پرستو در کلاس پرنده
علی نعمتی شهاب عزیز در گزاره ها، گهگاه از پروژه های کلاس پرنده مینویسد و دلم را آب میکند. امیر مهرانی نیز بر حسرتی که علی می آفریند، گاه با نوشته هایش آهی از نهادم بر میکشاند. آهی که حسرت میخورم که چرا در چنین کاری زیبا و انسانی، زیبا به تمام معنی، چون منی، نمیتواند کمکی باشد. آهی که دعائی است برای آنها که میتوانند و کمک میکنند و نقشی در این بازی زندگی ایفا میکنند. خوش به حالشان.
هر وقت فکر میکنم که تقاضا کنم، تلاش کنم تا در این تیم جائی داشته باشم، میبینم چنان در بند روزمرگی و “زندگی” به معنای نه چندان متعالی آن هستم، که نخواهم توانست، حتی اگر بپذیرند، همراهی باشم برایشان، و این سرافکندگی درونی، بس آزارنده است.
آخرین نوشته گزاره ها، در باب کمپین نوروزی این “تیم پرنده” است. این دوستان پرستو را نماد نوروز قرار داده اند، و سپس نماد مهاجرت تا مهاجران ایرانی از مهاجرتشان بنویسند که چه بر آنها گذشته است. نمیشود، امکان ندارد که پشت این ایده فکری زیبا نباشد.
در این فراخوان خواسته اند که مهاجران از تجربه و دغدغه های مهاجرتشان بنویسند برایشان تا آنها به اشتراک بگذارند با همه. این فراخوان را که خواندم، اندیشیدم که بر مهاجران چه میگذرد؟ همه ما، دور و نزدیک در اطرافمان مهاجرانی داریم. دوستانی که امروز بهترین یادگار بودن با آنها لحظات “فرودگاهی” است. آنها که رفته اند با امید، رفته اند برای فرصتهای بهتر.
مهاجرت سخت است، مصائبی دارد که باید از مهاجران شنید. تنهائی را، سختی را و امید را که باید زنده نگه داشت.
دلم خواست کاش من هم چیزی داشتم که بنویسم و مشارکت کنم در این فراخوان. نه برای آنکه چیزی بیفزایم، برای آنکه حسی داشته باشم از اینکه من هم به قدر ارزنی برای آن پرستو، خوراکی فراهم کرده باشم. فکر کردم اینجا بنویسم. این است حاصل این همه فکر و تردید و دغدغه و …
مهاجرت مرز زمینی و هوائی ندارد، گاهی لازم است از خودت مهاجرت کنی، لازم است علفهایی که به پایت پیچیده و نمیگذارد که خود شوی، به خودت برسی را بگذاری و بروی. نه اینکه این خود، بد است، نه اینکه آن خود بهتر است، بلکه فقط بخواهی که بدانی که چه فرصتهایی هست. این یک مهاجرت است.
همه نمیتوانند مهاجرت از خود را تجربه کنند، اما این مهاجرت لازمه به شدن است. میروی تا بیابی، نه اینکه فراموش کنی. ما همه در گوشه امنی که برای خود ساخته ایم، به نوعی گرفتاریم. گرفتار باید ها، بایدهایی که شیرین هستند، باید هایی که دوستشان هم داریم، اما همین خوب ها و زیبا ها، نمیگذارند “خود تازه ات” را بشناسی.
آری مهاجرت گاهی فقط از خودت است. از خودت رها شوی تا خود تازه ای بیابی. کودکی که در کنجی نشسته و چشم به راه است تا تیم پرنده بیاید، دیوارهایش را نقاشی کند، برایش حرفهای ناشنیده بگوید، او اشک شوق دارد برای پرستوئی که نه همیشه در بهار، که گاهی در زمستان سر میرسد و نوای بهار سر میدهد برایش. در زمستان، بهار برایش میآورد.
به گمانم کلاس پرنده دارد به ما یاد میدهد، به کودکانی که سراغشان میرود یاد میدهد، که در جائی که خیلی دور نیست، و فقط کمی آن طرف تر است، دنیائی هست که آدمها به هم به گونه ای نو نگاه میکنند، من میتوانم سرنوشت تازه ام را آنجا بیابم، آنجائی که شهر نیست، شاید علفزاری است که هر دانه ای فرصت سبز شدن خواهد داشت. آنجا که این تیم پرنده از آن میاید، زیباست، نه چون ماشینهایی دارد که من تا به حال ندیده ام، بل چون انسانهایی دارد که همه را می بینند، انسانهایی که بدون توقعی و چشمداشتی، بدون تبلیغ و بوق و کرنائی می آیند تا شادی را تقسیم کنند، نه، که تا شادی را خلق کنند، در دلهایی شاید نه چندان امیدوار. جوانهایی که به فراتر فکر میکنند. انسانها را انسان میبینند و برای جوهر وجود آنها ارزشی قائلند، فقط و فقط چون انسان هستند.
به این بچه ها یاد میدهند که میتوان، که نه، گاهی باید پرید، این دیوار کوتاه است، میتوان از آن رد شد، میتوان لانه ای ساخت که در آن امنیت و خوشبختی را تجربه کرد، و دستهایی هست که این مهاجران را حمایت میکند.
بیائیم هر یک هر طور که میتوانیم، به آنها ندا دهیم که اینجا مردمانی هستند که خانه را نه برای مهمانهای دائمی که برای پرستوهای مهاجر آب و جارو میکنند و صفا میدهند.
راستی به مهاجرت از خودتان فکر کرده اید؟ به گمانم چشمها را واقعاً باید شست…شاید ما هم باید این جرات را از این تیم پرنده بگیریم که از خود، خودی که اسیرش شده ایم، در آن مانده ایم، مهاجرت کنیم. به سان پرستوهایی، شاید نه چندان سبک بال، اما هدفمند و پرشور، برویم تا خودی دیگر بیابیم. پرواز است که لذت بخش است، نه رسیدن به مقصد، پرستو نمیداند کجا میرود.
دوستان تیم کلاس پرنده، دست مریزاد، به شکوفه ها، به باران، برسان سلام ما را هم…
سربلند باشید
سلام
خیلی جالب بود. هم فعالیتهای کلاس پرنده و هم کمپین پرستو جان. واقعا دست مریزاد.
و البته نوشته شما هم خیلی زیبا بود.
ممنون
@سپیده
سلام
کارشان خیلی زیباست. موافقم.
لطف دارید، مثل همیشه
سربلند باشید
سلام
درود بی کران بر دوستان؛ و قدم و قلمتان مستدام
دوست خوب
سپاس برای این شور و انرژی شما. چه کمکی بهتر از این که با این نوشته دلی و حسرت انگیز تون کار ما رو بیشتر گسترش می دهید. به امید دیدار و با آرزوی بهترین ها
@رضا بهرامی
سلامت باشید و سربلند
دست مریزاد
خیلی دلچسب و شیرین نوشته بودید امیدوارم روزی دغدغه های کلاس پرنده به همه آنها که دغدغه پرواز دارند نیرو ببخشد
@اعظم صالحی
همه امیدواریم که چنین شود.
سربلند باشید
با سلام
قطعا دوستان کلاس پرنده هم مانند من از این نوشته زیبا لذت بردند.
موفق باشید