وضعیت شرکتهای ایرانی
چندی پیش در رادیو اقتصاد برنامه ای را شنیدم که متاسفانه نام آن را متوجه نشدم. کارشناس محترم آمار جالبی از وضعیت اندازه شرکتهای ایرانی ارائه کردند.
میدانید که اندازه سازمان را با معیارهای مختلفی بیان میکنند که یکی از آنها که ساده تر از همه هم هست، بر اساس تعداد کارکنان است.
حدود این آمار گرچه قابل پیش بینی بود، اما آنچه شنیدم واقعاً برایم جالب بود.
چندی پیش در رادیو اقتصاد برنامه ای را شنیدم که متاسفانه نام آن را متوجه نشدم. کارشناس محترم آمار جالبی از وضعیت اندازه شرکتهای ایرانی ارائه کردند.
میدانید که اندازه سازمان را با معیارهای مختلفی بیان میکنند که یکی از آنها که ساده تر از همه هم هست، بر اساس تعداد کارکنان است.
حدود این آمار گرچه قابل پیش بینی بود، اما آنچه شنیدم واقعاً برایم جالب بود.
این کارشناس محترم فرمودند که علاوه بر شرکتهای SME (کوچک و متوسط) دسته
دیگری از سازمانها را داریم که اندازه شان خیلی کوچک است. تعریف ایشان برای
این اندازه (که خودشان نام میکرو به آن داده بودند) سازمانهای در حد چند
نفر بود. این توجه به این سازمانها خیلی مهم است و خیلی خوشحال شدم که
بالاخره کسی یا سازمانی به این سازمانها هم نگاه میکند.
حس میزنید چند درصد از شرکتهای ما، در این دسته هستند؟
طبق آمار ایشان، 96 درصد (بله نود و شش درصد) از شرکتهای ایرانی، به این اندازه هستند.
این آمار خیلی جالب است. و حد اقل دو نکته جالب را نشان میدهد:
– نشان میدهد که باید هم و غم دست اندرکاران معطوف به حل مشکلات این شرکتها شود.
– نشان میدهد که تولد شرکتها زیاد است اما آن قدر رشد نمیکنند که به رده بعدی، از نظر اندازه، برسند.
چون
اینجا ملاک تعداد کارکنان است، یعنی اگر بتوان شرایطی را فراهم نمود که هر
سازمان فقط 2 نفر به تعداد کارکنانش بیفزاید، در خیلی جنبه ها اثر خواهد
داشت.
این سازمانها نمیتوانند ریسکهای بزرگ را تحمل کنند،
پس با وسواس زیاد استخدام میکنند. احتمالاً قانون کار و … یکی از موانع
استخدام و توسعه در این شرکتهاست. از سوی دیگر این سازمانها در یافتن افراد
جدید هم با مشکل مواجه هستند. ریسک یک استخدام بد ممکن است برای آنها خیلی
گران تمام شود.
در دنیای پیشرفته برای کمک به توسعه این
شرکتها،که در واقع به مفهوم رشد اقتصاد کشور است، فکرهائی شده است. روشهای
ساده تر، کم هزینه تر، و کم ریسک تر برای استخدام نیروهای جدید که از بی
کاری رنج میبرند، طراحی شده است.
در حال حاضر، اگر کسی حاضر باشد که یک ماه به رایگان برای
شرکتی کارآموزی کند تا توانائی اش را نشان دهد،شرکت نمیتواند او را
بپذیرد. در حالیکه Open Days یا کارکرد به صورا داوطلبانه مدتهاست که رسم
رایجی در کشورهای دیگر است.
قبول دارم که ممکن است سازمانهائی هم از این نیروهای کاری سوء
استفاده کنند، اما به نظرم باید به هر ترتیب ریسک شرکتهای کوچک را برای به
کارگیری نیروهای جدید، پائین آورد.
باید کمی کلان تر فکر کرد. اگر شرکتها موفق شوند و رشد
کنند،حتماً نمیتوانند با نیروهای دائماً در حال تغییر به کار خود ادامه
دهند،نیروهای کارآمد و دائمی میخواهند. این شرکتها نیروهای کارآمد خود را
از دست نمیدهند. این یعنی چرخیدن چرخه کار و اقتصاد.
