نمونه یک تحلیل رفتاری
فکر کردم خوب است نگاهی به یک تحلیل رفتاری واقعی بکنیم. این تحلیل مربوط به یک فرد واقعی در یک سازمان است. این فرد داوطلب استخدام برای سمت رئیس کارگاه در یک شرکت پیمانکار تاسیساتی بوده است.
در این مطلب فقط به سرفصل موارد اشاره میکنم و سعی میکنم با مفاد منحنی های رفتاری آشنا شوید.
شکل منحنی های رفتاری این فرد به شکل زیر بوده است:
فکر کردم خوب است نگاهی به یک تحلیل رفتاری واقعی بکنیم. این تحلیل
مربوط به یک فرد واقعی در یک سازمان است. این فرد داوطلب استخدام برای سمت
رئیس کارگاه در یک شرکت پیمانکار تاسیساتی بوده است.
در این مطلب فقط به سرفصل موارد اشاره میکنم و سعی میکنم با مفاد منحنی های رفتاری آشنا شوید.
شکل منحنی های رفتاری این فرد به شکل زیر بوده است:
در شکل فوق 3 نمودار مشاهده میکنید.
نمودار سمت راست، رفتار ترجیحی فرد است، رفتاری که از آن راضی است و بدون هر گونه تنشی آن را بروز میدهد.
نمودار سمت چپ، نمودار رفتار این فرد تحت تاثیر الزامات محیط کار است. یعنی فرهنگ سازمان به این فرد اینطور القا کرده که اگر اینطور رفتار کند، موفق خواهد شد.
نمودار میانی، رفتار همین فرد را وقتی تحت فشار شدید قرار میگیرد (بحران) نشان میدهد. توجه کنید که این شرایط یعنی فشار زیاد، نه افزایش حجم کار در حد کمی بالا و پائین شدن.
همینجا لازم به ذکر است که تجزیه و تحلیل این نمودار ها توسط سیستم توماس انجام و بسته به نیاز شما، اطلاعات لازم به شما ارائه میشود.
آنچه در اینجا ارائه میشود، فقط آشنائی با مفاهیم اصلی است.
به نمودار سمت راست نگاه کنید. پر شدت ترین شاخصه رفتاری این فرد، S است و کم شدت ترین آن I. یعنی این فرد دوست دارد تحلیل کند، دوست ندارد سرعتش را تغییر دهد، یعنی تحت فشار قراردادنش برای سریع تر یا کند تر بودن، حاصلی جز رنجش ندارد. خلاصه او خیلی برای فوریتها ارزش قائل نمیشود. به سختی قبول میکند که ممکن است کس دیگری هم کاری را به خوبی و کاملی خود او بتواند انجام دهد، لذا کمتر ممکن است کاری را با میل و رغبت به دیگری ارجاع دهد.
ناشی از I پائینش، این فرد خیلی علاقمند به ارتباط با افراد نیست، او تحلیل موضوعات غیر مرتبط با افراد را ترجیح میدهد، این فرد نه اهل درد دل است و نه به درد دل گوش میدهد. اما به همین دلیل، اهل تعمق و کاوشگری در مسائل است. اما صادق و وفادار است.
پارامتر C او کمی بالای خط میانی است و D کمی زیر خط میانی.
ناشی از C ممکن است انعطاف پذیری زیادی نداشته باشد و ناشی از D ممکن است میلی به در دست گرفتن شرایط و اوضاع، و قرار گرفتن در موضع قدرت سازمانی نداشته باشد.
یعنی او طرفدار دلیل و شاهد است و خیلی اهل تحمیل خود و عقیده اش به دیگران نیست.
حالا به منحنی سمت چپ نگاه کنید.
مقادیر کم و بیش همانها هستند اما یک افت شدید در I دیده میشود. این یعنی سازمان به این فرد اینطور القا کرده که باید ارتباطاتش با افراد حتی کمتر از آنی باشد که او ترجیح میداده است. توجه کنید که این دریافت فرد است و ممکن است اصلاً مطلوب سازمان نباشد. این مسئله کاملاً میتواند ناشی از درک فرد از یک رفتار سازمانی مدیریت باشد. شاید یک بخشنامه!
