ویژگی شخصیتی تطبیق پذیری (Adjustment) در HPTI
ویژگی تطبیق پذیری (ترجمۀ Adjustment) به گفته مولفینِ آزمون شخصیت شناسی HPTI یکی از ویژگیهای جالب است. این نوشته به تشریح این ویژگی اختصاص دارد. در مورد تمام ویژگیهایی که در تمام ابزارهای روانشناختی مورد شناسائی قرار میگیرند، نکته مهم این است که بیش از عنوان به شرح و توضیح آن ویژگی باید توجه شود. به علت محدودیتهایی که در ترجمه وجود دارد، کاملاً ممکن است که برداشت دو فرد متفاوت از یک واژۀ لاتین در یک حوزه تخصصی، کاملاً متفاوت باشد. وقتی این حوزه با انسان مربوط باشد، این حساسیت بیشتر خواهد بود.
در مورد این ویژگی، عمدۀ افراد میدانند که در چه سطحی قرار دارند و معمولاً نتایج آزمون برای آنها غافلگیر کننده نیست.
تطبیق پذیری در واقع نشانۀ آستانۀ استرس است. هر فرد مقداری استرس را میتواند تحمل کند، بدون آنکه دچار آزردگی با ناراحتی مهمی شود. بنابراین تطبیق پذیری، بیانگر نگرانی شما نیست، بلکه بیانگر میزانی از استرس است که در اثر تغییرات میتوانید پذیرا باشید و چقدر تغییر میتواند استرسی آزارنده را به شما وارد کند.
بنابراین افرادی با امتیازهای بالا در حوزۀ تطبیق پذیری، فقط در شرایط بسیار خاصی و با محرکهای بسیار محدودی ممکن است دچار استرس، عصبیت یا نگرانی شوند.
تطبیق پذیری در واقع مانند یک سد یا مانع در مقابل استرس و نگرانی عمل میکند. هر کس، سطحی دارد و یک سطحِ درست و استاندارد وجود ندارد که همه افراد را بتوان با آن مقایسه نمود. چون این سطح کاملاً به فرد و محرکهایی که بر او اثر دارند و تجربه های قبلیاش، وابسته است.
افرادی با تطبیق پذیریِ پائین، تقریبا در مورد همه چیز نگران هستند. از حرفی که به همکارشان زده اند، تا جلسه ارزیابی عملکردشان، (چه ارزیابی کنند و چه ارزیابی شوند)، تا یک گفتگوی ساده که نگران هستند مبادا برداشت اشتباهی از آن شده باشد، یا حتی اینکه آیا در فلان موقعیت، حرف درستی زده اند یا خیر؟ این افراد نه تنها به این موضوعات حساس هستند، بلکه ممکن است بارها و بارها این موارد را در ذهن خود مرور هم بکنند و خودشان سطح استرس خودشان را بالاتر هم ببرند. (نشخوار ذهنی)
بنابراین شاید این گفته درست باشد که وقتی سطح این ویژگی پائین تر باشد، آنها به صورت پیش فرض در ناحیۀ استرس زندگی میکنند و واکنش طبیعی و خودکار آنها به هر رخدادی، استرس است. وقتی کاری را خوب انجام داده اند، نگران هستند که آیا نمیشد آن را بهتر انجام داد؟ و زمانی که کارِ خوبی انجام داده اند، مثلاً کمک به یک همکار یا یک شهروند، نگران هستند که میادا کسی این کار آنها را بد تعبیر کند.
جملاتی از این جنس که “باید این را میگفتم که، باید این کار را میکردم، نباید این کار را میکردم، نکند این گفته ام او را ناراحت کرده باشد و ….” از افرادی با سطح پائین از تطبیق پذیری شنیده میشود.
خوب است توجه داشته باشیم که افرادی با سطوح بالای تطبیق پذیری هم به موضوعات و مشکلات فکر میکنند، اما واکنش آنها آن قدر هیجانی نیست. اما افرادی با سطح پائین از این ویژگی، وقتی موضوعی برای نگرانی نیست، خودشان موضوعی را برای نگرانی جستجو میکنند.
باز هم شرایطی هست که نگران بودن، مفید است. وقتی استرس سبب میشود که توجه شما بر موضوعی متمرکز شود، این حالت خوب است، اما اگر سطح استرس آن قدر باشد که شما به فاز بی عملی برسید و نتوانید اقدامی در موردی که بر آن تمرکز دارید، انجام دهید، آن وقت این شرایط خوب تلقی نشده و تطبیق پذیری یک مانع عملکردی برای چنین فردی تلقی خواهد شد.