اما اگر ما دل خوش کنیم به قانون کار و امثال آن که به زور هم
که شده فردی را در سازمانی که او را نمیخواهد نگه داریم، سازمان سخت تر
استخدام میکند، کارمند به جای اینکه انگیزه داشته باشد بهتر و بهتر شود، انگیزه دارد که در همان سطح بماند و فسیل شود.
امیدوارم کمی کلان تر دیده شود و منافع کارکنان شرکتها به روشهای بهتر و جامع تری در نظر گرفته شود.
سربلند باشید.
نمی دانم شرکت ما هم جز میکرو ها حساب می شود یا نه(از دیدگاه خودم هست، اما خوب ۲، ۳ نفر نیستیم!)، اما با مشکلاتی که اشاره کردید شدیدا دست به گریبانیم!
شاید از شانس ما باشد یا بحث رویدادهای همزمان باشد، اما الان به خاطر یک مساله شدیدا با قانون کار مشکل پیدا کرده ام، این قانون به جای اینکه از یک کار آفرین حمایت کند تا بزرگ شود و از یک کارمند دفاع کند تا کار خوب داشته باشد، با یکسری مقررات خشک و غیرقابل انعطاف، عمل جلوی “کار” سنگ اندازی می کند.
نمونه همان بحث کارآموزی است که گفتید. من نمی توانم حتی اگر کسی خودش بخواهد را به صورت آزمایشی -و بدون درگیر شدن با قانون کار – جذب کنم. بازرس تامین اجتماعی یک بار به من می گفت اگر شما یک نفر را ساعت ۸ صبح به صورت آزمایشی جذب کنی و ما ۱۰ صبح کارگاه شما را بازدید کنیم باید در لیست بیمه بیاوری، حتی اگر در پایان همان روز هم با او تسویه کنی!
جالب تر آنجاست که عملا در قانون کار، کارفرما به صورت یک دیو بی شاخ و دم و استثمار کننده دیده شده که در همه حال در حال ضایع کردن حق کارگر است. این مساله عملا به نفع کارگر نیست، بلکه کارفرما ها را وادار می کند که یا نیروی کار استخدام نکنند یا اگر می کنند با دلهره و ترس و لرز به او نگاه کنند و یا سختگیری های نامعمول نشان دهند.
به جز آن قانون کار ما عملا جلوی بزرگ شدن شرکتها را به شکلهای دیگر هم می گیرد، مثلا اگر شرکت شما بیش از ۷۰ نفر بشود مشمول قوانین سخت گیرانه ای می شوید برای تشکیل انجمن های مختلف یا … که شما را تشویق می کند همیشه زیر این عدد را داشته باشید.
شاید مواردی که گفتم برای کارخانه های تولیدی یا بنگاه های کوچک مساله ای نباشد، چون از نیروی کار کم دانش تر بیشتر استفاده می کنند، اما برای شرکتهای نرم افزاری که عملا تعداد نیروی کارشناس و متخصص در انها بالاست مشکل ساز است.
همین!
من چیزی جز هم دردی (آنهم از نوعی که به درد نمیخورد) ندارم که به درد دلهای شما اضافه کنم. قانون درست، باید متضمن منافع دراز مدت و واقعی طرفین باشد.
به قول شما، همین!
سربلند باشید
خیلی از این بیزینس ها مشاغلی مانند بقالی، آرایشگری، شیرینی فروشی و … هستند که با توجه به محیط کسب و کار ایران امکان رشد ندارند یا این که تمایلی به رشد و توسعه کسب و کار ندارند. طبق نوشتار خوب شما قانون کار و نیز بیمه هم از جمله دلایلی است که اجازه فکر کردن به توسعه کسب و کار را نمی دهد چون به صورت نمایی هزینه ها را بیشتر می کند.
جناب آقای کریمی عزیز
اگر موافق باشید، تمام اینها با دنیائی از ذوق و شوق برای توسعه به وجود آمده اند، و اگر رشد نکنند، آهسته آهسته یا به سرعت، از بین میروند. رشد هم نباید بادکنکی باشد، باید قوانین و فرهنگ ما از رشد پشتیبانی کنند تا بیکاری از بین برود.
نمیتوان تمام ریسک با بر عهده کارآفرین گذاشت
سربلند باشید