شاید هم این فرد کار مالی انجام میداده و سازمان به او که یک C بالا دارد و تابع دستورالعملهای سازمانی است، دستور داده با افراد در مورد مسائل مالی صحبتی نداشته باشد (فقط مثال).
اگر این مسئله خواسته سازمان نباشد، و برداشت این فرد اشتباه باشد، این عدم تعامل میتواند برای سازمان مشکلات مهمی در پی داشته باشد. میدانید که بسیاری از مشکلات سازمانها در همین عدم تعامل افراد با هم است.
اما در سایر جنبه ها، این فرد درست همانظوری رفتار میکند که راحت است. این نکته هم خیلی مهم است، چون این راحتی نسبی دو علت میتواند داشته باشد:
– یا سازمان او را در سمتی قرار داده که نیازهای رفتاری آن متناسب با شاخصه های رفتاری این فرد است که در این حالت هم او و هم سامزان احساس خوبی از این همکاری خواهند داشت. با توجه به S بالای او، این فرد در این شرایط بعید است که اصلاً به فکر تغییر کارش بیفتد.
– از سوی دیگر ممکن است که سازمان این فرد را نمیبیند و او در گوشه ای در حال انجام کارش، آنطور که خودش میخواهد و راحت است، میباشد. در این صورت سازمان باید توجه کند که عدم راندمان این فرد، ناشی از عدم تعامل سامزان با اوست، او احتمالاً از دیده نشدنش ناراضی است و توجه به او و تعامل با او برای تبدیل شدن به آنچه مورد نیاز سازمان است، او را که فردی طرفدار امنیت شغلی است (S) خشنود تر میکند.
ممکن است یک ارزیابی عملکرد درست، تاکید میکنم ارزیابی عملکرد درست و اصولی، این وضعیت را روشن کند.
حالا به نمودار میانی نگاه کنید. این رفتاری است که فرد در شرایط بحران نشان میدهد. همانطور که میبینید، این فرد در شرایط بحرانی کم و بیش مشابه حالت رفتار ترجیحی است، اما بررسی دقیق تر و عددی پارامترهای رفتاری این فرد نشان میدهد که شاخصه های رفتاری D و C او در این حالت (تحت فشار شدید) به سوی مساوی شدن با هم تغییر میکنند. این برابری یعنی او در زمان تصمیم گیری، بیشتر تعمق و بررسی میکند. در واقع D میگوید “تصمیم بگیر”، C میگوید “کنترل کن” و به این ترتیب فرد درگیر یک حالت تردید میشود.
نکته مهم این است که این حالت همیشه نه بد است و نه خوب. مثلاً برای سازمان آتش نشانی شاید این حالت خوب نباشد، اما برای سازمانی دیگر که با بحران فروش مواجه شده، اتفاقا شاید این حالت مطلوب باشد که تصمیمهای پخته تری گرفته شود.
نکته پایانی اینکه این ابزار و این تحلیلها برای تشخیص خوب از بد نیست، بلکه برای قراردادن افراد در موقعیتهائی است که ساختار رفتاری آنها با آن شرایط تناسب بیشتری داشته باشد تا هم خودشان هم شازمان بهتر و موفق تر باشند.
خوشحال میشوم نظرتان را در مورد چنین تحلیلهایی و کاربرد آن در سازمانها بفرمائید.
سربلند باشید
جالبه. فهمیدن خصوصیات رفتاری افرادی که باهاشون کار می کنیم خیلی مهم و خیلی سخته. بعضی از آدمها اونقدر تو یک مشخصه قویند که از دو کیلومتری مشخصه که چجورین! مثل خود من. ولی برای بعضی ها همه چی باهم قاطی می شه. و اگر کم حرف باشن و حرفشون رو نزنن، ممکنه بعد مدتی یهو برن و آدم می مونه که چرا! در حالیکه مشکل دقیقا از طرف سازمان بوده.
