیح خودش یکی از راههای فعال شده بخش خصوصی و کاهش سطح بیکاری در سطح جامعه بوده و همچنین به باز شدن فضای کسب و کار و افزایش امکان رقابت سالم در بخش خصوصی منجر میشود.
می بخشید که با این مطالب وقت پربهای شما را هم گرفتم.
@هاشمی
دوست عزیز
از شما ممنونم که نوشته های بنده را مطالعه میکنید.
به نوشته خودتان و به پیشینه کارها و تعاملاتتی که نوشته اید یک بار دیگر نگاه کنید.
شما به تصمیم مدیر یا همکارتان انتقاد داشته اید. نامه ای نوشته اید و کل مسئولیت را به عهده آنها گذاشته اید و از خودتان سلب مسئولیت کرده اید. یعنی به زبان بی زبانی به آنها گفته اید که این یک مدرک دادگاهی است که فردا نشان خواهد داد که شما چقدر بی قانونی کرده اید! آن وقت انتظار دارید به پیشنهادهای شما توجه شود؟
شما خودتان را از آنها جدا کرده اید. به آنها پیام داده اید که من آدم دقیق، فنی و قانون مداری هستم و شما نه. این پیام خوبی نیست. شما میتوانید همراه باشید، اما مخالف بمانید. مدرک سازی علیه این و آن حس خوبی نمیدهد.
در لابلای نوشته های شما آثار متهم کردن، سرزنش کردن و عدم همراهی و ایرادگیری مفصل دیده میشود. اینها حس خوبی به همکاران شما نخواهد داد. همراه شوید، نمیگویم اگر خلاف کردند، شما هم خلاف کنید. اما هر کاری چند راه دارد.
اگر هم واقعاً این سازمان این قدر بد است، باید فکری دیگر کرد. حدس میزنم شما آنها را به خودتان از این بابت که از آنها به مقامات بالاتر شکایت نکرده اید، اگر نکرده باشید، مدیون میدانید.
از چشم آنها نگاه کنید. آنها به نرم افزار نیاز داشتند. حرف شما صحیح است اما همیشه درست نیست. بیائید چندین شرکت معتبر با رزومه خوب هم نشانتان بدهم که پروژه های بزرگ را موفقیت آمیز اجرا نکرده اند. شما بر این مدارک تاکید کرده اید و آنها بر چیزهای دیگری که نه شما آنها را و نه آنها شما را درک نکرده اید و نکرده اند.
ببخشید که صریح نوشتم، امیدوارم جسارت من را ببخشید. تصورم این است که شما و همکارانتان باید بیشتر گفتگو کنید و با دغدغه های هم آشنا تر شوید. بدون قضاوت و بدون اتهام زنی و بدون پیش داوری
سربلند باشید
خسته نباشید و از وقتی که صرف خواندن نوشته ها و پاسخ به آنها میگذارید کمال تشکر را دارم. نوشته های شما بسیار زیباست و حس بسیار دلپذیری را به بنده منتقل میکند.
متاسفانه در اداره ما مسئولین عواقب تصمیم های خلق الساعه خود را نمی پذیرند و آنها را بر گردن دیگران می اندازند و به قول معروف در روز روشن دروغ می گویند. آن نامه هم که نوشتم برای جلوگیری از این بود که آنها نتوانند روزی گناه را بر گردن بنده بیندازند (که اقداماتی در راستا هم انجام دادند) و خوشبختانه از این مهلکه با استفاده از همان نامه گریختم و باز هم خوشبختانه از آن روز به بعد آنها سعی کردند گردن دیگری برای حمل گناهان خود بیابند و بنده از این امر معاف شدم. ولی قصد و غرض بنده استفاده از این نامه در هیچ دادگاهی نبود. (که البته امکان دارد مسئولین از این نامه اینچنین استنباطی بکنند). بنده در این نامه نظرم را با دلایلم بیان کردم اما خوب مسئولین حرف حرف خودشان است و اصلا لزومی بر ارایه دلایل خود نمی بینند. ای کاش اگر دلایلی داشتند برای بنده هم عنوان می کردند حالا یا بنده آنها را قانع می کردم یا آنها مرا.
و اما منظور شما را از همراهی کردن با آنها درک نکردم خواهشا در باره توضیحات بیشتری بدهید.
با نظرتان در باره شرکتهای بزرگ و اشتباهات آنها هم موافقم اما فکر کنم شما هم تایید کنید که اشتباهات یک شرکت که امتحان خود را پس داده است کمتر از یک شرکت گمنام می باشد. و هر اشتباهی برای طرف مقابل هزینه هایی در بر دارد و اشتباهات کمتر به معنای هزینه های جانبی کمتر است. پس بهتر است از شرکتهای امتحان پس داده استفاده کرد.
بهروز و پیروز باشد.
@هاشمی
سلام
بحث خیلی شخصی شده است و ممکن است من با توجه به اینکه شما را نمیشناسم، اظهار نظری بکنم که صحیح نباشد.
به طور خلاصه وقتی شما خطی میکشید و خود را یک طرف و دیگران را طرف دیگر قرار میدهید، رفتارهای همه عوض میشود و تعامل به شکل مناسبی اتفاق نمی افتد.
وقتی عمدتاً نهی کنیم، زیاد ایراد بگیریم و هر روش و کاری خلاف باور و نظر خود را همراهی نکرده بلکه ترک و طرد کنیم، در عمده اوقات تنها خواهیم ماند و بیشتر انرژی مان صرف مواجهه با تقابلها میشود.
من سلیقه ام این است که تلاش کنم نقد کنم، ایرادها را هم بگویم، اما کنار تیم، ولو به عنوان یک منتقد باقی بمانم.
سربلند باشید