اما در نقش یک رهبر سازمانی، در واقع آن رهبر است که هر استرسی که ناشی از هر اتفاق ناخوشایندی وارد سازمان میشود را باید بتواند بپذیرد و تحمل کند. نشانه های آن هم واضح است. وقتی یک مشتری از یک کارمند ناراحت است، چه میخواهد جر مذاکره با رئیس آن کارمند؟
بنابراین رهبران سازمانها، نه تنها باید بتوانند که با این استرسها مواجه شوند، بلکه باید بدانند که معمولاً آنها (رهبران سازمانها) کسانی هستند که دیگران برای آرام شدن و رهایی از استرسهایشان به آنها مراجعه میکنند.
یکی از مشکلاتی که ممکن است سطوح پائین تطبیق پذیری و استرس زیادی که به فرد وارد میشود، در پی داشته باشد، آن است که این استرسِ زیاد میتواند به صورت واکنشهای فیزیکی، مثلاً تیکهای عصبی، نمود پیدا کند و گفته چالبی در این حالت هست که میگویند استرس بر فیزیک فرد غالب میشود و دیگران این را مشاهده میکنند.
نکته بسیار مهم دیگر در این مورد آن است که استرس با تمام عوارضی که دارد، وقتی در معرض دیدِ همگان باشد، امری مسری است. یعنی وقتی یک رهبر سازمانی دچار استرسهای سطح بالا و کنترل نشده شود، احتمال بسیاری هست که همکارانش هم این استرس را تجربه کنند و شرایط به مراتب وخیم تر شود. علت هم کاملاً منطقی است. وقتی من، شما را ناراحت و مضطرب میبینم، فورا فکر میکنم که چه شده؟ چه چیزی شما را چنین مضطرب کرده است؟ چه اتفاقی افتاده یا قرار است بیفتد؟ من چیزی گفتم؟ من کاری کردم که باعث شده سطح اضطراب شما بالاتر برود؟ و همین سوالها سطح اضطراب من (و احتمالاً دیگران، به خصوص آنها که تطبیق پذیری پائینتری دارند) را هم بالا و بالاتر میبرد.
بنابراین در هر سطحی (از یک تیم تا یک بخش مهم تا یک سازمان بزرگ) به کسی نیاز هست که اگر هم استرسی غیر ضروری هست (توجه داشته باشیم که گاهی استرس طبیعی و کمک کننده است)، نه تنها خودش به آن دامن نمیزند، بلکه آن را از افرادی که نباید در معرض قرار بگیرند، دور میکند. جملاتی از این جنس که “این ربطی به تو ندارد، تو تقصیری نداشته ای، نگران نباش، من این رو مدیریت خواهم کرد و …” کاملاً هم مورد انتظار هستند و هم میتوانند به دیگران کمک کنند.
به نظر میرسد که نقش شاخصه تطبیق پذیری در توفیق فرد در ایفای نقش رهبری در سازمان، کاملاً مشهود باشد.
نکته بسیار جالب دیگر این است که کارآفرینان موفقِ زیادی مشاهده شده اند که سطح تطبیق پذیری پائینی داشته اند. اما تفسیر این امر به این ترتیب است که سطح تطبیق پذیری پائین، سبب میشود که آنها استرس را تجربه کنند و این استرس توجه و تمرکز آنها بر موضوعی مشخص را سبب میشود. این تمرکز، حالا در ترکیب با یک تلاشگری سطح بالا، تبدیل به یک هدف و برنامه میشود که فرد با شوق و عزمی درونی به تحقق آن میپردازد. در واقع در اینجا نگرانی از کار، به واسطه وجود تلاشگری، تبدیل به نگرانی برای انجام شدنِ کار میشود.
بنابراین گذشته از اینکه هر یک از این شاخصها معنا و مفهومی خاص دارند، ترکیب این شاخصها با هم نیز معنی متفاوتی میتواند بدست دهد که نباید بر اساس یک ویژگی در مورد یک فرد اظهار نظر نمود.
در متن گزارش HPTI راهنمائی های خوبی در مورد کاربرد و تفسیر نتایج آورده شده، همچنین راهکارهایی برای مواجهه با هر یک از محدودیتها ارائه شده است. علاوه بر اینها، تفسیر نتایج و ارائه بازخوردهای رو در رو در جلسه ای به مدت 30 تا 45 دقیقه هم از خدماتی است که میتواند در کنارِ استفاده از آزمون ارائه شود. نتایج این جلسات بازخورد، از سوی افرادی که از آن استفاده کرده اند، تا کنون بسیار خوب ارزیابی شده است.
اگر مایل به استفاده از آزمون HPTI در سازمان خود بودید، یا سوال و ابهامی در مورد این آزمون داشتید، با ما تماس بگیرید.
سربلند باشید