دقیقاً همینطوره و مهمتر اینکه متوجه میشویم یک سیاست یکسان برای همه جواب نمیده
سربلند باشید
بسیار جالب و آموزنده بود. اما برای من چند سوال پیش آمد:
۱- آیا مشابهت نسبی نمودار تصویر خود و نمودار تحت فشار یک نکته مثبت محسوب می شود؟ آیا شرایط و یا سمتی وجود دارد که اگر در آن نمودار تحت فشار فرد کاملاً متناقض و متفاوت از نمودار تصویر خود بود، مطلوب باشد؟
۲- آیا این فرد با این نمودارهای رفتاری، برای سمت رئیس کارگاه پیمانکاری مناسب است؟ اگر ممکن است لطفاً کمی تحلیل کنید.
سلام
از سوالات بسیار عمیقتان ممنون. به نظرم شما میخواهید بنده را بیازمائید، سعی میکنم خوب درس پس بدهم :-)
اینکه نمودار رفتار ترجیحی شبیه به نمودار رفتار تحت فشار باشد، نشانه این است که فرد تحت فشار شدید، رفتارش تغییر عمده ای نمیکند. آیا این خوب است؟ بستگی به این دارد که رفتار ترجیحی فرد در چه تناسبی با نیازهای سامزان است و آیا در مواقع بحرانی شما به مشخصات دیگری نیاز دارید یا خیر؟ به طور کلی، معیار خوبی و بدی نیاز سازمان در شرایط مختلف است.
شرایطی که شما فردی میخواهید که در شرایط عادی، تصمیمات معقول در زمان معقول بگیرد اما در زمانهای بحران بسیار سریعتر تصمیم بگیرد،نمونه ای از شرایطی است که تفاوت بین این دو منحنی مطلوب میتواند باشد (ارتقای D و افت C) البته مثالهای دیگر هم میتوان زد.
۲- این فرد میتواند برای یک سرپرست کارگاه در یک شرکت خوب و در شرکت دیگر نامناسب باشد. تعریف و انتظار هر سازمان از متصدی یک سمت خاص، میتواند با سازمان دیگر فرق داشته باشد. به طور خلاصه معیار و متر،انتظارات است، از خود پروفایل خیلی نمیتوان به تناسب شغلی رسید.
در این مثال خاص، این سازمان فردی تصمیم گیرنده تر را مد نظر داشت و لذا این فرد در اولویت انتخاب قرار نگرفت.
سعی میکنم در مطالب بعدی، الگوی شغل تحلیل شده برای این سمت را هم ارائه دهم و بعد مقایسه کنیم. شاید آن گویا تر شود.
با تشکر مجدد از نگاه دقیق شما
سربلند باشید
با توجه به جنبه های مختلف و تحلیلی رفتار انسان اینکه هرچیزی بستگی به چیزی دیگر دارد آنچیز بستگی به چیزی دیگر و به همین ترتیب کار رو خیلی سخت میکنه درحقیقت ما با مجموعه از احتمالات برگرفته از تصور و درک اشخاص از واقعیت کار میکنیم پس آیا بهتر نیست با توجه به کلیتی اولیه از نیازهای مورد نیاز یک شغل با هزینه ای کمتر فرد رو آزمایشی استخدام کنیم و عملکرد واقعی اون رو با سایر متقاضیان این پست آزمایشی مهارتی رو بسنجیم؟
ممنون از توجهتان.
اینطور نیست که همه چیز در یک دور باشد. یک سری فاکتورها تعیین میشوند، با مدل شایستگی مقایسه میشوند، به سازمان در مورد پیامدهای به کارگیری این فرد در این شغل، دورنمائی داده میشود و حالا حتی استخدام آزمایشی هم احتمال موفقیتی بیشتر خواهد داشت.
سربلند باشید